هنر مدیریت فکر بیشتر از اینکه یک علم باشد یک نوع هنر است که آن‌را در دسته‌ی علوم قرار داده‌اند. اینکه آنرا علم بنامیم یا هنر، فرقی در ماهیت آن ایجاد نمی‌کند.  علم یا هنر مدیریت فکر هر چه باشد، نوعی از مدیریت است که یاد گرفتنش برای رشد و پیشرفت زندگی در در همه‌ی ابعاد زندگی انسان روی کره‌ی زمین، مورد نیاز است.

هیچ فردی در طول تاریخ بشریت، وجود نداشته و نخواهد داشت که اَبَر‌انسان باشد یا به اصطلاح سوپرهیرو باشد و  با استعدادها و نبوغ‌های خارق العاده زاده شده باشد. بشر،  تواناییهایش را در طی زندگی‌اش کسب می‌نماید نه از همان بدو تولد.

تک تک انسانها‌ی روی کره‌ی زمین، دارای یک وسیله‌ی مجهز به نام هنر قدرت تفکر هستند که با یادگیری روشهای هنر مدیریت فکر ، توانایی تصمیم گرفتن به جا و به موقع، و راه حل ارائه دادن برای مشکلات را پیدا خواهند کرد.

یک کتاب تاریخ یعنی افکار دسته جمعی انسانها در آن مقطع از زمان، یک کتاب  بیوگرافی یعنی افکار یک نفر در طی زندگی‌اش. یک کتاب اتوبیوگرافی نیز یعنی شخص تفکرات خودش را به شیوه‌ی خودش مدیریت فکر کرده و آنرا به صورت مکتوب در آورده است.

با خواندن هر کدام از اینها چیزهای زیادی یاد میگیریم. هر کدام از اینها را که در نظر بگیریم متوجه می‌شویم یکسری اصول و تجربه‌هایی به ما ارائه می‌دهند که می‌توانیم با روشهای خاص و منحصر به فرد هنر مدیریت فکر خودمان، سنجش و ارزیابی بهتری در مورد هر چیزی داشته باشیم.  با مطالعه‌ی افکار یک تاریخ و یا یک انسان، دید بازتری پیدا کرده و بهتر متوجه خواهیم شد شویم چه چیزی خوب است چه چیزی نه. اینگونه مطالعات ما را  برای رسیدن به شیوه‌ی صحیح مدیریت فکر کمک می‌کند.

اما پیش شرط هنر مدیریت فکر این است که بایستی فکر ما از حالت نگرانی به حالت آرامش و راحتی برسد. اگر حس نگرانی و تشویش داشته باشیم، نمی‌توانیم فکرمان را مدیریت نماییم.

احساس نگرانی یکی از دزدهای بزرگ زمان است که باعث هدر رفتن وقت انسان می‌شود. همیشه چیزهای زیادی وجود دارد که می‌توان بابتش نگران بود. اما شخصی که به سِلاح مدیریت فکر ، مجهز باشد، اجازه‌ی دزدی به این دزد زمان را،  نمی‌دهد.

 

 

  • و اما ما چگونه می‌توانیم به این نقطه از هنر مدیریت فکر برسیم؟

هنر مدیریت فکر

واضح است که بسیاری از شیوه‌های رفتاری و زندگی، که ما تاکنون به آن شیوه زندگی کرده‌ایم و می‌کنیم، شیوه‌هایی نیستند که به ما احساس امنیت خاطر بدهند و در نتیجه ما با داشتن نگرانی‌های دائمی‌، امکان مدیریت فکر برایمان وجود ندارد. هنر مدیریت فکر  در حالت آرامش فکری ایجاد می‌شود نه آشفتگی فکری.

امروزه افراد سعی دارند آن احساس امنیت خاطری را پیدا کنند که اصلا به طور ریشه‌ای، در سبک زندگی‌شان نمی‌تواند وجود داشته باشد. یعنی زندگی‌شان طوری جریان دارد که امکان حضور آرامش فکری در آن صفر است.

بعنوان مثال همه سعی دارند احساس امنیت خاطر را از طریق بدست آوردن ثروت و پول زیاد، بدست آورند. خیلی‌ها ابراز می‌دارند که اگر پول زیادی داشته باشند، خیالشان دیگر راحت است و حس امنیت خاطر دارند. البته داشتن پول زیاد،  خوب است اما مسئله این است که می‌خواهید با اینهمه پول چه کار کنید.  اگر آنها را در قمارخانه‌های لاس‌وگاس ببرید نه شما و نه پولتان دارای امنیت نخواهید بود.

شاید بگویید خب من با پولم سرمایه‌گذاری می‌کنم. اما این را هم می‌دانیم که برخی از سرمایه‌گذاری‌های مالی نیز منجر به از دست دادن سرمایه خواهد شد. با این وجود همچنان احساس افراد نسبت به داشتن امنیت خاطر،  وابسته به داشتن پول زیاد است.  اما حقیقت دقیقا در نقطه‌ی مقابل این طرز فکر است.  بسیاری از افراد ثروتمند، که بسیار هم مشهور هستند و این ثروتشان را هم خودشان با زحمت به دست آورده‌اند، اکنون به شدت نگران این هستند که فرزندانشان در آینده چطور با این پولها کار خواهند کرد.  نگران این هستند که ثروتشان توسط فرزندانشان به باد رود.

این فکرها باعث آزار آنها شده تا جایی که باعث بیماریهای روحی و جسمی‌ در آنها می‌شود.  پس متوجه می‌شویم که داشتن ثروت زیاد برای داشتن احساس امنیت خاطر، راه حل مناسبی نیست.

خب به نظر می‌رسد احتمال بعدی برای داشتن احساس امنیت خاطر، داشتن نبوغ و هوش باشد. فکر انسان همواره از بدو تاریخ تا کنون توانسته برای هر مشکلی یک راه حلی پیدا کند. هرچند برخی از این راه حل‌ها بسیار عالی بوده، اما بسیاری از آنها هم، نه تنها اینکه راه حل نبوده‌اند  بلکه راهی برای ایجاد یک مشکل  بزرگتر دیگر شده است.

بسیاری از جنگها، بسیاری از جرمها و جنایت‌ها، و فقر حاضر در کره‌ی زمین،  به همین دلیل است که آن نبوغ و هوشی که بشر فکر می‌کند راه حل مشکلاتش است، گاهی راههای غلطی را به او ارائه می‌دهد.

اگرچه ذهن انسان توانسته به علم  برسد و علم نیز بسیاری از مشکلات بشر را حل کرده است اما علم هم به تنهایی قدرت حل همه‌ی مشکلات را ندارد.  یکی از نقاط ضعف علم این است که پروسه‌های علمی‌، گاهی جنبه‌ی انسان دوستانه ندارند. همچنین فلسفه نیز با محدودیت های خودش روبروست. فلفسه نیز نتوانسته بشر را از خیلی معظلات از قبیل جرم و جنایت و اعتیاد باز دارد.

 

پس راه حل چیست؟

راه حل برای حل مشکلات مردم دنیا، این است که مردم دنیا متوجه شوند راه حل دسته جمعی وجود ندارد بلکه راه‌ها فردی هستند و تک نفره.  راه حل این است که هر شخصی به خودی خودش، مشکلات شخصیتی خود  را بفهمد،  سپس مسئولیت شخص خودش را به عهده گیرد و شروع به حل مشکلات شخصی خودش نماید.

اگر بشر متوجه شود که نمی‌توان یک راه حل عمومی‌ برای تک تک افراد بشر ارائه داد، بسیاری از مشکلات قابل حل خواهند بود.  اینجاست که هنری به نام هنر مدیریت فکر می‌تواند برای هر یک از ما انسانها، راهگشا باشد تا بتوانیم هر روزمان را بهتر دیروزمان سازیم.

در هنر مدیریت فکر ، ممکن است هر شخصی به یکسری مشکلاتی هم برسد که توانایی حل کردن آنها را نداشته باشد اما وقتی او با هنر مدیریت فکر خودش  بفهمد که نخواهد توانست این مشکل را حل نماید و در نتیجه یک راه حل غلط هم ارائه نمی‌دهد که منجر به بزرگ‌تر شدن آن مشکل شود.

اگر تک تک افراد بشر به این نقطه برسند که هیچ فردی جز خودشان آگاه‌تر به خودشان نیست، و کسی یا چیزی خارج از وجود خودشان نمی‌تواند به آنها کمک کند،  بسیاری از نگرانی‌ها، اضطراب‌ها و ترس‌ها از بین خواهد رفت. و در نتیجه بسیاری از جرم و جنایات نیز محو خواهد شد.


ترجمه اختصاصی مجله قرمز از بخشی از مقاله‌ی Manly P. Hall

منبع: Free Audio Books for Intellectual Exercise