فیلم درخشان ساخته دیوید آیر یکی از آخرین اقتباس‌های شکل گرفته از دنیای تالکین است. دنیایی که بعد از موفقیت و شکوه همه جانبه تریلوژی ارباب حلقه‌های پیترجکسون، به طور مستقیم و غیر مستقیم دستخوش اقتباس‌های مختلفی قرار گرفت. فیلم‌هایی که گاه با موفقیت روبروه می‌شدند و گاه با شکست‌هایی خفیف یا کلی روبرو می‌شدند. فیلم درخشان از حیث اقتباس از اقتباس‌های آزاد محسوب شده و واکنش‌های متناقضی را از جانب تماشاچیان و منتقدین دریافت کرد. همین امر ضرورت بررسی این فیلم را اجتناب ناپذیر ساخت. در ادامه به بررسی این فیلم می‌پردازیم.

 

تالکین معمار قابل ستایش

با یکی از دوستان متخصص معماری در مورد ویژگی‌هایی معماری ارجینال و ماندگار صحبت می‌کردیم. این دوست معمار بر این عقیده بود که وقتی یک اثر معماری ارجینال است که اگر در پس زمینه‌ای به جز زمینه خود قرار گیرد فاقد حس و حال و تاثیرگذاری می‌شود که باید و از آن انتظار می‌رود. در مورد دنیای تالکین هم این امر صادق است. تالکین به عنوان یک استاد ادبیات در مورد خلق دنیای عظیم خود ویژگی‌های خاصی را ابداع کرد. از اختراع زبان‌های مختلف تا بسط گسترده دنیای خود با اقتباس از اساطیر کهن در سراسر دنیا. از این دو نظر تالکین بسیار موفق بود و از حیث داستانگویی و به روی قلم جاری کردن ایده‌های ذهنی نیز کیفیتی تقریباً قابل قبول داشت. آثاری چند در سینما بر اساس این ایده‌ها و داستان‌های تالکین ساخته شده‌اند. از انیمیشن موفق ارباب حلقه‌های رالف بکشی تا حماسه عظیم و ستودنی ارباب حلقه‌های پیترجکسون که در سه قسمت سینما، دل بینندگان، منتقدان و همچنین جوایز اسکار را ربود و در کنار آن سه گانه هابیت که البته چه ازنظر فروش در گیشه و چه نزد منتقدین چندان موفق و محبوب نبود. در کنار این اقتباس‌های مستقیم می‌توان گفت در سالهای اخیر رویکردی به مثابه ساختن اسپین آف های متعددی در باب آثار تالکین وجود دارد. از پسر جهنمی: ارتش طلایی تا ثور: دنیای گمشده، واکرافت و اکنون برایت (درخشان).

اگرچه خمیر مایه و عناصر فانتزی و به تعبیر جی کی رولینگ پاتیل فانتزی از نظر نژادهایی مثل الف، دورف، جادوگران و… در این قبیل آثار استفاده شده مشترک بوده و صرفاً مختص به تالکین نباشد، ولی رنگ و بو و نحوه استفاده از این عناصر با پس زمینه معرفی آنها تنها ویژگی دنیای تالکین را دارد. ویژگی‌ای که وقتی در پس زمینه‌ای به جز چیزی که باشد قرارمی‌گیرد، نمی‌تواند انتقال دهنده فضا و خصوصیات دنیای تالکین باشد و عملاً از نظر ساختار شناسی و عناصر تشکیل دهنده یک افسانه (سینمایی یا حتی نوشتاری) الکن می‌ماند.

آثار زیادی چه به طور مستقیم و چه غیر مستقیم از این خمیر مایه وجودی دنیای تالکین بهره گرفته‌اند ولی متاسفانه غالب این آثار تنها وجه ظاهری و یا یکی از وجوه این دنیا را مثل پتانسیل اکشن، زرق و برق مستتر در توصیفات آن و… را نشانه گرفته‌اند همین امر را اگر به علاوه میل تمام نشدنی استودیوهایی هالیوودی در پرداخت چند باره یک ایده خوب تا حد تکرار صرف و لوث کردن ایده به خاطر زمینه تجاری کنیم، امید چندانی برای تماشای یک اقتباس خوب در این زمینه باقی نمی‌ماند مگر اینکه دوباره فردی مثل پیتر جکسون یا کارگردان‌هایی نظیر برتون یا جکسون و البته آن هم به شرط تکیه نکردن صرف بر بودجه‌های هنگفت، زمام این اقتباس‌ها را بر عهده گیرد.

 

نگاهی به آثار قبلی دیوید آیر سازنده فیلم درخشان

یکی از نکاتی که همیشه برای من گنگ و تاریک باقی ماند،  عدم استفاده درست گاه و بی گاه هالیوود از کارگردان‌هایی متناسب با یک ایده سینمایی است. وقتی صحبت از دنیای فانتزی می‌شود باید از کارگردان‌هایی خاص و سرشار از علاقه و با قابی متناسب با این دنیای هنری استفاده کرد. از جالب‌ترین نمونه‌های پیشین استفاده از کارگردان شیرینی آمریکایی برای ساخت اقتباسی از مجموعه رمان‌های حماسه دارن شان (در ایران داستان‌های سرزمین اشباح) بود. این امر باعث شد این ایده که می‌توانست چیزی شبیه مجموعه فیلم‌هایی هری پاتر باشد که دارای کیفیت تقریباً قابل قبولی بودند، در عوض تبدیل به فیلمی مغشوش و ضعیف شد که به جرات می‌توان گفت از بدترین فیلم‌های سال بود. شاید همین مسئله را در انتخاب این کارگردان و نگاه او در برگردانی برداشت  هرچند غیر مستقیم و آزاد از دنیای تالکین دانست. برداشتی که بیشتر شبیه دستگرمی است و شباهت‌ها صرفاً در ظاهر است ولاغیر وگرنه در این فیلم دیوید آیر همان کارگردان فیلم­ های قبلی است تا یک کارگردان مؤلف دنیای فانتزی.

دیوید آیر کارگردان نسبتاً پرکاری است که در ورطه‌های مختلف سینمایی تجارب جداگانه‌ای دارد. تجاربی گاه موفق و گاه ناموفق و البته با زبانی خاص خود. یکی از نخستین کارهای او نویسندگی قسمت اول سری فیلمهای سریع و خشمگین بود که با کارگردانی راب کوهن روانه سینما شد. فیلمی نه چندان خوب که البته در سینما با استقبال مواجه شد و چندین دنباله در پی داشت. جدای از مورد فوق دیوید آیر ساخت فیلم‌هایی نظیر سلاطین خیابان، خشم و یا جوخه خودکشی را در کارنامه خود دارد که به خصوص زبان روایتی فیلم درخشان تا حدودی زیادی به فیلم‌های اول و سوم که نامبرده شد، شباهت دارد. سلاطین خیابان در مورد یک مأمور پلیس بود که ایفاگر نقش آن کیانو ریوز از بازیگران موفق سینمای هالیوود بود. فیلمی که از ستاره‌های درجه یکی مثل ریوز یا فارست ویتاکر بهره می‌برد و زمینه اینکه کاری ماندگار باشد را داشت ولی پرداخت نامناسب فیلم جایی برای خوب بودن فیلم باقی نمی‌گذاشت. بعد از فیلم موفق خشم که در مورد دسته‌ای سربازان در جنگ جهانی  با بازی خوب برد پیت بود، آیر به سراغ یک ایده کمیک استریپی به نام جوخه خودکشی رفت که شخصیتی با پتانسیل‌های بالقوه مثل جوکر را در خود داشت ولی دوباره ضعف پرداخت فیلمنامه و اجرا باعث شد که علیرغم فروش مناسب و تمهیداتی برای ساخت قسمت دوم این فیلم از نظر پرداخت سینمایی و در مقایسه با مجموعه فیلم‌های بتمن تیم برتون و یا نمونه جدیدتر سه گانه کریستوفر نولان حرفی برای گفتن نداشته باشد. 

 

زمینه روایی فیلم درخشان

شاید اولین اشتباه آیر، تصور غلط و سطحی آیر از مفهوم زمان در دنیای تالکین و عدم تناسب آن در دنیای کنونی باشد. در فیلم درخشان ما دنیای معاصر را می‌بینیم که بدون هیچ پیش زمینه و پیش درآمدی با حداقل توضیحات در آن نژادهایی مثل الف، اورک و همین طور جادو به عنوان عناصری روزمره گنجانده می‌شود. تاریخچه گذشته نژادها و رابطه بین آنها نیز به ۲۰۰۰ سال قبل برگردانده می‌شود  که در تناقض با تعاریف دنیای تالکین و اصولاً تطابق آن با تاریخ دنیای ماست. در فیلم درخشان دو شخصیت محوری دریل وارد با بازی ویل اسمیت و نیک جکوبی با بازی جوئل اجرتون در نقش یک اورک را در خود دارد. این دو دو پلیس هستند که مأموریت گشت زنی و مبارزه با افراد فاسد را در دستور کار خود دارند. دریل یک بار به خاطر اشتباه نیک صدمه هولناکی دیده و نیک نیز با برچسب نژاد اورک و در نتیجه پیش فرض وحشی بودن مجبور به خدمت کردن تحت فشار روحی زیادی است. فشار روحی که البته در تضاد با همت و اراده نیک برای اثبات خود و نژاد خود می‌شود. در ادامه و به طور اتفاقی این دو شخصیت با جادوگری الف روبرو می‌شوند و تاریکی عظیمی که دنیا را تهدید کرده و اگر این دو تلاشی نکنند دنیا دوباره در کام تاریکی البته این بار به مدد الف‌های تاریکی فرو خواهد رفت. این پیرنگ همان طور که در خیلی از فیلم‌های گذشته هالیوودی که زمینه فانتزی یا قهرمانانه و کمیک استریپی دارند وجود دارد.

 

نقاط قوت و ضعف فیلم درخشان

مثل فیلم قبلی آیر یعنی جوخه خودکشی. آیر نتوانسته از این فیلمنامه کلیشه‌ای روایتی متفاوت را بیافریند. زبان روایتی فیلم همان زبان روزمره و گاها بی ادبانه سلاطین خیابان و حتی پسران بد ۱ و ۲ مایکل بی (با بازی ویل اسمیت و مارتین لارنس) است. زبانی که البته در سلاطین خیابان کنترل شده تر بود و در اینجا به خصوص با محوریت ویل اسمیت به صورت عنان گسیخته و باسیلی از شوخی‌های ضعیف و ناسزا همراه می‌شود.

دیوید آیر کارگردانی است که نشان داده که زمینه خلق اکشنی موفق را در خود دارد، در فیلم درخشان نیز او از بازیگری خوب مثل ویل اسمیت بهره می‌برد که کاری درخور من من افسانه‌ام را در کارنامه خود داشت. اگر آیر می‌توانست اتمسفر من افسانه‌ام و شخصیت محوری آن را با تلاش ستودنی ویل اسمیت در این فیلم و یا در فیلم خوب در جستجوی خوشبختی همراه کند می‌توانستیم شاهد شخصیتی متفاوت از ویل اسمیت باشیم. شخصیتی که با وجود جوئل اجرتون و بده بستان‌های سینمایی بین این دو موفق و در خدمت روایت داستان باشد ولی متاسفانه این امر صورت نگرفته است. وارد تنها در غالب یک پلیس غرغرو و بد دهن قرار دارد و اجرتون هم نمی‌تواند ایفاگر نقشی قدرتمند باشد، یعنی چیزی شبیه به ایفای نقش او در فیلم عشای ربانی سیاه  که در قالبی پلیسی بود که با یک فرد مجرم همکاری می‌کرد. در عشای ربانی سیاه نیز او تقریباً در قالب یک قربانی بود و در فیلم درخشان نیز قربانی پیش فرض‌های نژادی و ذهنی ولی مسئله از این کلیشه فراتر نمی‌رود. یعنی روایت این فیلم علی رغم داشتن لحظاتی خوب از نظر اکشن به گونه‌ای نیست که شخصیت محوری نیک بتواند موتور محرک و پیش برنده روایت باشد. 

فیلم درخشان

ویل اسمیت نیز صد البته فرسنگ‌ها با ایفای نقش در دو فیلم موفق منافسانه‌ام و در جستجوی خوشبختی فاصله دارد و شاید تماشاچیان را به یاد فیلم کابوس وار پسران بد ۲ و یا تیپ شخصیتی خود او در زمان جوانی که خواننده هیپ هاپ بود و قبل از بازی در اکشن تخیلی موفق روز استقلال بیندازد و متاسفانه این دو شخصیت ضعیف و کلیشه‌ای بیشتر برآیند دید و اجرای مغشوش کارگردان است تا تلاش ویل اسمیت و جوئل اجرتون. چه ایندو بازیگر تلاش خود را باورپذیر نشان دادن روایت و شخصیت خود می‌کنند ولی این تم عجیب و قریب تالکینی / پلیسی فیلم که نه ربطی به دنیای تالکین دارد و نه پیرنگ و ایده منسجمی از نظر درگیر کردن مخاطب و پیچش روایتی دارد، جایی برای پرداخت مناسب باقی نمی‌گذارد. جدای از موارد فوق فیلم دارای موسیقی ضعیف و در لحظاتی گوشخراش است، موسیقی درهم و برهم و مغشوش که به شدت یادآور جوخه خودکشی یا پسران بد ۲ و البته  به مانند آن دو فیلم، به همان بدی و کامل کننده همان روایت ضعیف فیلمی است.

البته جدای از موارد فوق این فیلم نکات مثبتی مثل چهره پردازی و صحنه آرایی مناسب دارد البته نکته جالب تناقض این دو با یکدیگر است چون چهره پردازی گاها مناسب یک فیلمی فانتزی و طراحی صحنه براساس یک روایت پلیسی است و جمع کردن این دو عنصر از عجایبی است که تنها از عهده جناب دیوید آیر بر می‌آید.

فیلم درخشان بازیگری ستودنی و قابل احترام مثل نوامی راپاس را نیز به همراه دارد. نوامی راپاس که نقش آفرینی به یادماندنی در پیش درآمدهای مجموعه فیلم بیگانه با نام پرومتئوس و بیگانه: پیمان ریدلی اسکات در کارنامه دارد. ولی صد افسوس که نقش آفرینی نسبتاً خوب او در قالب الف / جادوگری شرور به خاطر ضعف فیلمنامه و روایتی فیلم به چشم نمی‌آید.

فیلم درخشان

سخن آخر در باب فیلم درخشان و اقتباس های هالیوودی

هالیوود با پتانسیل عظیم مالی و استودیوهایی عظیم سالها است که از فقدان خلاقیت و پرداخت ایده رنج می‌برد و به خصوص بعد از موفقیت سه گانه ارباب حلقه‌ها و مجموعه فیلم هری پاتر این خلا بیشتر به پشت آمده است. به شخصه امیدوارم که نگاه به سمت خلق روایتی درخشان در کنار سرگرمی صرف و تکیه بر گیشه برود. هنوز هالیوود کارگردان‌های قدرتمندی مثل استیون اسپیلبرگ، دنی ویلنوو و یا ریدلی اسکات و پیترجکسون را در خود دارد که با عشق و علاقه هم می‌توانند از جنبه مادی انتظار استودیوها را برآورده کنند و هم اثری ماندگار و جریان ساز را روانه پرده‌ها. باید دید که سینمای فانتزی در سیل پیشرفت‌های دنیای تکنولوژی کامپیوتری و در میان بودجه‌های عظیم هالیوودی راه زوال هرچه بیشتر را می‌پیماید یا تحولی دوباره را تجربه می‌کند؟

این مقاله توسط امین ظهورتبار از گروه نویسندگان مجله قرمز به رشته تحریر در آمده است.