سریال مندلورین از بدو شکل گیری یکی از کار شده ترین ایده‌ها در دنیای سینمای علمی – تخیلی است. شاید خوش باور ترین طرفدار دنیای جنگ ستارگان (جنگ‌های ستاره‌ای) هم خیال نمی‌کرد که این مجموعه اسپین آف و جانبی روی اعتبار هم سنگ سری اول یا دوم مجموعه فیلم جنگ‌های ستاره‌ای و شاید با اطمینان گفت بهتر و روان‌تر از مجموعه سوم جنگ‌های ستاره‌ای چه در ایده و چه در اجرا باشد. مرور قسمت‌های دوم تا هفتم فصل دوم این سری شاید تبلور عینی این موضوع باشد، از این رو در این مقاله سعی خواهیم کرد نگاهی کلی و موجز بر این ۶ قسمت داشته باشیم.

سریال مندلورین کاری در حاشیه یا تکیه بر گسترده کردن تدریجی متن؟

ماهیت سریال مندلورین طوری است که انگار در ذات خود به نوعی اسپین آف و زمینه حاشیه‌ای دنیای جنگ‌های ستاره‌ای بودن را پذیرفته است. سریال در این زمینه درست به مانند بازی‌های کامپیوتری که در مورد ماشین هستند دو هدف را توامان دنبال می‌کند؛ یکی غور در مأموریت های دین جارین در غالب یک شکارچی مزد بگیر (بونتی هانتر) به مانند غلبه بر لویاتان، کمک به مسافرت ایمن یک بانو جهت وضع حمل، حمله به ناو امپراطوری، حمله به پایگاه متروک امپراطوری، کمک به آشوکا تانو یکی از جنگجویان دلیر جدای و حتی کمک به امپراطوری جهت حمل سالم سوخت اتمی جهت برطرف کردن نیازهای این حکومت در تأمین اقلام درخواستی‌اش. مندلورین حرکت افقی قهرمان مزدبگیر را در سیر داستان نشان می‌دهد اما جالب‌تر روند تدریجی گسترده شدن ماجرا است که با هر کدام از این مأموریت ها خواه جدی (حمله به کاروان اسلحه امپراطوری یا همکاری با آشوکا تانو یا سفر به سیاره موراک و کمک به امپراطوری و یا مواردی کمتر جدی به مانند سفر با بانوی باردار یا کمک به اهالی تاتوئین برای غلبه بر لویاتان که چندان در خط جانبی داستان نیستند). در اینجا گاها سریال کمتر جدی و چالش برانگیز است و گاه در حد ایده‌های دم دستی پایین می‌آید ولی کلیت این کار در دادن اطلاعات زیاد و گسترده کردن روند داستانی دنیای جنگ ستاره‌ای آنهم در غالبی دلپذیر و روان بسیار پخته و جذاب عمل می‌کند.

قسمت دوم سریال مندلورین و مواجه با خطرات پیش افتاده و کلیشه ای دنیای فانتزی

جالب‌ترین نکته پذیرفتن جانبی بودن فیلم از طرف خود سریال است. سریال مندلورین شاید در تیم تولیدی خود یکی از دقیق‌ترین و علاقه مند ترین کادر ممکن را دارد، کادری بی حاشیه و خلاق که با کمترین ادعا و بالاترین تمرکز و شناخت پتانسیل داستان به ویژه در مورد خود دیو فیلونی روند کار را بر ارائه داستانک های به ظاهر جانبی و کم اهمیتی می‌گذارد که وقتی آنها را در کار هم بگذاریم می‌بینیم پیرنگی بسیار عظیم‌تر از دو کار جنگ‌های ستاره‌ای: خیزش جدای یا جنگ‌های ستاره‌ای: خیزش اسکای واکر پیدا می‌کند. در قسمت دوم ما جنگجویان مزدوری را می‌بینیم که کماکان در فکر دستگیری دین جارین و کودک شبیه به یودا هستند. این امر در کنار هدف دین جاری یکی رساندن کودک به محفل جدای زمینه ساز سفر با موجودی قورباغه مانند برای کمک به بارداری بدون خطر وی است. قهرمان مندلور در مسیر خود با دو جنگنده جمهوری جدید روبرو می‌شود و مجبور به فرود در سیاره‌ای قدیمی می‌شود که مامن گروهی عظیم از عنکبوت‌هاست. همین داستان با فردی که با دنیای جنگ‌های ستاره‌ای آشنا است یادآور قسمت دوم از سری اول یعنی جنگ‌های ستاره‌ای: امپراطوری حمله می‌کند، هست. همان مخاطرات، دست و پنجه نرم کردن با آنها، روبرو شدن با چهره مرگ و در نهایت پیدا کردن دوستانی جدید که ناجی قهرمان داستان می‌شوند آنهم از جنس خلبانان جمهوری که در تعقیب قهرمان داستان هستند. این قسمت با کمترین اهمیت در کلیت با گسترده کردن کار از سفرهایی در حاشیه دور کهکشان به تقابل همیشگی خیر و شر و کشیدن پای جمهوری جدید به معادلات نقشی مهم دارد و پیتون رید کارگردان این قسمت در این مورد موفق عمل کرده و حتی از زبان دین جارین شوخی جالب با دیالوگ محوری دنیای جنگ‌های ستاره‌ای می‌کند: باشد که نیرو همراه تو باشد، این قسمت با کمترین اهمیت ذاتی، نگاهی جدید به قالب سخت دنیای جنگ‌های ستاره‌ای است.

 

نگاهی به سریال مندلورین

 

قسمت سوم  و دور هم جمع شدن محفل مندلور

در قسمت سوم ورای آشنایی با دیگر موجودات و حرکت در مسیر پیدا کردن محفل جدای، سریال با تمرکز و جذابیت بالا با معرفی سه قهرمان جدید محفل مندلور از جمله فرمانده آنها بوکاتان کریز می‌پردازد. فرماندهی که می‌خواهد با حمله به کاروان اسلحه بقایای امپراطوری علم استقلال مندلور را برافروزد. خرابی سفینه ریزر کرست دین جارین و کمک دوباره بوکاتان کریز به دین سبب همکاری این دو می‌شود. قهرمانان سه گانه مندلور به سفینه پر از سلاح دست پیدا می‌کنند و دین جارین هم از بوکاتان نشانی زیست گاه آشوکا تانو را در قبال کمکش می‌گیرد. نکات جالب این قسمت یکی به ولد کردن شمشیر نوری تیره رنگ است که زمانی متعلق به بوکاتان بوده و حال در دستان موف گیدیون است و دیگری نشان شکلی دیگر از روش مندلور در دیگر سیاره‌هاست. قهرمانان سه گانه بر خلاف دین جارین روی خود را نمی‌پوشانند. اگر کاب ونت تنها قالب فولادین بسکار را بر تن داشت، این سه کاراکتر ورای لباس ویژه مندلور ها روش منلور را سرلوحه فعالیت‌های خود قرار داده‌اند و این شاید نکته جالبی است که لزوماً وفاداری به یک طریقه در پوشاندن چهره نیست و در طرف دیگر این امر گرایش گروهی که دین جارین در آن عضو بود را نشان می‌دهد. نکته مثبت این سریال این است که جزئیاتی که معمولاً در فیلم‌های سینمایی عظیم سبب ایجاد مخاطره و برهم زدن تمرکز داستانی و شانس از دست رفتن تماشاگر را به دنبال دارد را می‌توان با فراغ بال در چنین سریال‌هایی مطرح کرد و حقیقتاً نتیجه کار هم در قسمت سوم از  فصل دوم جالب و ستودنی است.

 

سریال مندلورین

 

قسمت چهارم و بازگشت دوباره محفل جایزه بگیران

این قسمت محلی برای جمع شدن متحدین همیشگی دین جارین، گریف کارگا و البته مارشال کارا دون است. وجود کارل ویترز که در این قسمتاز سریال مندلورین ردای کارگردانی هم پوشیده و جینا کارانو نشان از شناخت خوب سازندگان سریال از پتانسیل کاراکترهای مختلف و ترکیب آنها در ارائه فرمی مناسب از روایت سریال است. ما در قسمت چهارم بازگشت دوباره مرد دوزیستی که در اولین قسمت سریال توسط دی جارین شکار و یخ زده شد را شاهد هستیم و این امر ورای موفق بودن یا نبودن سعی در هرچه بیشتر مثبت کردن کاراکتر دین جاری دارد. خرابی سفینه ریزر کرست، قهرمان شکارچی را به سمت همکاری دوباره با گریف کارگا و کارا دون در پاکسازی یکی از هسته‌های باقیمانده امپراطوری در سیاره‌ای می‌شو که انجمن بونتی هاتر ها یعنی شکارچیان مزدور در آن ساکن هستند.

ورای نزاع جالب که با داگ فایتی بی نظیر ما بین سفینه ریزر کرست و دو جنگنده مهیب پولک بال امپراطوری در اوج به پایان می‌رسد، این قسمت خبر زنده ماندن موف گیدیون و ادامه آزمایش‌های بر روی موجودات مختلف با استفاده از باقیمانده خون بیبی یودا را نشان می‌دهد. این بازگشت بر جدی بودن کار افزوده و نشا گذاری کردن سفینه دین جارین توسط یکی از جاسوسان امپراطوری بهانه جالبی است برای هرچه تیره و پر هیجان تر کردن ماجرا. ماجرایی که با اکشنی قابل قبول روندی متعادل و باور پذیر از دنیای جنگ‌های ستاره‌ای را به مخاطب عرضه می‌کند. کاری که در حین هدف اصلی سرک کشیدن در دنیاها و سیاره‌های مختلف کهکشان و حتی عمق بخشیدن به کاراکتر بیبی یودا را به طور توامان در نظر دارد. این قسمت مصداق بارز یک اپرای فضایی است که در سال ۱۹۷۷ و با جنگ ستارگان: امیدی نو ( star wars: the new hope) برای اولین بار به سینما کشیده شد. کاری که هیجان، تخیل و البته داستان‌های باورنکردنی را در یک جا جمع کرده بود و تصویر بیبی یودا در حال تشویق دین جارین در نزاع با دو جنگنده پولک بال به خوبی نشان دهنده این ترکیب کارآمد است.

قسمت پنجم و دیدار با آشوکاتانو

در قسمت پنجم ما شاهد دیدار قهرمان مندلور با آشوکا تانو ( با بازی روزاریو داوسون) کاراکتر پرطرفدار دنیای جنگ‌های ستاره‌ای هستیم. آشوکا تانو در قسمت پنجم مشغول نزاع با بانو مورگان الثبت هستیم. دین جارین میل دارد که بیبی یودا را به آشوکا تانو تحویل داده و مأموریت خود را به انجام رساند ولی سرنوشت این را دو تقابل با مورگان الثبت همراه می‌کند. مورگان الثبت درست به مانند نکرومانگرهای دنیای مجموعه ریدیک دیکتاتوری است که با به سیطره درآوردن سیاره‌های مختلف منابع آنها را غارت و مردمانشان را اسیر می‌کند. او حتی برای پاداش برای جهت دستگیر کردن آشوکا به دین جارین قول تحویل نیزه‌ای عالی ساخته شده از فولاد بسکار را می‌دهد ولی سرنوشت این دو کاراکتر قدر را در پایین کشیدن او متحد می‌کند. در کنار این امر ما شاهد بازگشت خوب مایکل بین به دنیای سینما هستیم، بازیگری خوب که نقش‌های او در قسمت اول ترمیناتور و قسمت دوم فرانچیز بیگانه فراموش نشدنی است؛ در این قسمت او در قامت محافظ بانو مورگان الثبت و هماوردی برای دین جارین خودنمایی می‌کند و البته علی الظاهر وداعی زودهنگام نیز با مخاطب دارد.

کامل کننده این معجون خوب، کنکاش در ماهیت خود بیبی یودا است. کودکی پر استعداد با ۵۰ سال سن که کشف می‌شود که توانایی تله پاتی و گفتگوی از طریق ذهن را دارد. آشوکا در باب او آشکار می‌سازد که بیبی یودا نامش گروگو است و او در کورسکانت و تحت نظر اساتید جدای پرورش یافته است. بعد از نابودی معبد جدای توسط آناکین اسکای واکر / دارث ویدر مجبور به پنهان شدن این کاراکتر شدند. جالب‌تر اینکه آشوکا به خاطر پیوند قلبی بین دین جارین و بیبی یودا در قامت یک پدر خوانده / فرزند خوانده از آموزش او خودداری می‌کند؛ چه او خطر آموزش کسی که شروط محفل جدای را ندارد (دل بسته نبودن به هیچ پیوند دنیوی برای اینکه تمام قد در خدمت محفل جدای و اهدافش باشد) را بسیار خطرناک می‌داند چنانچه سرنوشت آناکین اسکای واکر را به دین جارین خاطر نشان می‌سازد. اما این قسمت خود یک سؤال را مطرح می‌کند که پیوند قلبی مهم‌تر است یا وسیله‌ای در راه هدف بودن؟ واقعاً انتخاب کردن سخت است و از این رو تانو راهی میانه را پیشنهاد می‌دهد. سنگی جادویی که گروگو بر روی آن با نیرو ارتباط برقرار کرده و یک راه مابی روش جدای یا بودن در کنار دین جارین را برگزیند.

 

نقد سریال مندلورین

 

قسمت ششم  از فصل دوم سریال مندلورین و سنگ جادویی

سنگ جادو یکی از سرراست‌ترین قسمت‌های سری دوم مندلورین است. جایی که دین جارین و گروگو چشم به کمک نیرو می‌دوزند غافل از اینکه جانگو فت به کمک فنیک دوباره احیا شده سعی در پس گرفت زره بسکار خود دارد. جدل کلامی این دو گروه با رسیدن نیروهای امپراطوری و محاصره گروگو به تعویق می افتد. جانگو فت و فنیک به کمک دین جارین می‌پردازند و سربازان امپراطوری را قلع و قمع می‌کنند. اما سفینه عظیم امپراطوری با شلیکی نابهنگام ریزر کرست را نابود کرده و با ۴ ربات جنگجو گروگو را به یغما می‌برند. در این قسمت بازگشت جانگو فت بعد از سقوط در جنگ‌های ستاره‌ای: بازگشت جدای بسیار جالب بوده و احیای فنیک که خود شکارچی مزدور قهاری است بر جذابیت این قسمت می‌افزاید. تلخی از دست رفتن ریزر کرست که یار همیشگی دین جارین بوده و اسیر شدن گروگو توسط موف گیدئون بر هرچه تلخ‌تر بودن این قسمت می‌افزاید.

اما متحد شدن قهرمان مندلور با هم محفل خود یعی جانگو فت و همچنین اتحاد با فنیک یکی از دلچسب ترین وجوه این سریال است یعنی نزدیکی انسانها و هم رأی شد آنها برای غلبه بر تاریکی؛ جایی که دین جارین بزرگوارانه زره جانگو فت را به او پس داده و جانگو فت و فنیک هم وفادارانه از حمایت از دین جارین تا پس گرفتن گروگو و شکست موف گیدئون تاکید می‌کند. قسمت ششم به خوبی روند تدریجی تیره و گسترده‌تر شدن روایت از قسمت‌های نخستین تا آخرین قسمت‌های سری را به نمایش می‌گذارد و این قسمت نمایشی موجز و خیره کننده از کلیت کار است. درست به مانند امپراطوری حمله می‌کند غیر قابل پیش بینی و درگیر کننده.

 

قسمت هفتم و ادای دینی تمام عیار به لعنتی‌های بی آبرو کوئنتین تارانتینو

در قسمت هفتم بازگشت جالب یکی از کاراکترهای منفی سریال مندلورین در سری اول را شاهد هستیم یعنی میفلد. یک بار دین جارین سعی در آزادی وی داشت ولی با خیانت وی، دین جارین هم او را در زندان جمهوری باقی گذاشت. در قسمت هفتم از سری دوم قهرمان مندلور به میفلد که قبلاً یکی از نیروهای امپراطوری بوده برای پیدا کردن سفینه موف گیدیون نیاز پیدا می‌کند. میفلد به کارا دون که مارشال است تحویل داده شده و گروه منسجم شامل دین جارین، میفلد، کارا دون، فنیک و جانگو فت عازم موراک می‌شوند. ین و میفلد برای رسوخ در پایگاه موراک مجبور به حمل باری شامل مواد رادیواکتیو می‌شوند، محموله‌ای که با هجوم نیروهای بومی و همچنین جمهوری جدید مواجه شده و از چندین محموله تنها محموله جارین و میفلد سالم به محل تحویل می‌رسد. این دو زمانی پیدا می‌کنند که اطلاعات سفینه موف گیدیون را پیدا کرده و ناپدید شوند اما با والین هس مواجه می‌شوند که بسیار شبیه به افسران نازی است.

والین هس با خونسردی از فدا شدن ۱۰ نفر از سربازان جمهوری به همراه قتل عام مردمان یک ستاره می‌گوید و چهره‌ای شنیع از یک سرکوبگر و تمامیت خواه را به نمایش می‌گذارد، امری که خشم میفلد را به دنبال دارد. قسمت هفتم به درستی بر ریشه‌های اندیشه‌های تاریک تاکید می‌کند و خطر خودخواهی و خودکامه بودن که می‌تواند سبب مرگ هزاران انسان بی گناه شود را یادآوری می‌کند. قسمت هفتم در نشان دادن این امر نمره خوبی می‌گیرد حتی انگار در آن میفلد یک تنه از چهره‌ای منفی به قهرمانی تمام عیار تبدیل شده و یا از فرم فرصت طلب و مستأصل در مواجهه با دین جارین به سربازی کم نظیر تبدیل شده که تک تیرانداز بالقوه‌ای هم هست. اما ریتم و اکشن دلپذیر این کار شاهد اجازه به رخ کشیده شدن همچنین واقعیت‌هایی را نمی‌دهد و به همین خاطر مخاطب با کار همراه و همدل می‌شود، چنانچه وقتی دین جارین پیامی در مورد بازپس گیری گروگو به موف گیدیون می‌گیرد این امر بالطبع انتظار مخاطب برای قسمت هشتم را به بالاترین نقطه می‌رساند هرچند در این امر پنهانکاری و نفوذ در پیکره سفینه موف گیدیون منطقی‌تر بود ولی مخاطب این روزها کم حوصله تر و نیازمند به رجز خوانی بیشتر در دنیای هنر برای یافتن انگیزه در زندگی واقعی است.

 

سخن پایانی

بوم رنگارنگ و جذاب فصل دوم از سریال مندلورین، قابی تمام قد از اکشن، از ادای دین، پرداخت مناسب به هر کاراکتر و ترکیب دلپذیر از عناصر مختلف داستانی و روایی در عین داشت کمترین ادعا. مسلماً سریال مدلورین ورای ماهیت مستقل و زبان پر حوصله در بیان جزئیات برای آن دسته از مخاطبان بیشتر جذاب است که از دیر باز با مجموعه فیلم‌های جنگ‌های ستاره‌ای (جنگ ستارگان) و دنیای عظیمش دمخور و همراه بوده‌اند. سریال مندلورین در این ۱۵ قسمت و به ویژه هفت قسمت از فصل دوم وجوهی گوناگون از این دنیا را به مخاطب عرضه می‌کند و می‌تواند مثالی جمع و جور و آبرومند برای استفاده از خطوط جانبی یک ایده و یا مجموعه باشد. پس برای نمایش قسمت هشتم که فردا (روز جمعه) پخش خواهد شد منتظر می‌مانیم، امید اینکه پایانی به یاد ماندنی را برای فصل دوم سریال مندلورین شاهد باشیم.

این مقاله توسط امین ظهورتبار از گروه نویسندگان مجله قرمز به رشته تحریر در آمده است.