روزهای بد ، بدبیاریها، مشکلات و خلاصه تمام شکستهای ما از هر جنسی که باشند، میتوانند شروعی باشند برای یک آغاز دوباره، نه شروعی برای تلخ کامی ما. کمی هوشمندانهتر نگاه کنید. اگر زاویهی دید خود را عوض کنیم و به جای دیدن خارهای یک گل سرخ، گلبرگهایش را ببینیم چه؟ این نوعِ نگرش ما برای مواجه شدن با روزهای بد است که به ما این توانایی را میدهد تا با بدبختیها و بدشانسیهای خود، وارد یک معاملهای شویم که در نهایت ما را برنده سازد نه بازنده.
این مثال را آقای “جان وودن” مربی بسکتبال دانشگاه UCLA همیشه در گفتارهای خود به شاگردان خودش یادآور میشد.
به دو طریق میتوان با بدبیاری ها و روزهای بد زندگی معامله کرد، راه اول از طریق ناله و شکایت کردن و بهانه سازی برای انجام ندادن هیچ کاری است، و راه دوم این است که تصمیم بگیریم هیچ گله و شکایتی در میان نباشد تا هیچ بهانهای به دست خودمان ندهیم که دست روی دست بگذاریم و عمل نکنیم.
معامله با روزهای بد
آقای جان وودن در کتاب خود به نام “هرم موفقیت” توضیح میدهد که نوع نگرش ما به بدبیاریهاست که مهم است. او تلقی خودش را نسبت به روزهای بد اینگونه بیان میدارد:
“ما نمیتوانیم اجازه دهیم سختی ها، شهامت ما را از ما بگیریند. قطعا همیشه موانعی هستند که بر سر راهمان سبز میشوند، موانعی که میتوانند ما را به طور موقت از مسیرمان منحرف کنند، ولی ما نباید اجازه دهیم آن موانع، قادر باشند که به طور کلی مقصد ما را منحرف نمایند و ما را از رسیدن به اهدافمان بازدارند. ما میتوانیم به واسطه ی روزهای بد ، حتی قوی تر از قبل هم بشویم.
همانطور که با یک برنامهی رژیم غذایی و از دست دادن چربیهای اضافه، میتوانیم قویتر از قبل شویم، چرا که ماهیچههای ما میتوانند بهتر کار کنند، با یک رژیم ذهنی خوب که پس از روزهای بد میگیریم، میتوانیم به قدرت ذهنی بشتری نسب به قبل برسیم.
ما میتوانیم انتخاب کنیم که سختی ها را به حساب نیاوریم اما در عین حال نیز از سختیها برای بهتر محاسبه کردن خودمان استفاده کنیم. به این صورت وقتی پایهی محاسبات را به طور صحیح یاد بگریم، آنگاه میتوانیم پیچیده ترین مسائل جبری و هندسی را حل کنیم و به همین طریق پیش برویم.”
جان وودن اضافه میکند: ” با همین روش است که روح ما میتواند در روزهای بد و در امتحانات سخت زندگی، رشد کند و به مراتبِ بالاتری صعود نماید. مثلا از دست دادن همسر زیبایم برای من یکی از تلخترین اتفاقات زندگیام بود و این حادثه سرعت حرکت من را کند کرد، اما هرگز مرا متوقف نساخت و مانع حرکتم نشد و نتوانست کاری کند که من برای همیشه توقف نمایم، بلکه برعکس پس از مدتی، جانی دوباره گرفتم تاجایی که حتی از دست دادن همسرم، باعث قدرتمندتر شدن من گردید چه از لحاظ جسمی، چه احساسی، چه ذهنی”.
از دیگر سخنان جان وودن در کتابش این است که ” ما در روزهای بد زندگی، میتوانیم قدرتمان را افزایش بدهیم. نباید از روزهای بد زندگی بترسیم و نیز نباید اجازه دهیم روزهای بد ، باعث شوند دست از پیگیری اهدفمان برداریم. در حقیقت ما میتوانیم به واسطهی بدبیاریهای زندگی، قویتر هم بشویم و سپس با همین قدرتی که به دست آوردهایم، اهدفمان را جلو ببریم. در محدودیتهاست که میتوانیم تواناییهای خودمان را گسترش بخشیم و پتانسیلهای درونی خودمان را دوباره اندازه بگیریم و ببینیم که بیشتر شده اند یا نه”.
یکی از شاگردان جان وودن که در سال ۱۹۶۲ میلادی در تیم او بود، در کتاب خودش ماجرایی را که برایش در تیم بستکبال جان وودن رخ داد این طور شرح میدهد. او میگوید: ” ما به دلیل شنیدن یک خبر بد، درست در مسابقات قهرمانی، به تیم سینسیناتی، بازی را باختیم. این خبر مثل یک بختک بود که باعث شد تیم همیشه قهرمان دانشگاه UCLA، خیلی ساده و آسان در عرض چند دقیقه، بازی را لکی الکی به حریف ببازد. اما واکنش مربی ما، جان وودن، در اتاق رختکن فقط یک لبخند بود و یک جمله که شما بایستی بازی را میبردید.
جان وودن هیچ گله و شکایتی در حرفهایش نکرد. او به ما گفت حالا خوب گوش کنید ببینید چه میگویم، بدبیاریها قرار است ما را قویتر سازند. سپس ادامه داد، ساعتهایی که گذشت را فراموش کنید و به همین الان فکر کنید که قرار است یک دور باقی ماندهی بازی را چگونه ببرید. شما هنوز فرصت برنده شدن را دارید”.
افراد زیادی در طی سالهای حضور او در دانشگاه UCLA درسهای زیادی از جان وودن فرا گرفته اند. یکی دیگر از آنها “بیل والتون” است. بیل والتون میگوید: ” ۲۹ سال از زمانی که در دانشگاه UCLA بودم میگذرد و اکنون ۵۰ سال سن دارم. من در طی این سالها هر گاه به یاد جان وودن میافتم از هوش و توانمندی او شگفت زده میشوم. هر چند که اوایل فکر میکردم او یک آدم خل و چل است. اما او مثل یک عتیقهی گرانبهای متحرک بود. این را وقتی درک کردم که یک بدبیاری بزرگی گریبان خودم را گرفت و جان وودن به من کمک بسیار بزرگی کرد تا بتوانم از پس آن مشکل بر آیم. تازه آنگاه بود که فهمیدم او یک آدم خل و چل نیست بلکه یک گوهر با ارزش است”.
جان وودن میگوید معامله کردن با روزهای بد و بدست آوردن غنائم ارزشمند از دل بدبیاریهای زندگی ، نیازمند دو فاکتور مهم است.
اولی ایمان به اینکه میتوانید.
دومی صبور بودن.
دقیقا در روزهای بد زندگی، و در اوج سختیهاست که انسان میتواند به طور کاملا شفاف با خودش مواجه شود و خودش را کشف کند و متوجه گوهر گرانبهای درون خودش شود. پس از آن است که میتوانید تبدیل شوید به فردی تحسین برانگیز.
آمادهاید از هر روز زندگی خود، یک شاهکاری بیشیر خلق نمایید؟
ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله Craig Impelman
منبع: thewoodeneffect