هرگز اجازه ندهید که اتفاقات دیروز، بیش از حد مجاز، وارد دنیای امروزتان شود. هرگز به زمان گذشته اجازه ندهید که فضای زمان حال را اشغال نماید. به زمانی که از دست رفته، این اجازه را ندهید که دست و پای شما را ببندد طوریکه نتوانید در زمانی که اکنون در دست دارید کاری انجام دهید.
اگر این اصل، یعنی زندگی در زمان حال برای پیشرفت رو به آینده را، سرلوحهی اصول زندگیتان قرار دهید، میتوانید از تک تک روزهایی که در آن زندگی میکنید شاهکاری بینظیر خلق نمایید.
واقعاچرا نباید در زمان گذشته زندگی کرد؟
شما به هیچ وجه نمیتوانید وارد زمان گذشته شوید و کاری را در زمان گذشتهتان انجام دهید. نمیتوانید در گذشته نفس بکشید، نمیتوانید در گذشته راه بروید یا غذا بخورید و به طور کلی در یک کلام، نمیتوانید در گذشته زندگی کنید. مهم نیست که رویدادهایی که گذشتهاند، چقدر با زمان حال شما فاصله دارد، چه یک سال چه یک روز، مهم این است که هیچ کاری نمیتوان برای زمانی که گذشته است انجام داد. تنها زمانی که همیشه در اختیار شماست زمان اکنون است. این زمان اکنون شماست که میتواند مشخص کند آینده چه شکلی باشد و این هم در دست خود شماست.
شما در امروز نمیتوانید برای دیروز زندگی کنید اما میتوانید در امروز برای همان روز و برای روزهایی که در پیش رو دارید زندگی کنید. اینجاست که متوجه میشوید زندگی کردن در گذشته، هیچ مفهومی ندارد و حتی امکان پذیر هم نیست. امروز و زمان اکنون شما، تنها چیزی ست که در اختیار دارید. این واقعیت را بپذیرید تا شکل بهتری به زمانهای حال خود بدهید.
یک قطعه ادبی هست که به زیبایی در مورد زمان گذشته سخن میگوید:
من همهی درها را بر بروی گذشته بستهام
بر روی تمام اندوه ها و اشتباهاتش
اگر این کار را نکنم یعنی بین دیوارهای تاریک گذشته محبوسم
ولی من درب گذشته را قفل میکنم و کلیدش را برای همیشه به سمتی پرتاب میکنم
و سپس به سراغ اتاق دیگری میروم و درب آنرا میگشایم
آن اتاق را با امید و لبخندم تزئیین میکنم
تا در هر گوشهاش شکوفههای بهاری بشکفند
هیچ ردپایی از هیچ درد و رنجی در این اتاق بهاری نیست
در این اتاق، جایی برای حس نگرانی و درماندگی و بدگمانی نیست
من درهای گذشته را بستهام
و از زمانی که لحظهی حال را شناختهام
حتی تردیدهای آینده نیز بی رنگ شدهاند
یک مثال برای درک اهمیت زندگی در لحظهی حال
مربی تیم بسکتبال دانشگاه UCLA آمریکا، آقای جان وودن (John Wooden) کسی بود که توانست با همین روش آموزشی، یعنی زندگی کردن در لحظه ی اکنون، یک تیم ورزشی بسیار موفقی بسازد. او رها نمودن زمان گذشته را وارد حرفهاش یعنی ورزش کرد و توانست به موفقیت های حرفه ای بالایی دست یابد. جان وودن همیشه از پدرش که بعنوان یک مربی برای او بوده و از مادرش که تاثیر زیادی بر ذهنیت او داشته تا بتواند فقط بر لحظهی حال تمرکز کند نه بر گذشته یاد میکند. او از مادرش به بعنوان زنی قوی که با زندگی بسیار سختی دست و پنجه نرم کرده و دو تا از فرزندان دخترش را از دست داده، نام برده. جان وودن میگوید: “یکی ازخواهرهایم وقتی یک دختربچه ۲ ساله بود فوت کرد و یکی دیگر از خواهرهایم درست در زمانی که متولد شد فوت کرد طوریکه مادرم حتی نتوانست برایش نامی را انتخاب کند، اما مادرم هرگز از بابت این درد و رنج بزرگ، هیچ گله و شکایتی نکرد و هرگز امیدش را از دست نداد، هرگز خودخوری نکرد و در لاک خودش فرو نرفت، مادرم به جای اینکه بابت اتفاقاتی که در گذشته برایش رخ داد، زانوی غم بغل بگیرد، خودش را وقف زندگی بخشیدن به فرزندانی کرد که از دستشان نداده”.
اگر مادرِ آقای جان وودن، زنی بود که در زمان گذشته زندگی میکرد و به جای اینکه تمام توجهش را بر روی زمان حال و بزرگ نمودن فرزندانش نماید، بر روی زمان گذشته و اندوه از دست دادن فرزندهایش میگذاشت، هرگز کسی به نام جان وودن نمیتوانست وجود داشته باشد تا مربی تیم بسکتبال شود و هرگز کسی نبود که از زندگی کردن در زمان حال برای تیمش سخن بگوید و به آنها انگیزه بدهد. شاید این مثال، بهترین و سادهترین و در عین حال عمیقترین مثالی باشد که به ما یاد میدهد چرا نباید در گذشته زندگی کنیم.
ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله Craig Impelman
منبع: success