بشر دارای دو نوع ذات است.  ذات اول هر شخص، همان طبیعتی‌ست که با آن به دنیا می‌آید،  ذاتی که به طور ژنتیکی آنرا از پدر و مادرش کسب کرده است. اما ذات دوم یا طبیعت دوم هر شحص، دست خود شخص است.  این ذات ، آنچیزی‌ست که خودش برای خودش می‌ سازد و شاید حتی با آن طبیعت آن طبیعت اولیه‌اش نیز متناقض باشد.

دانستن این نکته مهم است که برای انجام هر کاری،  ابتدا باید ذات انجام آن کار را در خودتان ایجاد نمایید. مثلا برای نگارش یک کتاب،  همه‌ چیر برمی‌گردد به عادت‌هایی که به طور روزانه دارید و اینکه با چه نوع نظم و سازمان‌دهی روزانه، کار خود را جلو می‌‌برید. پس مسئله اصلی این است که تمامی عادت‌ها و طرزفکرهای لازم، برای نگارش کتاب یا انجام هر کار دیگری که دوست دارید، به احتمال زیاد طبیعت اولیه و عادت‌های ژنتیکی شما نیستند که شما با آنها متولد شده‌اید، بلکه خودتان بایستی  این عادت‌ها را در خودتان ایجاد نمایید تا کم کم جز ذات شما شده و جایگزین طبیعت اولیه‌ی شما گردند.

برای بهتر درک نمودن این مسئله، در نظر بگیرید آیا عادت مسواک زدن، عادتی بود که از همان موقعیکه به دنیا آمدید در شما وجود داشت؟ خب قطعا نه، چون شما در آن موقع حتی دندان هم نداشتید!  اما کم کم در طی دوران کودکی، این عادت در شما نهادینه شد و قسمتی از ذات شما گردید.

دقیقا در مورد سایر چیزهای دیگر نیز همینگونه است. ایجاد کردن سایر عادت‌های دیگر در خودتان را نیز شبیه به مسواک زدن در نظر بگیرید نه یک چیز بغرنج و غیرممکن. وقتی عادت جدید یا طرز فکر جدیدی را در خود ایجاد کنید و نهادینه نمایید، در ذات شما فرو می‌رود و بخشی از وجود شما می‌گردد تا جاییکه دیگر نمی‌توانید آنرا ترک نمایید. پس بهتر است از همین حالا برای انجام هر کاری که به آن علاقه‌مند هستید، در ابتدا شروع کنید به ایجاد عادت‌هایی که شما را به انجام آن کار وادار می‌‌نماید.

  • در ذات شما چه تغییراتی رخ دهد تا بتوانید کتاب خود را بنویسید؟

 

ذات

برای نگارش کتاب و تبدیل شدن به یک نویسنده‌ی پرکار، رفتارها و عادتهایی که بایستی در خود ایجاد و سپس آنها را ذاتی نمایید، به شرح زیر است:

۱_ مطالعه کردن

برخی از نویسنده‌ها، به هنگامی‌که مشغول نگارش کتاب خودشان هستند، از مطالعه کردن کتابهای سایر نویسندگان پرهیز می‌کنند  صرفا به این خاطر که نگران هستند نکند تحت تاثیر جمله بندی یا واژه‌گان کابردی آن نویسنده قرار گیرند. اما مسئله اینجاست که تقریبا تمام نوشته‌های موجود و کتابهایی که نوشته شده است، یک جورهایی از سایر نوشته‌ها تاثیر گرفته‌اند. لازمه‌ی اینکه شما بعنوان نویسنده، بتوانید سبک و سیاق مخصوص به خودتان را پیدا کنید این است که  هر بخشی را از سایرین الهام بگیرید، و سپس سبک خودتان را به طور مستقل و خلاقانه، پیدا کنید.

پس نگران این مسئله نباشید و سعی کنید عادت به مطالعه را ترک نکنید، حتی هنگامی‌که مشغول نگارش کتاب خودتان هستید. مطالعه داشتن روزانه، به خلاقیت شما کمک می‌‌نماید. روزانه بین ۲۰ تا ۵۰ صفحه کتاب خواندن، روش خوبی برای خلاق ماندن است و اگر یک حساب سرانگشتی داشته باشید خواهید فهمید که با همین ساعات مطالعه کردن، در طول یک سال می‌توانید حدود ۱۰۰ کتاب را بخوانید.

برخی اوقات هم بد نیست اگر سری به کتابهایی که قبلا خوانده‎اید بزنید و مرور دوباره‌ای  روی آنها داشته باشید، به خصوص اگر عادت دارید نکات مهم هر کتاب را با ماژیک یا مداد، خط بکشید، اینبار که برای بار دوم کتاب را میخواهید، می‌توانید ایده‌های جدیدی از آن قسمتهای خط کشی شده، دریافت نمایید که به نگارش کتاب جدید شما کمک می‌‌کنند.

اگر می‌‌خواهید نویسنده‌ی پر کاری باشید، بایستی نسبت به کتاب خواندن حریص باشید. 

۲_  ذهن خود را گرم کنید

دقیقا شبیه به ورزشکاران حرفه‌ای که همیشه قبل از انجام ورزش حرفه‌ای خودشان، شروع به نرمش و گرم کردن بدنشان می‌کنند، شما نیز بعنوان نویسنده بایستی قبل از نوشتن کتابتان، روزانه ذهن و قلم خودتان را گرم کنید.  معمولا به اینگونه است که نوشته‌های ابتدایی در آغاز روز کاری ، چندان ماهرانه نیست چرا که حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه طول می‌کشد تا ذهن شما آماده‌ی نگارش شود و به اصطلاح گرم شود تا  جریان واژه‌ها به سوی ذهنتان سرازیر گردد و محدودیت‌‍‌ها و قضاوت‌های فکری، مانع این جریان نشوند.

اصولا اولین پاراگراف‌ها و به طور کلی ۵۰۰ کلمه ی اول در حد گرم کردن نوشته‌ی شماست و پس از آنکه گرم شدید، حالا می‌توانید شروع به نوشتن متن اصلی نمایید. اگر هر روز که سراغ نوشتن می‌روید و حس می‌کنید چرا نمی‌توانید بنویسید، به جای نا امید شدن و دست از کار کشیدن متوجه این نکته باشید که چیز مهمی‌ نیست و فقط ذهن شما به گرم شدن و کمی‌ نرمش نیاز دارد، آنگاه خیلی راحت و بدون  داشتن استرس و تحمل فشار، می‌توانید هر روز به نگارش خود ادامه دهید و هیچ روزی را تلف نکنید صرفا برای اینکه حس می‌کنید نمی‌توانید بنویسید.

 ۳_ هزار کلمه در هر روز

سعی کنید به جای اینکه روی نتیجه گیری روزانه تمرکز کنید، روی ذات نوشتن روزانه تمرکز کنید. به بیانی دیگر، یک سیستم کاری برای خودتان طراحی کنید و خودتان را تحت یک نظم روزانه قرار دهید که بتوانید روزی ۱۰۰۰ کلمه بنویسید.

اگر این روش را هر روز به کار گیرید، بعد از یکسال به طور کامل به یکی از عادت‌های شما تبدیل شده و در ذات شما نهادینه می‌‌شود. سنگ بنای نوشتن یک کتاب، همین نکته‌ی کلیدی است. در واقع سنگ بنای انجام هر کار دیگری نیز همین نکته کلیدی است. هیچ راه صدساله‌ای  را یک شبه نمی‌توان پیمود، باید هر روز، چند قدم کوتاه بردارید. آهستگی و پیوستگی، بهترین روش انجام هر کاری است.

۴_ شکارچی ایده‌های جدید و دست اول باشید

هر لحظه از زندگی یک نویسنده، می‌تواند ایده‌ای در بر داشته باشد که شاید بعدا به یک نوشته‌ی جذاب تبدیل شود. پس شکار لحظه‌ها را فراموش نکنید. هر مکالمه‌ای که دارید یا می‌شنوید، هر شخصی که ملاقات می‌کنید یا نگاهش می‌کنید، هر فیلمی‌ که تماشا می‌کنید یا هر کتاب و مقاله‌ای که می‌خوانید می‌توانند ایده‌های جدیدی بر شما در بر داشته باشند به شرطی که ذهن خلاق خود را بر روی دریافت این ایده‌های جدید بگشایید و اجازه دهید بدون اینکه چیزی را تقلید کنید، به خلاقیت برسید.

کتاب شما، در واقع همان زاویه‌ی دید شما نسبت به جهان است. اگر در هر لحظه نتوانید ایده‌های جدیدی که به سمت شما می‌آیند را شکار کنید، زاویه‌ی دید شما هر چه باشد، ارزش کمی‌ پیدا خواهد کرد نسبت به وقتی که بتوانید ایده‌های جدید را در زاویه‌ی دیدتان بگنجانید.

به همین دلیل، بهتر است همیشه یک دفترچه یادداشت همراه داشته باشید یا در موبایلتان یک بخش را به یادداشت ایده‌هایی که در هر لحظه به ذهنتان می‌آید اختصاص دهید. در آینده خواهید دید که این ایده‌های جدید چطور می‌توانند برای نوشتن کتاب به شما کمک نمایند.

۵_ نظم دادن به ایده‌ها

یکی از چالش‌هایی که برای هر نویسنده‌ای وجود دارد، ساختار دادن به کتابش است.  وقتی قرار است هر روز و خط به خط یک کتاب نوشته شود چگونه می‌توان آنرا ساختار بندی کرد؟ پاسخ این است که ساختار کتاب شما بایستی خطی باشد اما فرایند نوشتن کتابتان حتما نیاز نیست از همان خط زمانی پیروی کند. شما پس از اینکه تمام مطالبی را که مد نظر دارید را بنویسید، می‌توانید شروع کنید به ساختار دادن به مطالبتان.  یعنی مطالب را تحت یک نظم مشخص، یکی یکی پشت سر هم قرار دهید تا کتاب شما دارای یک ساختار مناسب گردد و فارغ از هرج و مرج باشد.

می‌توانید به این صورت به این  قضیه نگاه کنید که هر آنچه که نوشته‌اید، یک قسمت از یک پازل بزرگ است. فرآیند روزانه‌ی نوشتن به این صورت خواهد بود که شما در هر روز در حال تهیه تک تک قطعات پازل  هستید.  اما نگارش و تدوین نهایی کتاب شما، به این صورت خواهد بود که این قطعات پازل را طوری به هم بچسبانید تا آن تصویر کلی که مد نظر شماست را ایجاد نماید.

۶_ درگیر  کار شدن و رها نمودن کار

برخی اوقات است که ذهن شما به شدت درگیر نوشتن می‌شود و گاهی نه در آن حد. این یک بخش جدا ناپذیر از امر خلاقه است. به طور کلی بهتر است لحظاتی که میزان خلاقیت و بهره‌وری ذهنی‌تان بالا رفته و می‌توانید ساعات متمادی را علاوه بر زمان برنامه ریزی شده بنویسید،  از آن استفاده نمایید. اما برای استراحت‌های کوتاه ذهنی نیز زمان بگذارید. کارهایی را که می‌توانید انجام دهید تا به شما کمک بیشتری برای بالابردن بهره‌وریتان باشد و ذهن‌تان استراحت کند،  کارهایی‌ست مثل دوش گرفتن، قدم زدن، و  چشم روی هم گذاشتن.

فعالیت ذهنی را باید در زمانهایی که هنوز ذهنتان به حالت کارآیی کم در نیامده انجام دهید. این را از خاطر نبرید مدت زمانیکه ذهن می‌تواند بیشترین کارایی را داشته باشد، برای خیلی از افراد  حداکثر بین ۳ تا ۴ ساعت است. به همین دلیل سعی کنید همیشه از زنگ تفریح‌های کوتاه استفاده نمایید تا افت ذهنی‌تان از بین برود.

اما این نکته را نیز در نظر داشته باشید که زمانهای استراحت شما نباید شامل مشغولیت ذهنی باشد. ذهن را بایستی در حالت آرامش و استراحت قرار دهید تا ضمیرناخودآگاه شما بتواند روی ترمیم خودآگاهی و خلاقیت شما تمرکز نماید.

۷_ کمال گرایی

با اینکه کمال گرایی در ذات بشر است اما اصولا اینگونه است که تلاش‌های شما برای انجام هر کاری برای اولین بار، چندان با موفقیت همراه نخواهد بود. اشکالی هم ندارد کاملا هم طبیعی‌ست، چون سخت است که ره صد ساله را یک شبه بپمایید.  اما بایستی به تداوم عمل و پشتکار خود، متعهد باقی بمانید.

وقتی وارد مرحله‌ی اجرایی یک کاری می‌شوید، اصلا مهم نیست که قبل از آن چقدر آماده سازی کرده‌اید یا تمرین و مطالعه داشته‌اید، همیشه اولین کارهای اجرایی شما چندان از کیفیت بالایی برخوردار نیستند.  رسیدن به کمال یک راه همیشگی است و پایانی در این وجود ندارد فقط باید هر روز آن را بپیمایید چون همیشه باید بهتر از قبل بود.

بهترین راه برای خوب بودن در انجام هر کاری این است که فقط دست به عمل بزنید و دست از گزافه گویی بردارید. کارتان را به مرحله‌ی اجرا برسانید و حتی به مخاطبینتان نیز اجازه دهید که نظرات مثبت یا منفی خودشان را ابراز نمایند. چرا که مسئله‌ی اصلی این است که قرار است با انجام هر کاری، یک آموزش جدید بدست آورید حتی از خطاهای خود نیز درس بگیرید و بهتر از قبل بشوید. قرار است رشد کنید و پیشرفت داشته باشید تا در مسیر کمال گرایی گام بردارید.

۸_ پایداری کردن

در مورد کتاب نوشتن، چیزی که مهم است این است که بدون حواس پرتی و حضور چیزهایی که مانع تمرکز شما می‌شوند، هر روز یک جایی بشینید و کتاب خود را بنویسید تا تمام شود.  نوشتن کتاب تمرکز می‌خواهد. اگر به کافی شاپ بروید و در آنجا لپ تاپ خود را باز کنید تا شروع به نوشتن کنید، بایستی بتوانید در مقابل حواس پرتی‌ها مقاومت کرده و مشغول صحبت کردن با دیگران نشوید. اما اگر اینکار را نکنید،  در طول یک روز و یک هفته و یک ماه، احتمالا حتی یک صفحه هم جلو نمی‌روید. برای یک نویسنده‌ی کتاب،  خیلی چیزا هستند که می‌توانند بعنوان حواس‌پرتی و موانع کاری او به حساب آیند حتی در هنگامی‌که مشغول نوشتن کتاب هم نیست. اما هر نویسنده‌ای بایستی در برابر این موارد مقاوم باشد و اجازه ندهد روی روند نوشتن او تاثیر بگذارند.

تنها تفاوتی که بین نویسنده‌های پر کار و کم کار  وجود دارد  این است که نویسنده‌های پر کار یادگرفته‌اند چگونه در برابر موانع و آنچه در مقابل نوشتن آنها مقاومت به خرج می‌دهد، مقاومت به خرج  دهند.

۹_  داشتن ثبات قدم

اگر ثبات قدم را درک کنید، و جزئی از ذات شما گردد،  متوجه خواهید شد که برای اتمام یک کار خلاقانه مثل نوشتن کتاب، چیزی که از اهمیت بالایی برخوردار است، داشتن ثبات قدم است. کتابهای بزرگی که به دست نویسندگان بزرگی نوشته شده‌اند،  اینطوری نبوده که آنها هر وقت بعد از ظهرها احساس می‌کردند تمایل دارند یک چیزهایی بنویسید، شروع کنند به نوشتن. بلکه آنها به نوشتن خود متعهد بوده و در این تعهد، ثابت قدم مانده‌اند.

برای رسیدن به ثبات قدم، کافی است کاری را به طور مدام و پیگیرانه انجام دهید تا ماهیچه‌های ذهنی‌تان را تقویت نموده و در مدار حرکتی قرار بگیرید.  ثبات قدم آنچیزی است که باعث می‌شود یک کاری در لیست انجام روزانه‌ی شما قرار بگیرد و کم کم تبدیل شود به یک عادت ماندگار و همیشگی در شما که هرگز آن‌را ترک ننمایید.

۱۰_ محیط کار

محیط کار،  تاثیر بسزایی بر روی  کار شما دارد.  در نتیجه بهتر است نسبت به محیط پیرامون خود دارای حساسیت شدیدی باشید چون روی ذهن و رفتار شما تاثیر دارد. سعی کنید پیرامونتان را از هر آنچه که سد راه شماست پاک سازید. مثلا میز کارتان را همیشه مرتب و پاکیزه نگه دارید و تمام چیزهای اضافه را که فایده‌ای برای کار شما ندارند، از روی میز بردارید. چیزهایی مورد نیاز شما بعوان نویسنده، صرفا کتابی‌ست که دارید می‌خوانید، خودکار و قلم و کاغذی ست که در آن می‌نویسید یا کامپیوتری‌ست  که در آن تایپ می‌کنید و نیز دفترچه‌ی نکته برداریتان است که قبلا نکته‌ها و ایده‌ها را در آن نوشته‌اید.  و اما بقیه چیزها را از جلوی چشمتان دور کنید تا حواستان را پرت نکنند.


ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله Srinivas Rao

منبع: Medium