هر شخصی که اهل مطالعه کتاب به خصوص داستان است حتما ایده هایی هم دارد که دوست دارد به صورت داستان آنها را بنویسند. اگر چنین است، قبل از نگارش داستان خودتان، این مقاله را تا انتها بخوانید. حتما به نفع تان خواهد بود. در این مقاله به یک سوال مهم، پاسخ داده شده و آن سوال این است:
چرا پالایش ایدهی کلی در در داستان شما مهم است؟
یادتان باشد قرار است مدت زمان زیادی را خرج نوشتن داستان خود کنید
خیلی از نویسنده ها به این دلیل مینویسند که مایل هستند کتابشان به صورت کاعذی چاپ شود و در مسابقاتی مثل نوبل شرکت کند یا در ویترین کتابفروشی ها یا در فرودگاهها به میزان زیادی دیده شود. مسیر چاپ کتاب به روش سنتی، یک مسیر طولانی ست و حتی اگر بتوانید با یک ناشر به توافق برسید حداقل دو سال باید صبر کنید تا پروسه ی چاپ کتابتان تمام شود. اما برخی از نویسندگان هم ترجیح میدهند کتابشان را خودشان منتشر کنند، یعنی کتاب را به صورت دیجیتالی منتشر نمایند که خیلی سریع تر از روش سنتی است. اما در هر دو حالت، چیزی که مهم است این است که: شما باید زمان زیادی را برای نگارش داستان خود خرج کنید.
فرقی ندارد چاپ کاغذی را ترجیح می دهید یا چاپ دیجیتالی. اگر واقعا در نوشتن داستان جدی هستید، باید به خاطر داشته باشید که قرار است روی ایده ی داستان خود حسابی وقت بگذارید و آن را پرورش دهید تا به یک داستان خوب تبدیل شود. البته همین که در حال خواندن این مقاله هستید نشان دهنده این است که نوشتن برایتان جدی است.
شما قطعا در پی این نیستید که زمانتان را هدر دهید
قرار است زمان زیادی را برای نگارش داستان خود بگذارید. مثلا تمام طول سال آینده را برای نوشتن قصه و سپس ویرایش و بازنویسی های متعدد آن خرج کنید، اما اگر بعد از آنهمه کار طاقت فرسا متوجه شوید داستانی که نوشتهاید جذاب ترین و دست اول ترین و شاخص ترین کتاب نیست، چه حسی پیدا خواهید کرد؟
بله حس خوبی نیست. پس علاج واقعه را قبل از وقوع انجام دهید و از همین حالا ایدهی داستان خودتان خود را پالایش کنید. ایده را حسابی بالا پایین کنید. چیزهای اضافه را از آن بزدایید و به یک ایدهی ارزشمند برسید. آنگاه هنگام نگارش داستانتان،خیالتان راحت است زمانی که را میگذارید ارزشش را دارد.
هر داستانی تقریبا قبلا یکبار نوشته شده
یک اشتباه بسیار رایج در برخی نویسندگان این است که آنها وارد نگارش یک داستان بلند میشوند بدون اینکه زمانی را برای بررسی این موضوع بگذارند که آیا قبلا مشابه این قصه نوشته شده یا نه و آیا مردم قبلا مشابه این را خواندهاند یا نه؟ فراموش نکنید حتی اگر بهترین و چیره دست ترین نویسندهی دنیا هم باشید، هرگز نمیتوانید خواننده را مجبور به مطالعه ی داستانی کنید که قبلا خوانده است. مهم نیست داستانتان چیست یا شما چقدر سرشناس هستید، بلکه مهم این است عین این داستان در بقیه ی کتابها وجود نداشته باشد و خواننده، کتاب را همان صفحه ی اول نبندد. اما خب یک واقعیت هم وجواد دارد و آن اینست که بشر از زمانی که تاریخ نشان میدهد همیشه داشته قصه میگفته. به اندازه ی طول عمر بشر، داستان وجود دارد. پس تقریبا خیلی از قصه ها قبلا گفته شده اند. این امر شاید به نظر ناامید کننده برسد اما اینطور نیست بلکه یک فرصت است.
در ابتدای کار، شما بایستی آنچه را که می نویسید دوست داشته باشید. این دوست داشتن، ویژه گی خاصی به قصهی شما میدهد و باعث میشود به خوبی کنکاش کنید که چه ویژگیهای خاصی میتوانید در داستان خود ایجاد کنید تا خوانندگان داستان حاضر باشند بابت کتاب شما پول بدهند.
یک مثال واقعی میزنیم در مورد نویسندهای که توانست یک ایدهی داستانی تکراری را، به یک داستان بی همتا خلق کند. این نویسنده میخواست داستانی در مورد یک مدرسه شبانه روزی برای جادوگران بنویسد.
احتمالا در همین لحظه “هری پاتر” به ذهنتان خطور میکند و با خودتان میگوید این یک ایده ی تکراری ست. بله این داستان قبلا گفته شده و البته خوب هم گفته شده، پس چه کار میشود کرد که همین ایدهی کلی را بگیرید و آنرا تبدیل کنید به یک داستان کاملا جدید و غیر تکراری و جذاب؟
مثلا چطور میشود اگر لوکیشن ( محل وقوع داستان) را عوض کنید؟ یا مثلا محدودهی سنی شخصیتهای داستان را تغییر دهید؟ یا اینکه وسائل جادوگری آنها را عوض کنید و مثلا به جای عصا یا یا اژدها از چیزهای دیگر مثلا دارویی خاص یا رابطه ای خاص برای جادوگری استفاده نمایید؟
آیا به نظرتان جالب نمیرسد که یک پیش دانشگاهی برای جادوگران بزرگسال طراحی کنید نه بچه ها؟
و این دقیقا همان کاری بود که شخصی به نام “لیو گراسمن” ( Lev Grossman ) نویسندهی کتاب پرفروش “جادوگران” (The Magicians) که یک سریال تلویزیونی هم براساس آن ساخته شده، انجام داد.
لیو گراسمن، یک ایدهی کلی را که مردم دوستش داشتند برداشت و آنرا به گونه ای جدید پردازش کرد. این داستان به نحوی بود که به خوبی توانست به یکی از محبوبترین کتابها و سریالهای تلویزیونی تبدیل شود.
لیوگراسمن درس مهمی را به نویسندگان داستان داد که هرگز به خاطر اینکه ایدهی کلی شما تکراری است، و قبلا خیلی ها آنرا نوشته اند، مایوس نشوید. بلکه وارد یک چالش جدی شوید و مدت زمانی را صرف بررسی بر روی این مسئله بکنید که چگونه میتوان این ایدهی کلی تکراری را، به صورت یک داستان کاملا جدید که متعلق به شماست درآورد.
پس از خواندن این مقاله، اگر قصد نگارش فصه ای را دارید، شروع به بررسی و تحقیق کنید تا هرچه که میتوانید مارجرایی را خلق کنید که هر چند از نظر مفهومی و ایدهی کلی تکراری ست، اما دارای ویژگهای منحصر به فردی ست که کتاب شما را منحصر به فرد خواهد نمود. کتابی فراموش نشدنی که علاقه مندان را جذب خواهد نمود.
ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله ی Tomiadeymi