بیشتر مردم هوش و نبوغ را با داشتن مغز در ارتباط میدانند اما گیاهان موجوداتی بدون مغز هستند و با این وجود نبوغ گیاهان در بسیاری موارد مثال زدنی است. این موجودات زنده و شگفت انگیز، مسیرهای تکاملی خاص و متفاوتی را طی کردهاند با وجود این که قدرت حرکت و جایجایی ندارند توانستهاند به خوبی با محیط زندگی خود خو بگیرند و میلیونها گونه مختلف را شکل دهند. نبوغ گیاهان در تکامل به حدی شگفت انگیز است که موضوع بحث علم گیاه شناسی و کتب تخصصی فراوانی بوده است و ما در این مقاله اختصاصی از مجله قرمز به کتاب “نبوغ تکاملی گیاهان” اثر استفانو مانکوسو گیاه شناس ایتالیایی خواهیم پرداخت و تحلیلها و ایدههای او را در مورد نبوغ گیاهان و کاربردهای آن در زندگی اجتماعی بشر بیان خواهیم نمود.
نبوغ گیاهان و هوش و حافظه
بیش از دویست سال پیش یک گیاه شناس فرانسوی به نام رنه لویی دفونتن که دانشجویانش را برای گردش به اطراف پاریس برده بود از یکی از آنها خواست تا رفتار گیاه میموسا پودیکا یا همان گل قهر و آشتی را مطالعه و بررسی کند. این گل همان طور که از نامش پیداست وقتی لمس شود به عنوان یک مکانیسم دفاعی برگهای خود را میبندد، دفونتن که به رفتار این گیاه علاقمند شده بود آن را با خود برد و در طول سفر بیرون شهر با کالسکه این گیاه را همراه خود داشت تا مطالعه بیشتری روی آن انجام دهد. در ابتدا برگهای گیاه برای مدتی بسته بودند اما پس از چند دقیقه با وجود حرکتها و لرزشهای داخل کالسکه مجددا باز شدند. دانشجوی دفونتن بر اساس این مشاهدات در دفتر خود نوشت “گیاه پس از مدتی به این وضعیت عادت میکند.”
استفانو مانکوسو این داستان را در کتاب “نبوغ تکاملی گیاهان” آورده و عنوان میکند که تکرار این آزمایش حتی اگر در کالسکه هم انجام نشود نتایج مشابهی دارد و مشاهده میشود که وقتی گیاهان تعاملی به بیخطر بودن عامل خارجی پی برند آن را به خاطر میسپارند و واکنش دفاعی او در مقابل آن غیرفعال میشوند. مانکوسو که مدیریت آزمایشگاه جهانی نوروبیولوژی گیاهان را در دانشگاه فلورانس ایتالیا بر عهده دارد معتقد است یادگیری بدون حافظه امکان پذیر نیست و هم یادگیری و هم حافظه دو بخش مهم از نبوغ هستند. اما دیدگاه حیوان محور ما به علم عصب شناسی تصور ما را نسبت به عباراتی مثل حافظه و هوش منحرف کرده است و وقتی صحبت از این عبارات میشود ما نمیتوانیم موجوداتی بدون مغز را تصور کنیم که دارای این دو قدرت هستند. مانکوسو در تلاش است تا ما را متقاعد کند که روش گیاهان در انجام کارها نه تنها شایسته احترام است بلکه میتواند به ما در حل مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی نیز کمک کند.
کتابی درباره نبوغ گیاهان
داستان گل قهر و آشتی زمینهای را برای یک بحث فلسفی فراهم میکند که کتاب مانکوسو را برای خواندن جذابتر کرده است. دیدگاهی که او در این کتاب دارد باعث میشود ذهنیت شما نسبت به گیاهان و حیوانات برای همیشه تغییر کند و دیگر به این موجودات به چشم موجوداتی فاقد توانایی نگاه نخواهید کرد. مانکوسو برای غلبه بر ذهنیت ما در مورد هوش مغز محور، تاکید میکند که یک نکته مهم را فراموش نکنید و آن این است که گیاهان بر خلافه حیوانات نمیتوانند حرکت کنند. گیر افتادن در یک نقطه خاص باعث شده است که گیاهان به روش متفاوتی تکامل پیدا کنند و مشکلات خود را در مواجهه با دشمنان طبیعی مثل گیاهخواران، خشکسالی و آتش به روشی دیگر حل کنند (مانکوسو میگوید حیوانات مشکلات خود را حل نمیکنند بلکه از آنها فرار میکنند) گیاهان مثل حیوانات از اجزای مجزایی مثل مغز و کلیه و … تشکیل نشدهاند که آنها را آسیب پذیر کند بلکه گیاهان از واحدهایی مدولار تشکیل شدهاند و هر بخشی میتواند وظایف همه بخشها را انجام دهد.
بیشتر مردم از عباراتی مثل “خو گرفتن” و “جان سخت شدن” برای توصیف تکامل گیاهان استفاده میکنند اما مانکوسو در کتاب خود این عبارات را رد میکند و بیان میکند که گیاهان به شکلی باورنکردنی باهوش هستند در نتیجه این عبارات برای توصیف تطبیق آنها مناسب و غیرمنصفانه است. البته او در ادامه به قرت فوق العاده گیاهان در تطبیق پذیری با محیط هم اشاره میکند و بیان میکند که قانون انتخاب طبیعی حقههای خاص خود را دارد. مثلا یک دانه که خود را به زمین میچسباند و یا گیاهی که با شبیه کردن خود به سنگریزه از چشم دشمنان در امان میماند حتما به نبوغ نیاز دارد و اگر نبوغ گیاهان وجود نداشت فرآیند تکامل هرگز ادامه پیدا نمیکرد.
به هر حال کتاب ” نبوغ تکاملی گیاهان” یک کتاب جذاب و خواننی و منبعی عالی برای مطالعه در مورد شگفتیها و پیچیدگیهای گیاهان است. این کتاب نه تنها از نظر گیاهشناسی بسیار جالب است بلکه مانکوسو در متن خود به نقاط عطف تاریخی و مثالهای معاصری هم اشاره کرده است که هم آن را برای خوانندگان غیرمتخصص جذاب کرده بلکه برای مشکلات اجتماعی بشر نیز راهکارهایی بر اساس رفتار گیاهان ارائه داده است. یک فصل از این کتاب به هوشمندی ریشه گیاهان میپردازد و در ادامه به کولونیهای حشرات و سلولهای عصبی در مغز حیوانات اشاره میکند و بحث را به دمکراسی در جوامع انسانی، ویکی پدیا و فیزیک کوانتوم پیوند میدهد. داستانهای گیاهشناسی مانکوسو میتوانند برای همه جالب باشند از داستان طرفداران فلفل تند گرفته تا اشتباهات در طراحی معماری با گیاهان که حتی با وجود عدم ارتباط با عنوان کتاب هم چیزی از ارزش آن کم نمیکند.
اگر این مقاله مورد توجه شما قرار گرفت میتوانید مقالات مشابه را در بخش علمی در مجله قرمز شاخه دانستنیهای علمی مطالعه کنید. انتقادات و پیشنهادات خود را نیز در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
منبع: Science News (ترجمه و تألیف اختصاصی توسط مجله قرمز)