شوالیه مطرود رمانی ماجرایی است که توسط نویسنده جوان فرهنگ نظری دوست به رشته تحریر در آمده است. نویسنده‌ای که در در کتاب قبلی خود یعنی سقوط شوالیه به داستانی پرداخت که در زمینه‌ای قرون وسطایی می‌گذشت. داستان حماسه شوالیه‌ها و جادوگران و ماجراهایشان بستری است که در سالیان گذشته مخاطبین زیادی را از قشر نوجوان و ایرانی به خود جذب کرده و از گذر معرفی و تحلیل این کتاب به بررسی این پدیده و علت به وجود آمدنش خواهیم پرداخت.

قرون وسطی زمینه مناسب برای خلق ماجراهایی جذاب

از دیرباز و زمان حکومت مادها و بعد هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و بعد در ظهور اسلام مناطق آسیای صغیر، میان رودان و دیگر مناطق تقریباً واسط بین غرب و شرق نظیر پترا، لازیکا، نصیبین، صور، صیدا بوده است. در زمان این دولت‌ها این مناطق با ظهور و افول دولت و امپراطوری ها ما بین کشورهای مختلف دست به دست می‌شد. بعد از ظهور اسلام و حکومت امویان و عباسیان کم کم، این دولت‌ها در مناطق مورد اشاره هژمون شده و عایدی سرشاری از مناطق ذی نفوذ سابق امپراطوری روم شرقی به شرق وارد شد. با چند پیروزی قاطع از طرف حکومت سلجوقیان از جمله نبرد ملازگرد زنگ هشدار را برای امپراطوری بیزانس و مسیحیان اروپایی به صدا درآورد. با فراخوان امپراطوری بیزانس جنگجویان زیادی از مناطق مختلف اروپا به سمت سرزمین‌های مقدس راهی شدند تا جنگ و تلاش در راه به‌دست آوردن دوباره این سرزمین‌ها به ویژه بیت المقدس را راهی برای رستگاری خود یا آمرزیدن گناهان خود کنند.

این جنگ ورای دست دست شدن مناطق مقدس که در نهایت و بعد از چندین قرن و جنگ‌های طولانی با شکست قطعی متحدین صلیبی و اخراج آنها از این مناطق همراه شد منافع زیادی را برای غرب به همراه داشت از جمله اینکه اروپا که در قرون وسطی و تاریکی قرار داشت با آشنایی با تمدن اسلامی که در زمان طلایی خود بود کم کم دچار تحول شده و در سال‌های بعد اروپا به سمت رنسانس و شکوفایی دوباره رفت. همچنین در این جنگ‌های طولانی لزوماً تمامی جنگجویان شوالیه‌های با شرافت و از جان گذشته نبودند خیلی عظیمی از این لشکریان را قاتلین، متجاوزین به عنف، راهزنان و… تشکیل می‌دادند و این جنگ‌ها ورای نتیجه به دست آمده، هوایی تازه برای سرزمین‌هایی می‌بودند که این افراد خطرناک را در دل خود جای داده بود، با رفتن این افراد امنیت و تمرکز بالاتر رفته و شرایط بهتری برای رونق شهرها و ولایات پیش آمد. برعکس این شرایط را شرق تجربه کرد که از زمان مادها با هجوم قبایل بیابان نشین مقابله می‌کرد و این نبردها و فرسایش حکومت‌های محلی آخرین عامل برای تسلیم خاورمیانه به قبایل کوچ نشین و بیابانگرد بود چنانچه چند قرن بعدی به هرج و مرج و حکومت‌های فاقد هویت محلی و ملوک الطوایفی و سقوط عظیم تمدن شرقی گذشت.

ورای این مسائل این جنگ‌ها تأثیر جالبی بر ادبیات غرب داشت. پرورش قهرمانانی از ریچارد شیردل گرفته که زمینه‌ای تاریخی و واقعی داشت تا اوثر و آرتور پندراگون و شوالیه‌های میزگرد که زمینه‌ای اساطیری و کمتر تاریخی داشت موجی عظیم را در ادبیات در بر گرفت که از نوابغی چون شکسپیر و شاهکارهایش و والتر اسکات و داستان‌هایی گرانقدر نظیر آیوانهو و بانوی دریاچه و… و حتی داسته آلیگیری با حماسه کم نظیرش به نام کمدی الهی و در نهایت ریچارد واگنر با اپرای بی نظیر پارسیفال به این مفاهیم و شرایط پرداخت. انعطاف در قالب و بیان، ترکیب ادبیات حماسی با افسانه‌های بومی و بسط گسترده این موضوعات شرایطی را به وجود آورد که هنوز هم دنیای هنر چه در قالب ادبیات و چه سینما و تئاتر آثار مختلفی از این دوران را دستمایه اقتباس قرار می‌دهند. شوالیه مطرود بعد از کتاب سقوط شوالیه در این بستر شکل گرفته و روایت خود را ارائه می‌دهد.

 

شوالیه مطرود

پیرنگ داستانی رمان شوالیه مطرود

اگر مضمون روایت سقوط شوالیه در باب پیامدهای جنگ صلیبی و سقوط انسان‌ها، وحشت ناشی از پست فطرتی ابنا بشر و تلاش برای رستگاری دوباره شوالیه‌ای به نام الیویر بود، چیزی شبیه به این کار را قبلاً در سینما و با تماشای سولومون کین به تماشا نشسته بودیم و در شوالیه مطرود هم دنباله این پیرنگ و بیان خط داستان‌هایی است که تقریباً می‌توان گفت کلیشه‌ای اند.

  • از فلورا که بیان افسردگی یک معشوق بعد از رفتن الیویر است که سعی در غلبه بر آن دارد.
  • تا ناروس که قهرمانی جایگزین برای ظهور دوباره امید و در طی داستان بلوغ و پختگی را تجربه می‌کند.
  • همچنین ریموند که نقش همیشگی یک استاد و آموزش دهنده بر عهده گرفته چیزی که گهگاه مخاطب را ممکن است به یاد او بی وان کنوبی و یا گندالف خاکستری و غرغرهای همیشگی‌اش بیندازد.
  • جدای از موارد یاد شده قطب‌های منفی داستان نظیر فولکاس و آمدوسیاس هم نمادهای کلاسیک شرور و قطب‌های منفی داستان‌اند.
  • به این پیرنگ خلق موجوداتی به نام شروربان و موجودی دیگر به نام آپولیون را اضافه کنیم تا حدودی کلیشه‌هایی رایج هستند.

پس می‌توان گفت که با قالبی تقریباً کلیشه‌ای روبرو هستیم. این داستان سعی بر آن داشته که از این قالب خارج شده و طرح داستانی را گسترش دهد. اگر کتاب را به سه قسمت تقسیم کنیم یک سوم اول معرفی کاراکترها و ورود آنها به داستان پس از سقوط شوالیه است. یک سوم میانی به خیزش تاریکی و پرورش بیشتر موضوع و یک سوم پایانی به مجموعه چند نبرد می‌پردازد که به سقوط تاریکی می‌انجامد.

در ژانری که تقریباً بسیاری از ایده‌ها کار شده و به کلیشه رسیده و حتی زمینه بسیار مغشوش چیزی مابین یک داستان قرون وسطایی، داستانی با زمینه وحشت با المان‌هایی از فانتزی است، شوالیه مطرود تلاش شجاعانه است که بتواند هوای تازه را برای مخاطب به ارمغان آورد. در مقام مقایسه پرداخت شوالیه مطرود نسبت به سقوط شوالیه تر و تازه و جالب‌تر است. برای عدم ارائه روایت کلیشه‌ها انواعی از روایت وجود دارد از چرخش همیشگی بین شخصیت‌هایی که داستان از دید آها روایت می‌شود و تعدد آنها برای چرخش‌های جالب داستان که نمونه موفق آن را در مجموعه داستان موفق تغمه ای از یخ و آتش جرج مارتین خوانده‌ایم تا بیان بدیع و غیر تکراری دارن شان در داستان‌های سرزمین اشباح و با تمرکزی بیشتر در ۱۰ گانه دموناتا که سبب ارائه حداقل سه کار از ۱۰ عنوان کتاب مجموعه بدیع با نام‌های لرد لاس، دزد شیطانی و بک شد. هوشمندی خالق در انتخاب زاویه روایتی نغمه ای از یخ و آتش و بیان ادبیاتی ما بین کارهای دارن شان و دیوید گمل است.

نقاط قوت کتاب شوالیه مطرود

بونو هنرمند معروف و خواننده گروه یوتو وقتی حرف از زوال لوچیانو پاواروتی زده می‌شد با کنایه بر این حقیقت تاکید می‌کرد که برای هنرمندی که با هنر و اثر خود می زید چیزی به نام افول و شکست وجود ندارد. دنیای هنر و پیش نیازهای همیشگی‌اش نظیر تاریخ، جامعه شناسی، روان شناسی برزخی دل انگیز را برای خالق یک داستان می‌آفریند که ورای نتیجه و استقبال برای خود خالق کار هم بسیار دل انگیز و دلچسب است. این امر را می‌توان از ورای سطور این کتاب دریافت ورای نتیجه می‌توان علاقه نویسنده به تاریخ و تحقیق در آن و توجه به زمینه قرون وسطایی و مکان پیدایش داستان که در فرانسه قرون وسطا است را به راحتی دریافت. این علاقه است که تا حد زیادی قلم نویسنده را به ویژگی‌های بومی فرانسه قرون وسطا حداقل بیشتر از تم‌های نامربوط فیلم‌های هالیوودی نزدیک کرده و با توجه به سن این نویسنده که در اوایل روزگار جوانی به سر می‌برد این نوید بخش کارهایی حتی بهتر و جان دارتر است. باید به این امر تسلط نویسنده بر قلم را اشاره کرد که علی رغم کلیشه‌ای بودن تقریبی پیرنگ در رجاتی ایراد کار حساب می‌شود، می‌توان تلاش نویسنده برای روایتی درگیر کننده را مشاهده کرد. تغییر پیاپی زاویه روایت، خشونت موجود در روایت، تلاش برای توصیف‌های بدیع از این جمله‌اند به عنوان مثال ده صفحه نخست این کتاب توصیف‌هایی گیرا و جالب دارد که حتی برای مخاطبی که سقوط شوالیه را مطالعه نکرده دروازه‌ای برای ورود به ادامه این داستان است و تا حدودی از تصنعی بودن روایت و تو خالی بودن روایت جلوگیری می‌کند.

برای پیشگیری از کلیشه نویسنده سعی داشته که تا حدی تفاوت را در پرورش کاراکترها بگنجاند مثلاً ریموند کپی پیر دانا و همه فن حریف این داستان‌های ژانر وحشت و فانتزی نیست و بعد از جر و بحثی به گرداب سقوط و موقعیتی تاریک می افتد و یا فولکاس که کلیشه‌ای از یک قطب منفی در داستان‌های ترسناک هست تقریباً رفتاری قابل پیش بینی ندارد. این تلاش‌های نویسنده اگرچه توانسته کلیت روایت را از کلیشه و قابل پیش بینی بودن و حتی پایان خوش تحمیلی برهاند ولی ثمره آن یکدست بودن داستانی است که ۲۴۹ صفحه‌ای است و جز ۲-۳ کار نخست یک نویسنده جوان است. با تمرکز بر پوشاندن ایرادهای موجود در روایت در کنار شناخت قلم و مانور در روایت با توجه به توانمندی‌ها می‌توانیم روز به روز داستان‌های مهیج‌تری از این نویسنده باشیم.

 

شوالیه مطرود

 

جدای از موارد مذکور برای جان دار شد روایت می‌توان به تمهیدات نویسنده نظیر ایجاد لحن برای کاراکترها که نمونه موفقی نظیر داریانس و داریانسو دارد و توصیف‌های گاها گیرا که در شروع خوب بوده ولی در ادامه فدای سرعت روایت شده و از تاثیرگذاری آن کاسته می‌شود همچنین اکشن موجود در روایت گستردگی آن آنهم از مغزی این چنین جوان خود نکته چشمگیری است و به نوعی به مطالعه درست نویسنده بر می‌گردد که سبب شده حجم انبوهی از نبرد را بدون پراکندگی و با تمرکز خوبی ببینیم. اگرچه روایت نبردها بیشتر رنگ و بویی تکراری دارد ولی گستردگی آن که حتی از نمونه‌هایی موفق در دنیای فانتزی نظیر ارباب حلقه‌ها، فرزندان هورین یا حتی نغمه ای از یخ و آتش بیشتر است نوید فرصتی مناسب برای نویسنده را می‌دهد که با کوبنده و بدیع کردن روایت و اکشن کارهای ارمغان آور روایتی باشد که به ندرت در فانتزی مدرن و داستان‌های قرون وسطایی وجود داشته است.

 

نقاط ضعف کتاب شوالیه مطرود

اگر از پیرنگ کار بگذریم، شوالیه مطرود روایتی کلیشه‌ای دارد. از ابتدا تا انتهای کار به علت آشنا بودن المان روایی چندان درگیر کننده نیستند. روایت مسنجم مخاطب را با خود همراه می‌کند ولی مخاطب شاهد ماجراهایی بدیع یا با زوایه ی دیدی تازه نیست بلکه مشابه بسیاری روایت‌هایی قرون وسطایی است که دیده و یا مطالعه کرده است. یکی از علت این امر نبود شخصیت‌هایی سه بعدی و پخته است. سیر تحول و استحاله شخصیت‌ها چه مثبت و چه منفی بسیار شتاب زده است. خیلی از شخصیت‌ها با این مشکل مواجه هستند چنانچه فلورا از زنی نومید و افسرده تبدیل به بانوی مبارز و الهام بخش می‌شود؛ ناروس به ناگهان از قامت پسر بچه‌ای کتک خور تبدیل به شوالیه‌ای تمام عیار و ماشینی کشتار می‌شود که سب قتل یکی از قهرمانان منفی داستان یعنی آمدوسیاس می‌شود. اگرچه رویه‌ای اودیسه وار و تدریجی را شاهد بودیم این استحاله قابل باور بود ولی در داستان با یک دوپارگی نپختگی و دو مقابل پختگی محض شخصیت‌ها مواجه ایم که همان طور که گفته شد نمود آن فورای ۱۸ ساله و ناروس ۱۵ ساله است. دیگر شخصیت‌ها هم کمابیش با چنین ویژگی همراه هستند. البته قبلاً هم شاهد این موارد بودیم و نمی‌توان چندان به نویسنده سخت گرفت. قبلاً هم در نغمه شاهد تبدیل شدن تیریون لنیستر به جنگاوری تمام عیار در محاصره بارانداز پادشاه آنهم بدون زمینه‌ای منطقی بودیم

مورد بعدی عدم استفاده از جملات تاثیرگذار و کوبنده است و گاها نویسنده سعی بر این امر دارد ولی کمتر جمله ماندگار یا جان داری را در این کتاب شاهد هستیم. نمونه خوب در این زمینه نغمه‌ای از یخ و آتش است که دیالوگ و نقل قول‌هایی ماندگار در دنیای فانتزی دارد که امید است در کارهایی بعدی فرهنگ نظری دوست این امر را پررنگ‌تر کند. مشکل بعدی روایت نبود پیام‌های مستتر در روایت و لایه‌های زیرین روایتی است. روایت تقریباً فقط یک هسته بیانی دارد و هیچ لایه زیرین، نکات پنهان و همچنین پیچش روایتی ندارد. این امر روایت را تقریباً یک بار مصرف می‌کند.

شاید یکی از آخرین مشکلات روایت استفاده از ادبیاتی است که گاها خیلی امروزی است و کلماتی را شاهد هستیم که مطلقاً ربطی به فرانسه و قرون وسطی ندارد و بسیار امروزی و ایرانی است. در کنار کلیات قابل قبول شکل گرفته برای به قلم کشیدن فرانسه قرون وسطایی این امر چندان خوب نیست. صمیمیت و محاوره در بیان خوب است به شرطی دیالوگ‌ها را رها و بدون کارکرد نکند. علی رغم تلاش‌های نویسنده در این داستان، اگر نویسنده زبان بیانی قهرمانان داستان را هدفمند و نزدیک‌تر به قرون وسطایی و عبارات به کار در آن کند مسلماً به هم ذات پنداری بیشتر مخاطب با قهرمانان و لایه‌های روایتی کمک خواهد کرد.

سخن پایانی

شوالیه مطرود داستانی قرون وسطایی با المان‌هایی از فانتزی و وحشت است که توسط نویسنده‌ای جوان و آینده دار به رشته تحریر در آمده است. عدم تمرکز بر مؤلفه های بومی و نبود بعد ترویجی از سمت متولیان فرهنگی اقلیم ما سبب شده که خیلی از نویسندگان به جای قالبی بومی و تاریخی از تمدن قدیم ما به سمت استفاده از دیگر ورطه‌های گاه جذاب بروند. همین زمینه روایتی قهرمانانه و شوالیه‌ای ریشه‌ای دارد که به زمان ساسانیان بر می‌گردد. بعد از لشکر کشی خسرو پرویز و تقریباً منکوب کردن امپراطوری بیزانس امپراطور بیزانس هراکلیوس (هرقل) به تاسی از سواران سنگین اسلحه ساسانی بود که تبدیل به شوالیه‌های شدند که به ویژه بعداً در داستان آرتور شاه و شوالیه‌های میزگردی شهرتی افسانه‌ای یافتند. در زمان بهرام گور میل زیادی به جذب خوانندگان دلکش برای افزایش روحیه مردم وجود داشت و در زمان خسرو پرویز موسیقی دان های افسانه‌ای از جمله نکیسا، سرکش و باربد وجود داشتن. در زمان پیری اردشیر دوم بین پسران او نبرد قدرت رخ داد که در دنیای داستان شاپور آرین نژاد آن را تبدیل به مجموعه داستان ۹ قسمتی دلاوران میزگرد کرد. خیزش شاپور اول و مقابله با امپراطوری روم نتیجه‌اش دو اثر خورشید تیسفون و به سوی روم شد. به ساری تم‌های قهرمانی و انتقامی گسترده تاریخی وجود دارد که با اندک تلاش و مطالعه تبدیل به کارهای ماندگار خواهد شد. البته این مورد سلیقه‌ای است ولی نویسندگان جوانی از جنس نویسنده شوالیه مطرود و سقوط شوالیه با تلاش و سخت کوشی می‌توانند این امر را عینیت بخشیده و کارهایی در قالب فانتزی حتی بهتر از رمان‌های تاریخی ابراهیم زمانی آشتیانی و شاپور آرین نژاد ارائه دهند.

 

این مقاله توسط امین ظهورتبار از گروه نویسندگان مجله قرمز به رشته تحریر در آمده است.