همه میدانند آخرین ساخته اصغر فرهادی، فیلمساز صاحب سبک و جهانی سینمای ایران است. در عرصه بین المللی فرهادی یکی از تحسین شده ترین کارگردانان ایرانی است به گونهای که دو فیلم جدایی نادر از سیمین و فروشنده وی جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان سال را کسب کردند. با روند رو به رشد و شهرت زیاد اصغر فرهادی بازیگران و هنرمندان فراوانی تمایل به همکاری به ایشان داشتند، از این رو و با توجه به فرصت پیش آمده اصغر فرهادی نیز از حضور بازیگران و عوامل بین المللی و معتبر در فیلمش استقبال کرد. در فیلم گذشته فرهادی از بازی قابل قبول برنیس بژو علی مصفا و طاهر رحیم بهره گرفت. با توجه به موفقیت نسبی گذشته که داستانش در فرانسه میگذشت، این بار فرهادی در اسپانیا دست به تجربهای دیگر زد. همه میدانند با داستانی مرموز مثل دیگر کارهای فرهادی، از دو بازیگر اسپانیایی زبان قابل یعنی خاویر باردم و پنه لوپه کروز استفاده کرد. خاویر باردم که در سالیان اخیر در بسیاری از آثار موفق سینمایی هالیوود حضور داشته است، برنده جایزه اسکار نقش مکمل مرد برای فیلم جایی برای پیرمردها نیست (برادران کوئن-۲۰۰۸) بود و همین انتظاره را برای دیدن این کار، کیفیت آن و تأثیر حضور خاویر باردم و پنه لوپه کروز دوچندان میکرد. در این مقاله سعی خواهیم کرد که نگاهی هرچند گذرا و مختصر به آخرین ساخته اصغر فرهادی بیندازیم.
اصغر فرهادی میراث دار بزرگان
سینمای ایران علی رغم مشکلات داخلی چه از بعد گیشه و چه از نظر مشکلات همیشگی در مراحل ساخت، همواره دارای آثاری با اعتبار و از نظر بین المللی مورد تحسین است. در عرصه داخلی امثال داریوش مهرجویی و در نگاه جهانی سینماگرانی مانند عباس کیارستمی همواره فیلمهایی مور پسند و قابل اعتنا میساختند. جنس آثار کیارستمی جدای از جهانی بودن زبان سینمای وی شاعرانه و دلکش بود چنانچه از کیارستمی همواره به عنوان یکی از بهترین کارگردانان دهه ۹۰ میلادی و همچنین تاریخ سینما یاد میشود. متاسفانه عباس کیارستمی مجال بعد از تحملی بیماری سخت رفت و تنها آثار شاعرانه و عمیق او به عنوان میراث او باقی ماند. اگرچه هر هنرمندی دارای نگاهی خاص و منحصر به خود است ولی در کنار عباس کیارستمی، به آرامی کارگردانی دیگر مسیر جهانی شدن را البته با سینمای اجتماعی (برخلاف کیارستمی که دارای نگاهی انتزاعی – شاعرانه بود) پیش گرفت.
اصغر فرهادی نماد تکامل تدریجی و همیشگی یک هنرمند و سینماگر است. این هنرمند با نگاهی واقع گرایانه در آثار خود از همان ابتدا به بیان دغدغههای اجتماعی به صورت متعادل و نقادانه و نه سیاه نمایانه و یا محافظه کارانه و الکن میپرداخت. از همان آثار اولیه و نویسندگی در سریالهای پر طرفداری مثل روزگار جوانی و یا داستان یک شهر بارقههایی از ظهور یک نویسنده دقیق و قدرتمند و حتی فیلمسازی متعهد و نقاد مشهود بود. فرهادی با نوشتن فیلمنامه کار تقریباً موفق ارتفاع پست ابراهیم حاتمی کیا آرام ارام فعالیت خود را در سینما نیز آغاز کرد. در رقص در غبار که اولین کار او در مقام کارگردان بود، بینندگان شاهد کاری نه چندان پخته و دارای چند ضعف و البته دارای پتانسیلهای خوبی بودند که نشان میداد این کارگردان در صورت روند رو به رشد خود میتواند یکی از مهرههای ارزشمند سینمای ایران باشد. فرهادی در کار بعدی خود یعنی شهر زیبا که با بازی درخشان ترانه علیدوستی همراه بود به خوبی در قامت یک کارگردان موفق ظاهر شد. کارگردانی که در ورای موضوعی که در مورد گرفتن رضایت اولیای یک مقتول بود میشد دید سه بعدی و جامع او به انسانها و روابط بین آنها به دور از کلیشههای رایج را دید. فیلم بعدی فرهادی یعنی چهارشنبه سوری با ساختار جالب و مرموزی که داشت به خوبی توانست در مورد قشر متوسط و دغدغهها و بیان داستانی گیرا و واقعی از مشکلات روزانه آنها موفق باشد. سینمای فرهادی به درستی برشی واقعی از زندگی افراد بود و نه چون آثار بعضی کارگردانان نمایش هرآنچه در زندگی میگذشت (بدون هیچ فیلتری) و نه همچون دیگر کارگردانان که به بیان تصویری تعدیل و دستکاری شده از زندگی شخصیتهای موجود در کارهای خود میپرداختند. تصویری که رنگ و بوی واقعی نداشت، اما سینمای فرهادی ناب، واقعی و به شدت انسانی بود و به دور از اغراق و یا شعارگرایی.
در فیلم چهارشنبه سوری که داستان شک یک زن در مورد روابط شوهرش با زن دیگری بود، فرهادی به خوبی داستانی منجسم، پر از نکته و جزئیات و بهتر بگوییم به شدت هیچکاکی را روانه سینما کرد. داستانی که نماد ارتباط مناسب بین دنیای داستان و سینما بود. این روند با موفقیت همه جانبه درباره الی همراه شد. درباره الی که داستان مسافرت چند نفر و گم شدن یکی از اشخاص به نام الی (ترانه علیدوستی) و مواجهه دیگر افراد با گم شدن او بود با ساختاری مرموز و البته زیبا و تکیه بر تسلط اصغر فرهادی بر عناصر روایی یکی از موفقیت ترین فیلمهای سال سینمای ایران شد، موفقیتی که با برنده شدن جایزه خرس نقرهای بهترین کارگردانی از جشنواره بین المللی فیلم برلین همراه شد.
حال نوبت به فیلمی رسیده بود که آن را بتوان نقطه اوج سینمای فرهادی نامید. شرایط اجتماعی متلاطم و مشکلاتی که بر سر راه تهیه جدایی نادر از سیمین رخ داد، حکایت از فیلمی پر حاشیه و دیدنی داشت. فیلمی که انصافاً اسغر فرهادی تمام هم و غم و تجربیات خود را برای آن به کار گرفت و صد البته به نظر بنده سینمای جهان در سال ۲۰۱۱ فیلمی بهتر از جدایی نادر از سیمین را به خود ندید. امری که غولانی مثل وودی آلن، دیوید فینچر و استیون اسپیلبرگ هم بر آن سعه گذاشتند. جدایی نقطه اوج سینما فرهادی چه از نظر فیلمنامه، کارگردانی، بازی، تدوین و دیگر عوامل بود. جدایی نادر از سیمین فاصله زیادی با دیگر فیلمهای مطرح سال ۲۰۱۱ داشت و البته در مراسم اسکار سال ۲۰۱۲ قدرتمندانه و بی رقیب اسکار بهترین فیلم خارجی سال را دریافت کرد و به راحتی میتوانست جایزه بهترین فیلمنامه را که نیمه شب در پاریس به خود اختصاص داد را نیز به خود اختصاص دهد. واقعاً فیلمنامه جدایی قابل قیاس با نیمه شب در پاریس نبود ولی دید مصلحت گرایانه اسکار و توزیع جوایز بین فیلمهای مختلف باعث شد که جوایز کسب شده توسط جدایی نادر از سیمین به عدد ۲ نرسد. جدایی نادر از سیمین ، جدای از کسب جوایز مختلف فروش سینمایی فوق العاده ای را کسب کرد. فروش نزدیک به ۲۰ میلیون دلار فیلم که منحصر به فرد بود زمینه را برای هرچه بیشتر جهانی شدن سینمای ایران و فرهادی فراهم کرد. فرهادی تصمیم گرفت که فیلم بعدی خود را با گروهی بین المللی از جمله برنیس بژو که نامزد اسکار برای فیلم هنرمند بود را به مرحله اجرا در آورد.
جدایی واقعاً از جنبههایی گامی رو به جلو و عالی برای سینمای ایران بود، جدای از تحسین غولانی مثل استیون اسپیلبرگ، دیوید فینچر، وودی آلن، فرانسیس فورد کاپولا و بسیاری از هنرمندان میل زیادی در بسیاری از غولان هالیوودی برای همکاری با اصغر فرهادی وجود داشت از جمله آنجلینا جولی که میل زیادی داشت که در فیلم بعدی اصغر فرهادی که گذشته نام داشت حضور داشته باشد. گذشته البته علی رغم بازیهای درخشان و فیلمنامه خوبش نتوانست روند روبه رشد کارنامه فرهادی را ادامه دهد و تقریباً گامی بزرگ رو به عقب بود. شاید تنها نکته به یاد ماندنی این فیلم کسب جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره کن برای برنیس بژو بود. فرهادی در ادامه دغدغه هاش و ساخت فیلمهای اجتماعی این بار به سراغ فیلم فرونشده که در مورد ساخت اقتباسی از مرگ فروشنده آرتور میل و همچنین روبرو شدن با پیامدهای یک مواجهه هولناک بود، رفت. فروشنده با موضوع خاص و بالقوه حاشیه ساز که تجاوز و قضاوت و برخورد با این مسئله بود، توانست چه از نظر فروش سینمایی و چه روایت داستانی و جذب منتقدین عملکردی عالی داشته باشد. فروشنده نیز همچون دیگر آثار فرهادی فیلمنامهای قدرتمند داشت و همچنین بازیهای درخور و به یادماندنی به راستی کلیشههای آثار فرهادی شده بود، در فروشنده نیز جدای از بازی خوب علیدوستی و کریمی، شهاب حسینی درخششی ویژه داشت و بعد از سالها حضور در عرصه تلویزیون و سینما از برنامه اکسیژن تا فروشنده در نهایت مزد زحمات خود را با کسب جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم کن در کنار جایزه بهترین فیلمنامه دریافت کرد.
همه می دانند اصغر فرهادی در ادامه آثار هیچکاکی او
فیلم همه میدانند شروعی همچون درباره الی و قسمت اول پدر خوانده دارد. در این فیلم پنه لوپه کروز که به همراه شوهر و فرزندانش در آرژانتین ساکن است برای شرکت در جشن عروسی خواهرش آنا به زادگاه خود میآید. در شب عروسی ناگهان برق قطع شده و ایرنه دختر او ربوده میشود. ربایندگان درخواست مقادیر زیادی پول نقد دارند و تهدید کردهاند که در صورت اطلاع به پلیس دختر لورا را خواهند کشت. همین امر مقدمهای برای آمدن آلخاندرو همسر لورا از آرژانتین و همچنین تأثیر پاکو عشق پیشین لورا در روند داستانی و حوادث بعد از گروگانگیری است. همه میدانند فیلمی با پتانسیلی شبیه به دیگر آثار اصغر فرهادی است مثل روابط انسانی نظیر طمع، عشق، فداکاری، گذشت. این مواد با پیچیدهها و دیگر داستانهای فرعی مثل رابطه گذشته پاکو – لورا، ورشکستگی و اعتیاد به الکل آلخاندرو، اعتقاد آلخاندرو به مشیت الهی، خصوصیات اخلاقی گاها متضاد شخصیتها و پیشینه خانوادگی که در ادامه ماجراهایی از آن رمز گشایی میشود، توامان میشود.
یکی از اولین نکات برتر آخرین ساخته اصغر فرهادی یعنی همه میدانند، تفاوت آثار فرهادی با آثار وودی آلن است. وودی آلن بعد از سالها فیلمسازی در ایالات متحده به نوعی از این روند تکراری خسته و با پیشنهاد و همکاری کمپانیهای مختلف در کشورهای اروپایی چند فیلم مختلف را کارگردانی کرد. جدای از ویژگیهای همیشگی فیلمهای آلن، بیشتر این فیلمها حالت کارت پستال و تبلیغ برای جذب توریست بودند تا فیلمی به شدت درگیر کننده و دارای کارکرد اجتماعی. نمونه بارز آن ویکی کریستینا بارسلونا با بازی خاویر باردم، پنه لوپه کروز و اسکارلت یوهانسن بود. علی رغم ارزشهای فیلمهای آلن در اروپا این فیلمها دارای ماهیت کشور میزبان سازنده و حال و هوا و فرهنگ آن کشور نیستند، یعنی وودی آلن همان وودی آلن همیشگی با سبک خاص و حال و هوای فیلمهای خود بدون تکرار ولی صرفاً با تغییر لوکیشن فیلم است. به همین خاطر فرهادی هوشمندی و درست به مانند فیلم گذشته، دست به تحقیق و تأمل در داستان و پیش زمینهها برای پرداخت داستان با توجه به عناصر محلی است. نتیجه کاری است که دارای رنگ و بوی اسپانیا و کیفیتی ارجینال و به دور از تلفیق فرهنگ کارگردان و لوکیشن محلی است. فرهادی در این زمینه به درستی اشاره میکند که شاید استفاده از دستمایهها موجود در فرهنگ اسپانیا و تأثیر آن در فضا و روند داستانی فیلم باعث خواهد شد که امکان نمایش فیلم در ایران وجود نداشته باشد، از این رو به مانند گذشته عملاً فرهادی رسالت خود را در بالا رفتن کیفیت پرداخت داستان و نه صرفاً فروش سینمایی و جذب بازارهای مختلف قرار داده است.
نقاط قوت فیلم همه می دانند
جدای از درونمایه و فیلمنامه خوب فرهادی که دارای شروعی با حوصله، پرداخت و مواجهه خوب با گره اصلی داستان، رو کردن تدریجی عناصر داستان و در نهایت ۲-۳ مورد پیچیدگی خاص سینمای فرهادی همراه است، فیلم همه میدانند دارای بسیاری نکات مثبت سینمایی است که در فیلمهای مختلف این کارگردان مشاهده شده است. فرهادی در زمینه اجرا و کارگردانی قدرتی مثال زدنی دارد، او به خوبی میتواند از ابزارهای موجود در صحنه برای هرچه کوبنده و هرچه بهتر کردن روند روایتی فیلم بهره گیرد. ورای کارگردانی همه میدانند دارای بازیهایی قدرتمند و مؤثر است. خاویر باردم اگرچه شاید بازیاش در حد جایی برای پیرمردها نیست نباشد ولی در این فیلم توانسته بازی با کیفیت و قابل قبول ارائه دهد. در کنار وی، همسرش پنه لوپه کروز که قبلاً سابقه بازی در بسیاری آثار تجاری به خصوص در هالیوود را داشت توانسته با توجه اعتبارش در مورد برنده شدن جایزه مکمل اسکار، به سمت هرچه بیشتر و گزیده انتخاب نقشهای خوب برود. پنه لوپه کروز در قالب لورا توانسته بازی قابل قبول و تحسین برانگیز را ارائه دهد. خوشبختانه در مورد فیلم گذشته هم شاهد بازیهایی درخشان از برنیس بژو و طاهر رحیم و همچنین علی مصفا بودیم.
اخلاق گرا بودن و عدم وجود صحنههای آنچنانی و همچنین پرهیز از استفاده از عصر خشونت باعث شده که فرهادی با تدوینی ویژه و ضرباهنگی روان به مانند دیگر آثار، روایتی جذاب که تکه تکه پازلهای موجود را در کنار هم چیده و به مخاطب خود عرضه میکند را به مخاطب ارائه میدهد. هایده صفی یاری به خوبی توانسته مثل همیشه تدوینی عالی و کم نقص را در خدمت روایت داستان ارائه دهد. فیلمبرداری این فیلم نیز اگرچه نتوانسته مثل در حد کارهایی مثل درباره الی و یا جدایی نادر از سیمین باشد ولی به نوبه خود در استفاده از عناصر محیط، هرچه زندهتر بودن لوکیشن و تأثیر آن در روند روایتی توانسته نقش خود را به خوبی ایفا کند.
فرهادی توانسته در همه میدانند با باز کردن تدریجی داستان و اضافه کردن عناصری که گاها رنگ و بوی کلیشه دارند داستان را از داستان کلیشهای گروگان گیری و یا عشق پیشین و مثلث عشقی ناکام به داستانی گستردهتر در زمینه اخلاق، طبقات اجتماعی، خاطرات گذشته گسترش دهد. نمونه بارز آن آنتونیو پدر لورا مالکی است که دارای زمینهای زیادی بوده ولی به خطر میل به قمار بسیاری از آنان را از دست داده است و مورد دیگر رابطه قدیمی بین لورا – پاکو است که شاید به خاطر خدمتکار بودن پدر پاکو به سرانجام مشخصی نرسید و در کنار آن قضیه خرید زمین لورا توسط پاکو تأثیر آن در مناقشات فامیلی و پایان داستان. در موراد فوق به خوبی میتوان رئالیسمی از جنس ادبیات ناب بالزاک و روابط بین قشر متوسط را احساس کرد. فرهادی به خوبی توانسته از بسیاری اثار کلیشهای که صرفاً پوستهای از روابط انسانی را به نمایش میگذارند عبور کند و در آثار خود داستانهای قدرتمند، پر از جزئیات و به شدت واقعی و البته انسانی را به مخاطب خود ارائه دهد. قهرمانان فیلم فرهادی میتوانند هر کدام از ماها در زندگی روزانه خود باشیم و سینمای فرهادی و در حال حاضر همه میدانند به خوبی برشی گذرا از زندگی واقعی را به مخاطب خود عرضه میکند.
نکات ضعف فیلم همه می دانند
همه میدانند دارای نقاط قوت همیشگی آثار فرهادی است به گونهای که به جز رقص در غبار که کیفیتی متوسط داشت دیگر آثار این کارگردان هیچ وقت کیفیتی کمتر از خوب نداشتهاند. آخرین ساخته این کارگردان هم به خاطر تسلط ایشان به عناصر ساخت یک فیلم و انسجام در روند ساخت و هدفمند بودن رسالت سینمایی او دارای کیفیتی قابل ملاحظه است ولی چند مورد خاص باعث شده که فیلم همه میدانند نتواند هماوردی مناسب برای دیگر آثار فرهادی مثل جدایی نادر از سیمین یا درباره الی باشد.
اولین ضعف این فیلم به مقدمه فیلم بر میگردد، این فیلم نیز به مانند درباره الی دارای مقدمهای برای معرفی شخصیتها و محفلی اولیه برای پرشی به گره اصلی داستان است. مقدمه این فیلم متاسفانه تا حدود زیادی کشدار است و این ضعف با موردی دیگر همراه میشود. همه میدانند در ادامه روایت دارای دو روایت موازی میشود: یک روایت مربوط به گروگان گیری ایرنه و روایت دیگر گذشته خانوادگی، روابط بین پاکو –لورا و ورود شخصیت آلخاندرو ( با بازی ریکاردو دارین). هرچه قدر که فرهادی در مورد دوم عالی و ارائه کننده داستانی پر از جزئیات است در مورد اول که نیاز به مقادیر زیادی هیجان و تعلیق دارد فرهادی چندان موفق نیست. اگربخواهیم کلی صحبت کنیم فرهادی در ارائه روایتی اجتماعی و رئال موفق است ولی در نمیتواند هیجان خاص فیلمی جناحی با زمینه آدم ربایی را به مخاطب عرضه کند. نمود بارز این قضیه اوج داستان و ول کردن سرنوشت بسیاری از شخصیتها من جمله افراد گروگانگیر و تمرکز بر قضیه جاری بین پاکو – لورا و آلخاندرو است. این مورد نمیتواند ناشی از ضعف تدوین هایده صفی یاری باشد، تدوین این فیلن توانسته بهترین روایت ممکن را ارائه دهد ولی دست فیلمنامه فرهادی تا حدود زیادی در اضافه کردن هیجان به عنوان یکی از عناصر اصلی این فیلم خالی است. همه میدانند تا زمانی که رنگ و بویی اجتماعی دارد موفق و تأثیر گذار است ولی هنگامی که به خط جناحی بر میگردد الکن و تقریباً سطحی و دارای وجه هیچکاکی کمرنگی است.
یکی دیگر از موارد شاید ادبیات استفاده در این فیلم باشد. زبان روایتی که اسپانیایی است و عدم تسلط فرهادی به اسپانیایی شاید باعث شده در خیلی از موارد صحنهها دارای تاثیرچکش واری که در جدایی نادر از سیمین دارند، نباشد. این میتواند ناشی از تفاوت زبان پارسی و اسپانیایی و نشان دهنده عمق زبان و ادبیات پارسی در استفاده از نقش زبان به عنوان انتقال دهنده احساسات، مقاصد و عواطف باشد. همه میدانند از نظر بازی و کیفیت روایتی در سطح قابل قبولی است ولی اگر بخواهیم آن را مثلاً با جدایی نادر از سیمین مقایسه کنیم در درجات پایینتری قرار میگیرد.
فرهادی تا حدی سعی داشته که فیلمی جدیدی را به معرض نمایش بگذارد ولی شاید در کلیات و درونمایه فرهادی در فیلمهایش به نوعی کلیشه رسیده باشد. شاید برای کمتر مقایسه شدن فیلمهای جدید او با بهترین آثارش مثل جدایی نادر از سیمین و درباره الی بهتر باشد فرهادی که نشان داده در استفاده از ایدهها و عناصر داستان بسیار خوب و مسلط عمل میکند دست به نوگرایی زده و روایتی تازه را به مخاطبان پرشمار خود هدیه دهد.
شاید از مهمترین عرصههایی که فرهادی بهتر باشد که در آن تجدید نظر کند یکی استفاده از موسیقی متن است. پایان بندی و استفاده از موسیقی در آن شاید در نقاط درخشان سینمای فرهادی برای هرچه نزدیکتر کردن روای به زندگی واقعی مناسب باشد ولی در آخرین ساخته اصغر فرهادی واقعاً به وضوح میتوان جای خالی موسیقی به خصوص در لحظات دراماتیک و تأثیر گذار فیلم مشاهده کرد. واقعاً اگر این فیلم را مثلاً با هزارتوی پن گیرمو دل تورو و موسیقی دلکش و کم نظیر خاویر نابارته مقایسه کنیم، میتوانیم نقش یک موسیقی دلکش را در هرچه بهتر کردن روایت یک اثر سینمایی درک کرد.
دومین مورد تاکید بر پایان باز آثار سینمایی فرهادی است. در همه میدانند همه خطوط رمزگشایی و روایت به پایان خود رسیده است به خاطر همین شاید نیازی به نکته پایانی فیلم و میل به باز گذاشتن داستان نباشد. هر المان تأثیر گذاری هم در صورت تکرار به مانند همین موسیقی کمرنگ و پایان باز میتواند ملال آور باشد. این کارگردان میتواند درونمایه هایی مشترک را طوری به مخاطب عرضه کند که کم کم نسبت به یکسان بودن قالب در مخاطب احساس دلزدگی ایجاد نشود. شاید استقبال کمتر از این فیلم زنگ خطری برای فرهادی و سینمای او باشد، سینمایی که بعد از کوچ عباس کیارستمی شاعر سینمایی ایران وظیفه و رسالتی دوچندان را بر دوش خود احساس میکند.
سخن پایانی در مورد همه میدانند
همه میدانند دومین اثر خارجی زبان اصغر فرهادی و سومین همکاری مشترک او کمپانی ممنتو، تجربه خوب در همکاری با گروهی حرفهای و بین المللی و گامی قابل ستایش از نظر هرچه جهانیتر کردن سینمایی ایران بود. فیلم دارای ویژگیهای خوبی مثل بازیهای درخشان و فیلمنامه و تدوینی خوب است ولی ای کاش فیلمهای بین المللی فرهادی برای هرچه بیشتر محسور کردن مخاطبان و کمک به استفاده از پتانسیلهای بالقوه سینمایی آن همیشه کیفیتی به مانند اثر فراموش نشدنی او جدایی نادر از سیمین داشته باشد. همه میداند نیز به مانند گذشته از همه نظر چه فروش سینمایی و چه استقبال منتقدین قابل قبول و نه درخشان بود. امید است که در اثر بعدی این کارگردان دارای اثری بهتر و گامی رو به جلوی نسبت به همه میدانند در کارنامه هنری پر بار این کارگردان باشیم.
این مقاله توسط امین ظهورتبار از گروه نویسندگان مجله قرمز به رشته تحریر در آمده است.