یادگیری لغت انگلیسی، با کاربرد آن‌ها در جمله است که در ذهن تثبیت می‌شود. به همین منظور، اگر مایلید ۵۰۴ تا از پر کاربردترین لغت انگلیسی را فرا بگیرید، قویاً به شما پیشنهاد می‌کنیم که این لغات را به همراه کاربرد آن‌ها در جمله فرا بگیرید.

در این مطلب از مجله قرمز، ۱۰ کلمه‌ی انگلیسی پر کاربرد دیگر را به همراه مثال و با تصاویری جهت تثبیت شدن در ذهن، با هم فرا می‌گیریم. این لغات، از کتاب ۵۰۴ لغت ضروری انگلیسی برگزیده شده است. در حفظ کردن لغت انگلیسی، یک راه مناسب، مشاهده‌ی کاربرد آن لغات در جملات به همراه معنی آن ها به زبان فارسی است.

ما در این مطلب تلاش کرده ایم تا ۵۰۴ لغت انگلیسی پر کاربرد را به شیوه ای آسان و همراه با مثال های مناسب با معنی آن ها، در اختیار شما قرار دهیم تا بتوانید سریع‌تر زبان انگلیسی خودتان را تقویت کنید. با ما همراه باشید تا با مثال های کاربردی، این لغت ها را به آسانی یاد بگیرید.

۵۰۴ لغت انگلیسی را آسان‌تر بیاموزیم

۱۰ لغت انگلیسی ضروری که در این مطلب یاد خواهید گرفت:

یادگیری 504

۱- shriekفریاد کشیدن/ جیغ

معنی به انگلیسی:

 to make a very high loud sound, especially because you are afraid, angry, excited, or in pain; SYN: scream

shriek = فریاد کشیدن

کاربرد کلمه در جمله:

A group of students were shrieking with laughter.

(گروهی از دانش‌آموزان با شادی در حال فریاد کشیدن بودند)


I’ll kill you! she shrieked at him.

(او بر سرش فریاد کشید و گفت: من تو را خواهم کشت!)


۲- sinister شوم، نحس/ شیطانی، شرور

معنی به انگلیسی: making you feel that something evil, dangerous, or illegal is happening or will happen

sinister = شوم، نحس/ شیطانی، شرور

کاربرد کلمه در جمله:

Her dark eyes and evil laugh made her seem sinister.

(چشمان سیاه و لبخند شیطانی‌اش باعث شد که شرور به نظر برسد)


Some might say it’s a sinister way to spend your time.

(برخی افراد ممکن است بگویند که این، یک راه شیطانی برای گذراندن وقتتان است.)


۳- tempt وسوسه کردن 

معنی به انگلیسی:  to try to persuade someone to do something by making it seem attractive

tempt = وسوسه کردن

کاربرد کلمه در جمله:

The new program is designed to tempt young people into studying engineering.

(این برنامه‌ی جدید، برای تحریک کردن / وسوسه کردن افراد جوان به مطالعه‌ی رشته‌های مهندسی، طراحی شده است.)


If you leave valuables in your car it will tempt thieves.

(اگر شما وسایل با ارزش را در خودرو بگذارید، دزدها را وسوسه خواهد کرد)


I’m tempted to buy that dress.

(من برای خریدن آن لباس، وسوسه شده‌ام)


۴- wager شرط بندی/ شرط 

معنی به انگلیسی:

an agreement in which you win or lose money according to the result of something such as a race;SYN: bet

یادگیری لغت انگلیسی wager کاربرد کلمه در جمله:

her wager was only five dollars.

(شرط او فقط بر سر ۵ دلار بود!)


large wagers were placed in favour of his son William becoming next king.

(شرط‌بندی‌های زیادی در طرفداری از فرزندش ویلیام برای پادشاه بعدی شدن، بسته شد)


He wagered all his money on an unknown horse.

(او تمام پول‌هایش را بر روی یک اسب ناشناس شرط بندی کرد.)


۵- typical عادی، معمولی/ نمونه‌ی بارز 

معنی به انگلیسی: having the usual features or qualities of a particular group or thing

 typical = عادی، معمولی/ نمونه‌ی بارز 

کاربرد کلمه در جمله:

This advertisement is a typical example of their marketing strategy.

(این تبلیغات، نمونه‌ی بارزی از استراتژی بازاریابی آن‌هاست)


On a typical day, our students go to classes from 7.30 am to 1 pm.

(در یک روز عادی، دانش‌آموزان ما از ساعت ۷ و نیم صبح تا ۱ بعد از ظهر به کلاس‌ها می‌روند)


It’s not typical of Gill to be so critical.

(گیل به طور معمول (در حالت عادی) اینقدر منتقد نیست)


۶- minimum = حداقل

معنی به انگلیسی:  the smallest or least that is possible, allowed, or needed; OPP: maximum

minimum = حداقل

کاربرد کلمه در جمله:

The minimum number of students we need to run the course is fifteen.

(حداقل تعداد دانش‌آموزان که ما برای تشکیل این دوره لازم داریم، ۱۵ نفر است)


The minimum age for retirement is 55.

(حداقل سن بازنشستگی، ۵۵ است)


You’ll need two tons of cement, minimum.

(شما به حداقل ۲ تُن سیمان نیاز خواهید داشت)


۷- scarce = کمیاب

معنی به انگلیسی:  if something is scarce, there is not very much of it available

scarce = کمیاب

کاربرد کلمه در جمله:

Food was often scarce in the winter.

(در زمستان، غذا اغلب کمیاب بود)


There was fierce competition for the scarce resources.

(رقابت شدیدی برای منابع کمیاب وجود داشت)


Here, land is a scarce resource and house prices have risen sharply.

(اینجا، زمین یک منبع کمیاب است  و قیمت خانه‌ها بسیار افزایش پیدا کرده‌اند)


۸- annual = سالیانه

معنی به انگلیسی:  happening once a year; SYN: yearly

annual = سالیانه

کاربرد کلمه در جمله:

annual reports usually name the chairman and board members

(گزارشات سالیانه معمولاً از رئیس و هیئت مدیره نام می‌برند)


 It has an annual budget of $ 24m

(بودجه‌ای سالیانه به میزان ۲۴ میلیون دلار دارد)


۹-persuade = مجاب کردن، قانع کردن/ ترغیب کردن

معنی به انگلیسی:

to make someone decide to do something, especially by giving them reasons why they should do it

persuade = مجاب کردن، قانع کردن/ ترغیب کردن

کاربرد کلمه در جمله:

persuaded her to go out for a drink with me.

(من او را مجاب کردم که به همراه من برای صرف یک نوشیدنی بیرون بیاید)


Leo wouldn’t agree, despite our efforts to persuade him.

(با وجود تلاش‌های ما برای قانع کردن لئو، او موافقت نکرد)


Don’t let yourself be persuaded into buying things you don’t want.

(اجازه ندهید که برای خریدن چیزهایی که نیاز ندارید، مجابتان کنند/مجاب شوید)


۱۰- essential = لازم، ضروری/ اساسی و پایه‌ای

معنی به انگلیسی:

extremely important and necessary/the essential part, quality, or feature of something is the most basic one; SYN: fundamental

essential = لازم، ضروری/ اساسی و پایه‌ای

کاربرد کلمه در جمله:

A good diet is essential for everyone.

(یک رژیم غذایی خوب، برای همه ضروری است)


Even in small companies, computers are an essential tool.

(حتی در کشورهای کوچک، رایانه‌ها یک ابزار لازم و ضروری هستند)


The essential difference between Sam and me was the fact that I took life seriously.

(تفاوت اساسی/ پایه‌ای بین من و سام این حقیقت بود که من زندگی را جدی می‌گرفتم)


تامین محتوا از مجله قرمز

منبع: کتاب ۵۰۴ لغت انگلیسی ضروری

دوست عزیز؛ اگر در مورد یادگیری لغت انگلیسی هر گونه نظر، پیشنهاد و یا انتقادی داشتید، خوشحال می‌شویم آن را با مجله قرمز در میان بگذارید.