اینکه یک داستان بدون دیالوگ یا کم دیالوگ بنویسم یکی از دغدغه‌هایی ست که نویسنده‌ها هنگام نوشتن داستانشان دارند. علتش هم این است که  نویسنده نگران  است اگر قصه ی من دیالوگ نداشته باشد چطوری خواننده‌های قصه_یا مخاطبان _با آن ارتباط برقرار کنند و درگیر داستان شوند؟ آنها به اشتباه تصور می‌کنند داستان خوب یعنی داستانی که پر از دیالوگ باشد و هی آدمها باهم حرف بزنند. حال آنکه چنین نیست. اما پاسخ به سوال مطرح شده که چگونه یک داستان کم حرف بنویسم :

پاسخ ساده است : داستانی را بگویید که خواننده را وادار کند  ورق بزند و صفحه بعد را بخواند. مشخصات چنین داستانی این است که فقط خسته کننده و حوصله سر بر نباشد.

چطور داستانی بنویسم که خسته کننده نباشد؟

داستان

 ۱- داستان بایستی قانع کننده باشد

در هر ژانری که می‌نویسید، حتی در تخیلی‌ترین ژآنرها، داستان شما بایستی از خاصیت باورپذیری و قانع کننده‌گی برخوردار باشد. مخاطب باید حتی یک داستان جادویی را نیز باور کند. اما چگونه؟ کافی‌ست یک منطق قوی در داستان قرار دهید که توسط آن تمام اتفاقات رح دهد و سوتی نداشته باشد. نباید از منطق داستان خود که خودتان آنرا ایجاد کرده‌اید عدول کنید. عدول کردن از این منطق باعث عدم باورپذیری شده و مخاطب قانع نمی‌شود.

۲- ایجاد سوال

اگر داستان شما به گونه‌ای باشد که این سوال در ذهن مخاطب ریشه بدواند که” حالا بعدش چی میشه؟”  یعنی مخاطب برای اینکه بداند اتفاق بعدی چه خواهد بود چاره‌ای جز دنبال کردن داستان ندارد.

یکی از روشهای ایجاد سوال در ذهن مخاطب، طرح یک معما در داستان است. نیاز نیست حتما در ژآنر معمایی بنویسید تا داستانتان معما داشته باشد. همینکه سوالی را در ذهن مخاطب بکارید یعنی معمایی را خلق کرده‌اید.

خب حالا برگردیم به ارتباط بین دیالوگ با دو مورد بالا؛ برای قانع کننده‌گی و ایجاد سوال، نیازی به دیالوگ‌های زیاد نیست و حتی گاهی بدون هیچ دیالوگی و فقط با توصیف صحنه‌ها و رویدادها،  بر پایه‌ی شاخصه‌هایی که گفته شد، می‌توانید از حجم دیالوگ‌ها بکاهید. برای اینکار به مهارت نیاز دارد. مهارت نیز با تمرین و تمرین و تمرین به دست می‌آید. آ

آیا حتما باید اسعداد نوشتن داشته باشم؟

داستان

استعداد شما وقتی شکوفا می‌شود که از مراحل دشوار تمرین کردن و اشتباه نوشتن و پاره کردن کاغذ و ناامیدی از نوشتن، عبور کرده باشد. استعداد در شما هست. نگران نباشید. اما باید آنرا آبیاری کنید تا این بذر، شکوفا گردد. خلاقیت نیز همین گونه است. استعدادِ خلاق بودن چیزی ست که در همه وجود دارد. اما باید خلاقیت را نیز پرورش دهید تا رشد کرده و در شما ریشه بدواند.

خلاقیت یعنی چی؟

خیلی ساده و خلاصه، خلاقیت یعنی چند چیز عیر مرتبط را باهم ربط دهید.

خلاقیت یعنی از چیزهایی موجود، چیزی که نبوده را خلق کنید. یعنی زاویه دیدتان را تغییر دهید تا بتوانید دنیا را طور دیگری نیز ببینید. برای اینکار، قوه‌ی تخیل خود را به کار اندازید. آفرینش چیزی نو و جدید که قبلا شبیه‌ش نبوده است یعنی خلاقیت.

اگر کمی فکر کنید شما در طول عمرتان بارها خلاقیت‌های زیادی از خود نشان داده‌اید اما حواستان نبوده. مثلا وقتی به شیوه‌ای متفاوت غذایی را درست می‌کنید یا وسیله‌ای را تعمیر می‌کنید یا یک جمله‌ی جدید می‌گویید یا به طور بداهه دیگران را به خنده وا می‌دارید و ….

در امر خلاقه، هیچ محدودیتی وجود ندارد و جالب اینکه اگر هم محدودیتی سر راه شما قرار بگیرید، دوباره با یک خلاقیت جدیدتر می‌توانید آن را از بین ببرید یا تغییر شکل دهید و یا حتی از آن استفاده کنید و کارتان را با در نظر گرفتن آن محدودیت دوباره بازتعریف کنید و از نو دست به کار شوید.

 

از کجا بدانم داستانم به قدر کافی خوب است یا نه؟

داستان

جالب است بدانید این اطمینان صددرصدی هرگز رخ نمی‌دهد. و همین امر نیز نشانه‌ی خوبی است که شما دارید در مسیر درست گام برمی‌دارید. اما در هر حال،  پس از بازنویسی‌های مکرر و چندین‌گانه، بایستی داستان را تمام کنید و به یک سرانجامی برسانید چون تا ابد که نمی‌توانید روی یک داستان متمرکز باشید و هی آنرا بازنویسی کنید. پس چه باید کرد؟

کاری که در این مقطع از نوشتن باید انجام دهید این است که این اثر را کنار بگذارید و اصلا به آن فکر نکنید و  بروید سراغ نوشتن یک اثر دیگر. هر چه این زمان، طولانی‌تر باشد بهتر است. مثلا سه ماه بهتر است تا یک ماه. گاه یکسال بهتر است تا شش ماه.

در اینجا مسئله‌ی مهم این است که ذهن شما از فضای اثر قبلی کاملا تهی گردد. وقتی کاملا تهی شد، برگردید سراغ آن و شروع کنید به خواندنش. اینبار شما نه بعنوان نویسنده‌ی آن داستان، که بعنوان یک مخاطب دارید یک داستانی را می‌خوانید و چشمانتان زاویه‌هایی که قبلا از دید شما پنهان بوده را بهتر می‌بیند. در این صورت است می‌توانید بفهمید آیا اثر شما به قدر کافی خوب شده یا هنوز جای کار دارد.

فراموش نکنید که ما همه انسان هستیم و بی‌شک دچار خطاها و کاستی‌های زیادی خواهیم بود.  اگر بزرگترین نویسنده‌های درگذشته‌ی جهان، اکنون زنده شوند و آثارشان را بخوانند حتما آنها را بازنویسی خواهند کرد.این یعنی حرکت رو به جلو به سمت کامل شدن، حرکتی ست که هیچگاه پایانی برای آن نیست.

 

 

ترجمه و تالیف اختصاصی مجله قرمز

منابع:  SoCreate  – Film Courage