تئوری شبیه سازی ذهنی این مسئله را مطرح می‌کند که خیلی چیزها توسط ذهن ناخودآگاه ما ساخته می‌شوند ولی ما از آن بی اطلاع هستیم.  تئوری شبیه سازی ذهنی بیان می‌کند که ذهن ما قادر است یک واقعیت مجازی بسازد. درست شبیه  به بازیهای کامپیوتری سه بعدی. ما می‌توانیم در ساختن  واقعیت خودمان همکاری ‌کنیم.

روشهای ساخت واقعیت از نظر تئوری شبیه سازی ذهنی

۱_  ساختن واقعیت از طریق تفسیر

تفسیر یعنی یک اتفاق تک خطی رخ می‌دهد اما ما آن تک خطی را تبدیل به چندین صفحه و گاه یک کتاب می‌کنیم. تفسیر یعنی ساختن یک واقعیت از دل یک واقعیت دیگر. قدرت تفسیر کردن این یکی از قابلیتهای جالب مغز است.

وقتی یک اتفاق ثابت و یکسان برای چند نفر رخ دهد، هر کدام از آن افراد، تفسیرهای مختلفی از آن رویداد واحد خواهند داشت. این یعنی که هر کدام از ما در واقعیت مجازی ذهن خودمان زندگی می‌کنیم  که بر اساس تفسیرهای ما ساخته شده است. این همان چیزی است که تئوری شبیه سازی ذهنی به آن باور دارد و می‌گوید شما با تفسیر کردن یک رویداد، در حال خلق یک واقعیت مجازی هستید.

۲_ ساخت واقعیت از طریق واکنش

دومین روش ساختن یک واقعیت جدید، به کارگیری  واکنش‎‌های مختلف است. بعنوان مثال اگر شما  شخص همدل و به جوشی نباشید، یا به عبارتی دیگر  واکنشهای شما نسبت به دیگران یک واکنش غیرهمدلانه باشد خب این کاملا طبیعی است که دیگران علاقه‌ای به همراه بودن با شما را ندارند. دیگران ترجیح می‌دهند از شما دوری کنند به جای اینکه با شما باشند چون بودن با شما بریشان خوشایند نیست. چون واکنش‌های شما همواه ناخوشایند بوده.

شما با واکنش‌های ناخوشایندتان یک واقعیت جدید خلق کرده‌اید که برای خودتان هم ناخوشایند شده. پاسخ تئوری شبیه سازی ذهنی به این مسئله این است که، این واقعیت را  به دست خودتان ساخته‌اید. شما تصمیم گرفته‌اید در برخورد با دیگران چنین انتخابی داشته باشید و بر اساس این انتخاب یک واقعیت خلق کرده‌اید به نام دلچسب نبودن.

۳_ ساخت واقعیت از طریق اراده و قصد

سومین روشی که در تئوری شبیه سازی ذهنی مورد بررسی قرار می‌گیرد این است که شما بر اساس خواسته و اراده‌ی خودتان است که احتمالات آینده را خلق می‌کنید. در آینده احتمالات گوناگونی ممکن است وجود داشته باشد و اینکه کدامیک از آن احتمالات شانس بیشتری برای رخ دادن خواهند داشت بستگی به قصد و خواسته شما دارد.

طبق تئوری شبیه سازی ذهنی ، شما این توانایی را دارید که احتمالاتی که در آینده هست را کمرنگ یا پررنگ کنید. یکی از حقایقی که این مسئله را ثابت می‌کند قرص‌های پلاسیبو یا قرص‌های شکر است. در این داروها یا دارونماها، هیچ ماده‌ی شیمیایی موثری وجود ندارد و خوردن و نخوردن آن در عمل هیچ فرقی به حال بیمار ندارد. اما شخصی که به آن قرص،  باور دارد با خوردن آن احساس می‌کند حالش خوب شده است. او از نظر ذهنی باور کرده و سپس ذهنش اراده کرده که حالش خوب شود و در اکثر مواقع نیز خوب می‌شود.

تحقیقات ثابت کرده‌اند اگر پزشک به فردی بگوید یک داروی جدید و عالی پیدا شده که مشکلاتت را حل خواهد کرد و سپس به او قرص‌ شکر بدهد تاثیر شگرفی بر سلامتی او خواهد گذاشت. این آزمون بارها و بارها تکرار شده. افراد به دو دسته تقسیم شده‌اند. به گروه اول قرص شکر دادند اما حرفی به آنها نزدند، به گروه دوم قرص شکر دادند و به آنها گفتند این همان دارویی است که برای بیماری شما مفید است. آنچه رخ داد قابل حدس زدن است….

قرص‌های شکر یا دارونماها،  به خودی خود توانایی سلامت بخشیدن ندارند بلکه آنچه این توانایی را دارد نیروی اراده و خواسته‌ی ذهن افراد است. آن افراد بر اساس اراده‌ی ذهنی که در آنها کاشته شده بود توانستند احتمالات آینده را تغییر دهند.  این همان سخنی که تئوری شبیه سازی ذهنی مطرح می‌کند که دیدگاه مثبت و منفی ما نسبت به آینده باعث ایجاد احتمالات جدید در آینده گردد.

اگر در بحث سلامتی می‌توان از این روش بهره برد،  می‌توان در سایر موارد نیزاز این مسئله استفاده کرد. می‌توان از ذهن استفاده کرد و احتمالات آینده را تغییر داد.  نگرش مثبت به آنچه خواهان آن باشید می‌تواند احتمال رسیدن به آن را در آینده،  قدرت بخشد و نگرش منفی یا حتی خنثی می‌تواند بر روی احتمالات آینده تاثیر منفی یا خنثی بگذارد.

تئوری شبیه سازی ذهنی و اصل عدم قطعیت

تئوری شبیه سازی ذهنی

بر اساس آنچه تا کنون خواندید متوجه شده‌اید که یک واقعیت قطعی و ثابت یا از پیش تعیین شده وجود ندارد. احتمال تغییر واقعیت هر لحظه وجود دارد. واقعیت می‌تواند هر لحظه به یک سمت و در لحظه‌ای دیگر به سمت دیگری حرکت کند.  آنچه تاثیر گذار است نیروی ذهنی بشر است و آنچه بر روی نیروی ذهنی بشر تاثیر گذار است، همان سه مورد تفسیر ، واکنش و قصد است.

هر نوع مسئله‌ای چه مربوط به سلامتی باشد یا مسائل شغلی و غیره،  دارای مجموعه‌ای از احتمالات مختلف است.  اصولا عدم قطعیت‌ها بیشتر از خود قطعیت‌ها هستند. در نتیجه،   باور به این مسئله کار شما را آسان‌تر می‌کند تا احتمالات مختلف را دستخوش تغییر قرار دهید و آن احتمالی را برگزینید که خواسته و قصد شما است.

مثلا اگر یک احتمال هزار درصدی وجود داشته باشد با توجه به اصل عدم قطعیت می‌توانید این هزار در صد را کمرنگ کنید و با به کار گیری سه مورد تفسیر، واکنش و قصد ازمیزان هزاردرصدی این احتمال کم کنید. یا برعکس،  اگر شانس شما برای موفقیت در یک شغل یا رسیدن به یک هدف  فقط یک درصد باشد  بازهم چون می‌دانید که هیچ قطعیتی وجود ندارد این توانایی را دارید که یک در صد را تبدیل به بیست درصد کنید یا پنجاه درصد. همه چیز بستگی به نوع تفسیر وبرداشت شما سپس واکنش شما و در نهایت نیز خواسته شما دارد.

تئوری شبیه سازی ذهنی و مدیریت

تئوری شبیه سازی ذهنی

البته نمی‌توان نسبت به برخی حقایق قطعی چنین دیدگاهی داشت. مثلا نمی‌توانید بر نیروی جاذبه‌ی کره‌ی زمی‌ن غلبه کنید اما می‌توانید با یک چتر نجات آنرا مدیریت کنید. در مورد احتمالات آینده نیز به همین گونه است کاری که شما بایستی انجام دهید مدیریت آن احتمالات است. مدیریت سوای آرزو و رویا است.  با رویا و آرزو نمی‌توانید یک دوچرخه بخرید اما با مدیریت پول می‌توانید این کار را انجام دهید هر چند قبل از آن بایستی مراحل سه‌گانه‌ی تفسیر واکنش و خواسته را طی کرده باشید.

ترجمه اختصاصی مجله قرمز

منبع : REAL SPIRIT DYNAMICS