موضوع ترک عادت های مشکل ساز ، از جمله موضوعاتی ست که در علم کلاسیک، حتی به دانشجویان روانپزشکی نیز آنچنان که باید و شاید آموزش داده نمیشود. این دانشجویان با انواع و اقسام بیماریهای روانی مثل افسردگی، اضطراب، اسکیزوفرنی و غیره آشنا میشوند ولی خبری از بررسی ریشهای و دقیق عادتهای مشکل ساز و چیستی ماهیت آنها نیست.
علت مشکل ساز بودن این عادتها این است که صاحبش به خوبی می داند داشتن فلان عادت برایش ضرر دارد اما با این وجود، نمیتواند آنرا ترک نماید. بنابراین ما با یک پدیدهی بسیار پیچیده روبرو هستیم نه فقط یکسری عادت ساده انگارانه.
در شکل زیر، برخی از این عادت ها را مشاهده مینمایید:
روش برخورد با عادتهای مشکل ساز
خوشبختانه رویکرد نادیده انگاشتن این موضوع در پزشکی کلاسیک، توسط پزشکی مدرن در حال ترمیم است. دانش نوین در حال بررسی دقیقتر به این پدیدهی پیچیده است تا با جمع آوری دادههای بیشتر و دقیقتر، راهی برای درمان بهتر پیدا کند. خبر خوب اینکه علم با سرعت خوبی در این زمینه در حال بررسی است، تا عادت های مشکل ساز را، هم به لحاظ علمی، هم به لحاظ زیرساختهای فردی و اجتماعی، و هم از نظر تاثیراتش بر فرد و جامعه، مورد موشکافی قرار دهد.
بعنوان مثال، عدم فعالیت ذهنی یک عادت مخرب است و بررسیها نشان داده افرادی که این عادت را دارند بیشتر در معرض آلزایمر قرار میگیرند. مثال دیگر اینکه مشخص شده ارتباط عادت پرخوری با چاقی، بیشتر از ارتباط ژنها با چاقی است. همچنین بیماریهای جنسی در افرادی که اعتیاد به رفتارهای پرخطر جنسی دارند بیشتر دیده میشود تا سایرین. و نیزمشخص شده یکی از شایعترین عادتهای مخرب، که همانا تعلل و به تعویق انداختن کارهاست، عامل مهمی برای ایجاد استرس است.
اما خبر خوب اینکه همهی عادتها، بد نیستند. ما عادتهای مفید و سازنده نیز داریم. مثلا فردی که عادت کرده روزانه ورزش کند، یا روزانه مطالعه داشته باشد، یا تغذیه سالم را انتخاب کرده، یا دارای خواب کافی و انضباط فردی است، یا در فعالیتهای اجتماعی حضور دارد و نیز فعالیتهای خلاقانه انجام میدهد، فردیست که دارای عادتهای مفید است. اما این افراد، درصد زیادی از جامعه را به خود اختصاص نمیدهند و حتی در بین همین افراد نیز، عادتهای مشکل ساز، ممکن است وجود داشته باشد. پس علم پزشکی نوین، چارهای نمیبیند جز آنکه به موضوع، ورود پیدا کرده و با جدیت آنرا مورد بررسی و تحقیق قرار دهد و این کار در حال انجام است.
نگاه علم به پدیدهی عادت های مشکل ساز
از نظر روانپزشکی مدرن، فرقی نمیکند شما کدام عادت مشکل ساز را دارید، همهی آنها دارای ماهیت و کارکردهای، یکسانی هستند.عادتهای ناسالم، باعث ایجاد مشکل در جنبههای مختلف زندگی فرد و جامعه میشوند.
دنیای مدرن، بیماریهای مدرن خودش را دارد. ما امروزه با مرگ و میر ناشی از تراخم یا سل یا وبا، روبرو نیستیم بلکه مرگ و میرها ناشی از سبک ناسالم زندگی مدرن است که به صورت عادت در آمده است. کاری که علم مدرن در حال انجام آن است، پیدا کردن روشهایی برای تبدیل عادتهای مخرب، به عادتهای سازنده است تا هم کیفیت و هم کمیت زندگی افراد را بهبود بخشد و بیماریهای مدرن کاهش یابند.
بهبود کیفیت و کمیت زندگی
یکی از مواردی که تا کنون مشخص شده، این است که اگر روزانه فقط یک مقدار اندکی از عادتهای مخرب را کمتر انجام دهیم، تاثیرات شگرف و بزرگی را در دراز مدت مشاهده خواهیم کرد. بعنوان مثال اگر روزانه کمی کمتر نمک بخوریم، یا کمی کمتر دخانیات استعمال کنیم، یا کمی کمتر بیتحرکی داشته باشیم، آنگاه به طور شگرفی، شاهد پایین آمدن میانگین سن مرگ و میر خواهیم بود. به بیانی دیگر، یک تغییر کوچک اما پیوسته، باعث ایجاد یک تغییر بزرگ میشود.
اما چرا نمیتوان همین مقدار اندک تغییر را به طور پیوسته انجام دهیم؟ مگر قدرت عادت چقدر است؟ چه رازی در پس عادتهایمان وجود دارد که نمیتوانیم آنها را تغییر دهیم؟
برای پاسخ دادن به این معما، بایستی کمی ریشهایتر پیش برویم و لایههای پایین تری را مورد سوال قرار دهیم. آنگاه میرسیم به یک سوال اصلی. سوال اصلی این است که واقعا تحت چه شرایطی یک آدم تغییر میکند؟ چه میشود که انسانها یک عادتی را کنار میگذارند؟
تغییر چگونه رخ میدهد؟
تا قرن نوزده میلادی، تصور بر این بود که قدرت اراده میتواند باعث هر تغییری در فرد گردد. اما چنین تصوری نادرست از آب درآمد. حقیقت این است که اراده داشتن، به تنهایی نمیتواند کارساز باشد، چیزی که کارساز است توانایی شخص در تلاش پیوسته است. به بیان دیگر شخص باید قادر باشد که دائم و پیوسته تلاش کند و از پا نیفتد. اگر شخص بتواند پیوستگی در تلاش را در خودش تقویت نماید، بی شک میتواند به سمت تغییر و ترک عادتهای مخرب نیز گام بردارد. در غیر این صورت، با نیروی اراده و تصمیم، فقط تا نیمههای راه میرود و بعد قضیه ول میشود. مثل تصمیم هایی که اول سال میگیریم و هنوز نیمه سال نشده یادمان میرود.
ثابت شد اشخاصی که توانایی تلاش کردن را دارند و به عبارتی دست از تلاش برنمیدارند، هم از نظر روحی و هم از جسمی، سلامت بیشتری داشته و نیز جایگاه و مراتب اجتماعی بالاتری نیز کسب خواهند کرد. اما این آدمها، چه فرقی با اکثریت مردمی دارند که به قول خودمان تنبل هستند؟
پاسخ اینجاست که آدمهای تلاشگر ، از قدرت عادت استفاده میکنند. در واقع آنها زور نمیزنند که تلاش کنند بلکه عادت میکنند که تلاش کنند. فرق این دو، در این است که وقتی چیزی به شکل عادت، در مغز ایجاد شود، برای انجامش کمترین انرژی را از مغز میگیرد و مغز نیز بیشتر متمایل به این است که انرژی کمتری مصرف نماید و کارها را طبق عادت انجام دهد.
تئوری عادت ها
اصل اساسی تئوری عادت ها این است که : ” شما به صورت فعال و عامدانه نمیتوانید عادت خود را کنترل کنید“. یعنی هرچه بیشتر زور بزنید که فلان کار را نکنید، احتمال اینکه با اولین جرقه، آن کار را انجام دهید خیلی بیشتر است.
بعنوان مثال هر چه مقاومت ذهنی بیشتری در برابر مصرف نکردن شیرینیجات داشته باشید، این مقاومت شما به شدت شکننده است و احتمال زیادی دارد با یکی دو تعارف از سوی صاحبخانه، شیرینی را بردارید. همین مثال در مورد مصرف الکل یا مواد مخدر نیز صادق است، وقتیکه در معرض یک فشار روانی قرار بگیرید، دچار خستگی روانی شده و خیلی سریع برای تخیله هیجانی، سراغ مصرف مواد یا الکل میروید.
تاثیر محیط و شرایط بر عادت
نکته جالب دیگری که در مورد سر برآوردن عادتهای سرکوب شده وجود دارد، این است که اگر در یک محیط مساعد برای آن عادت بد قرار بگیرید، آن عادت سریعا خودنمایی میکند و شما آن را انجام میدهید. برعکس اگر محیط، آن محیطی نباشد که بتوان به راحتی فلان عادت را انجام داد، شما آن کار را انجام نمیدهید. مثلا اگر در سینمایی که شبیه به سالن کنفرانس است فیلم ببینید، احتمال خودن پاپ کورن کمتر است تا سینمایی که صندلی راحتی دارد و میتوانید لم دهید.
به نظر میرسد میتوان از همین ترفند ساده برای رفع بسیاری از عادتها استفاده نمود. مثلا اگر عادت به پر خوری دارید، به جای قاشق، از چنگال استفاده کنید، یا به جای دست راست، از دست چپ برای برداشتن لقمههای غذا استفاده کنید_ اگر چپ دست هستید، از دست راستتان استفاده کنید.
این که شما محیط و شرایط روتین را عوض میکنید، باعث میشود مغز نیز از حالت عادت و ناخودآگاهی، به حالت غیر عادت و خود آگاهی برود و در نتیجه آن فعلی که محصول عادت و ناخودآگاهی است، انجامش برای مغز سختتر میشود. اگر راست دست هستید، با دست چپ غذا بخورید و خواهید دید که زودتر دست از خوردن غذا میکشید.
نتیجه نهایی:
به طور کلی، برای درمان یک عادت مشکل ساز، بایستی از ترفندهای پیچیدهی تغییر عادت استفاده نمود. مثلا محیط را تغییر دهید یا خستگی ذهنیتان را مدیریت نمایید، یا تکانههای عصبی را که باعث میشوند شما به سمت آن عادت ناپسند بروید، مهار نمایید.
ترفندهای پیچیدهی تغییر عادتهای مخرب، همانطور که از اسمش پیداست پیچیده است. مثلا صرفا با مصرف قرص متادون، نمیتوان بر اعتیاد به فلان ماده مخدر پیروز شد بلکه بایستی علم، هنر و تکنولوژی تغییر عادت، به صورت یک مجموعه عمل کنند تا بتوان یک عادت مشکل ساز را ترک نمود.
تالیف اختصاصی مجله قرمز
برگرفته از سخنرانی دکتر آذرخش مکری