خوشحال بودن، وابسته به فقط یک چیز نیست بلکه ترکیبی از بسیاری چیزهاست که می‌توانیم به آن بگوییم معجون خوشحالی . اما جالب است بدانید خیلی‌ها فکر می‌کنند خوشحالی یعنی رسیدن به یک موفقیت خاص آنهم فقط خودشان به تنهایی. به خصوص در امر حرفه و شغل.

از طرفی دیگر تحقیقات صورت گرفته، رابطه بین موفقیت و شادی را برعکس آنچه تا کنون فکر می‌کردیم می‌داند،به این معنا که ما وقتی به موفقیت می‌رسیم به شادی نمی‌رسیم بلکه وقتی به دنبال شادی باشیم به موفقیت خواهیم رسید.

خوشحال بودن ما،  بر روی تمام کارهای تاثیرگذار است.  احتمال رسیدن یک فرد خوشحال به موفقیت، چندین برابر وقتی‌ست که معجون خوشحالی را ننوشیده باشد.  اما شادی و خوشحالی واقعی چیست؟

خوشحالی،  یک میکس از شادی‌ها ست

  • شاید بهتر باشد نگاه گذشته‌ی خود را به مقوله‌ی شادی تغییر دهیم. در گذشته مردم فکر می‌کردند اگر خودشان به تنهایی به فلان موفقیت برسند یا وقتی سوپراستار شوند می‌توانند نور به دست آمده از خورشید خوشحالی را به سایرین هم بتابانند. اما طی تحقیقات زیادی مشخص شده که این نگرش کاملا اشتباه است. اینکه بتوانید به بزرگترین دستاوردها برسید و نور موفقیت را  ببینید و سپس احساس شادی نمایید، منوط به طی کردن معجونی از راههاست نه فقط یک راه.  ما  به جای یک راه مسقیم،  نیاز به یک چرخه‌ی تکرار شونده داریم. این چرخه باید مرتبا بچرخد تا معجون خوشحالی را ایجاد کند.

معجون حوشحالی

معجون خوشحالی در چرخه‌ی معیوب ساخته نمی‌شود

  • ما همگی عبارت دورباطل یا چرخه‌ی معیوب را بارها شنیده‌ایم. می‌دانیم اگر وارد یک دورباطل شویم خارج شدنش به آسانی امکان پذیر نیست و مرتبا همان دورباطل را طی خواهیم کرد.  البته همین امر در مورد یک چرخه‌ی مثبت یا دورصحیح نیز صادق است. برای به دست آوردن موفقیت و شادی نیاز داریم وارد یک چرخه‌ی مثبت شویم.

با چند مثال، واضح‌تر به قضیه پی خواهیم برد:

  • فرض کنید یک کارفرما  کارش را دوست ندارد، دوست نداشتن باعث می‌شود نتواند به طور عمیق با کارش و با کارمندانش ارتباط برقرار کند، این مسئله نیز به خودی خود باعث می‌شود تمام تیم کاری، کارشان را خیلی ضعیف انجام دهند. چنین کافرمایی وقتی نتیجه‌ی کارش یک چیز ضعیف شد بیشتر از کارش متنفر شود و این یعنی یک دور باطل.
  • مثال دیگرش می‌تواند یک بازیکن بیس‌بال باشد که  مرتبا توپ‌هایی که به سمتش می‌آید را از دست می‌دهد، این بازیکن  اعتماد به نفسش را از دست می‌دهد،  کم شدن اعتماد به نفسش باعث می‌شود ترس بر او غلبه کند، غلبه کردن ترس باعث می‌شود هرگز در هیچ بازی نتواند توپ را بگیرد. او وارد یک چرخه‌ی معیوب یا دورباطل شده است که باعث باخت کل تیم می‌شود.

 

  •  ___ برای خارج شدن از هر چرخه‌ی معیوبی، بایستی یک چرخه‌ی مثبت جایگزینش کرد اما چگونه؟

جایگزین کردن چرخه مثبت به جای منفی

  • چرخه‌ی مثبت، یعنی حرکت رو به رشد توانمندی‌های بالقوه. اگر شما بتوانید یک چرخه مثبت ایجاد کنید،  با رسیدن به هر موفقیتی یکسری منابع جدید به دست می‌‌آورید و همین منابع جدید،  شبیه به مبنع تولید انرژی می‌شوند که باعث حرکت بیشتر در مسیر موفقیت می‌گردند.   اینجاست که تا وقتی در این چنین چرخه‌ی مثبتی باشید، معجون خوشحالی را نیز خواهید نوشید. معجونی که برای درست کردن آن، نه  از یک متریال بلکه از میکس چندین متریال استفاده کرده‌اید. البته با مثال‌های زیر بهتر متوجه می‌شویم.

 

  • بعنوان مثال اول ، یک مدیر فروش را در نظر می‌گیریم. او بخشی از سود خود را با افراد تیمش نیز به اشتراک می‌گذارد، این فرد در واقع دارد سرمایه‌گذاری مضاعفی از طریق آن سود،  بر روی کارمندانش انجام می‌دهد.  اتفاقی که می‌افتد این است که کارمندانش تلاش بیشتری برای موفق شدن رئیس خود انجام خواهند داد که خود به خود باعث  سود بیشتر برای مدیرفروش خواهد شد.  به بیانی دیگر این مدیر فروش یک چرخه‌ی مثبت برای خودش و همکارانش ایجاد کرده است.

 

  • مثال دوم،  مدیری ا‌ست که به کارمندانش نشان می‌دهد به آنها اعتماد کامل دارد و مانع از ابتکارات و نوآوری‌های آنها نمی‌شود. چنین کارمندانی حس تعلق خاطر به کارشان پیدا می‌کنند و چنین حسی باعث می‌شود بهتر دل به کار دهند و موفقیت‌های بیشتری کسب کنند و این موفقیت‌های به دست آمده،  باعث می‌شوند شخص مدیر،  اعتماد بیشتری به کارمندانش پیدا کند. این یک چرخه‌ی مثبت دیگری ست که شخص مدیر ایجاد کرده.

چرخه‌ی معیوب ناشی از خودخواهی ست

  • با مثال‌هایی که ذکر شد به خوبی می‌بینیم که یک چرخه‌ی معیوب، وقتی حاصل می‌شود که افراد،  فقط منافع خودشان را مدنظر داشته باشند و به جای اندیشدین به همه، فقط به فردیت خودشان فکر کنند. اگر آن کارفرمایی که شغلش را دوست نداشت، با کارمندان زیر دست خود ارتباطی قوی و عمیق‌ پیدا می‌کرد و به آنها بعنوان هویتی جدانشدنی از موسسه، نگاه می‌کرد قطعا می‌توانست از طرف کارمندانش انگیزه‌ای پیدا کند تا بتواند شغلش را دوست داشته باشد. اما او راه تک‌روی را انتخاب کرد و فقط و فقط به خودش و اینکه چقدر از کارش متنفر است فکر کرد و وارد یک چرخه‌ی معیوب شد.
  • یا اگر آن بازیکن بیس بال، به هم تیمی‌ تازه کار اما توامند خود،  اجازه‌ی ظهور و بیان می‌داد، هم می‌توانست از او یاد بگیرد هم کل تیم از جمله خودش نفع می‌بردند.

چرخه‌ی مثبت، همگانی ست

  • ما برای ایجاد یک چرخه‌ی مثبت،  بایستی به صورت مشارکتی کار کنیم تا بتوانیم آن چرخه را به حرکت در آوریم. در یک چرخه‌ی مثبت، ما برای دیگران فرصت‌هایی را فراهم می‌‌آوریم و با مشارکت همگانی، منافع همگانی نیز حاصل می‌کنیم، و در نهایت یک موفقیت همگانی به دست می‌آید.  اینجاست که یک معجون خوشحالی  ساخته می‌شود که یک میکس از خوشحالی تعداد زیادی آدمها با انواع مختلفی از خوشحالی‌هاست.

وقتی خودمان را متعهد کنیم علاوه بر خودمان به دیگران نیز کمک کنیم  تا بهتر باشند، محدودیت‌ها از بین می‌روند و همه‌ی کارها به سرانجامی‌ خوش خواهند رسید.

 

ترجمه و تالیف اختصاصی مجله قرمز

منبع: success