غول مدفون کتابی فانتزی به قلم کازوئو ایشی گورو نویسنده ژاپنی تبار انگلیسی با پس زمینه حوادثی است که بر محور داستانهای کلیشهای آرتور شاه و ماجراهای حول و حوش آن اتفاق می افتد. و اما اهدای جایزه نوبل ادبی سال ۲۰۱۷ به این چنین کتاب و ژانری که معمولاً کمتر توسط منتقدین جدی گرفته میشود، نشان از قدرت کتاب و قلم پر مغز ایشی گورو داشت. همین امر سبب شد که نگاهی هرچند گذرا به غول مدفون، زمینه پیدایی و نگاه ایشی گورو به یک موقعیت افسانهای داشته باشیم.
غول مدفون و داستان سرگشتگی نوع بشر
شاید سعادت، سرنوشت و تقدیر بشری یکی از قدیمیترین دستمایه داستان پردازی چه در حماسههای کهن و چه در داستان پردازی و نوشتن رمان به شکل مدرن و همچنین داستان غول مدفون کازوئو ایشی گورو (Kazuo Ishiguro) است. قضا و قدر و غلبه این عامل بر سرنوشت و راهی که یک انسان در طول زندگی میپیماید و در نتیجه جبر حاکم بر زندگی، موضوعی بود که میشد تأثیر ان را به خوبی بر فضای داستانی احساس کرد. همین امر منجر به گاها نوعی پذیرش جبر و تنگنا و زندان فرض کردن زندگی از دید نویسنده و یا میل به نوعی سرکشی و یا استقلال در انتخاب در مقابل جبر بود. اختیار مسئلهای بود که باعث میشد سعادت، کمال، آسایش و آرامش معنی دهد. سفر، مسری بود برای فرار از سوی جبر به سمت اختیار، به سمت شناخت درون و کمال آدمی.
و اما داستان غول مدفون با سفر شروع میشود. با زن و شوهری خردسال به نام اکسل و بئاتریس که در خانهای با زندگی و فعالیت دسته جمعی زندگی میکنند. تفاوتی که نگاه بئاتریس و اکسل با محیط اطراف دارند و نرسیدن سهم شمع برای روشنایی باعث نوعی رنجس اکسل و بئاتریس میشود. همین امر، مهملی برای اندیشیدن در سعادت و یا شاد بودن و یا غمگین بودن. از این رو زوج سالخورده به یاد میآوردند که در دهکدهای تقریباً مجاور، پسری دارند که چشم انتظار اوست. پسری که عامل جدایی و حتی نام او را به یاد نمیآوردند ولی امید دارند در طی سفر به او برسند و دیدار پسر زنده کننده رنگ و شور زندگی برای آنها شود. اما چرا نام او را به یاد نمی آورند و خاطرهای گنگ از او در یاد دارند. این امر خود زمینه ساز و بستر خوبی برای اضافه کردن شخصیتها و عناصر مختلف داستانی به این کار است.
فانتزی نیازمند تغییر در ساختار یا صرفا زبان روایی ؟
ادبیات گمانه زن شاخهای از ادبیات است که در آن تخیل به طرزی دلپذیر گسترش یافته و رها شده است. از شاخههای این گونه ادبی ادبیات علمی – تخیلی یا همان ساینس فیکشن، ادبیات وحشت و همچنین ادبیات فانتزی است. ادبیات فانتزی که ریشه در داستان شاه و پریان و حماسههای کهن داردف به جرات میتوان گفت که عمری به اندازه سالهای زندگی نوع بشر بر روی کره زمین دارد. یکی از ابزار گذران و قابل تحمل کردن لحظهها داستان است. حال اگر این داستان جذاب و پر کشش باشد که چه بهتر. یکی از عناصر تفریق دهنده بین داستان با گزارش و یا شرح مستند به کار گیری عنصر تخیل است. به طور کلی ادبیات واجد عنصر تخیل است ولی در ادبیات فانتزی این تخیل به طوری خاص به کار گرفته میشود همین امر منجر به این میشود که زبان فانتزی زبانی رمانتیک و گاها مختص کودکان و نوجوانان ( حداقل به ظاهر) باشد.
هر کشوری حماسه و داستانهای شاه و پریانی مخصوص به خود دارد، داستانهایی که به نوعی نشان دهنده آرزوها و آمال جمع شده مردمان مختلف یک سرزمین در قرنهای متمادی است. در بریتانیا چند قهرمان شهرت خاصی دارند: یکی رابین هود و قهرمانان بیشه شروود و دیگری شاه افسانهای بریتانیا آرتور شاه. نکته جالب اینکه در مورد چه زندگی رابین هود و چه آرتور شاه، آرا مختلف و گاها متضاد است. آرتور شاه شاهی بلند مرتبه که باکمک شوالیههای میزگرد (پرسیوالف بدویرف لانسلات و…) و جادوگری به نام مرلین باعث تشکیل کشور بریتانیا شد. جالبتر اینکه به جایی که این تفاوت و تضاد دستخوش تمسخر و دست انداختن این اساطیر تاریخ – افسانهای برتانیا شود زمینه را برای بررسی و تحلیل هرچه بیشتر آنها فراهم آورده است. چه بسیار کتابها در زمینه معرفی آنها چه از باب تاریخ و چه ادبیات نوشته شده و چه سریال و فیلمهایی با بودجه عظیم به مخاطب عرضه شده است. نمونه پرهیاهوی آن آرتور شاه: داستان شمشیر که با بودجهای نجومی و بازی چارلی هونام، جود لاو، دیوید بکهام و آیدن گیلن و کارگردانی گای ریچی روانه پره سینماها شد و صد البته شکست سختی خورد! این بار اما کازوئو ایشی گورو نویسنده ژاپنی تبار، نگاهی متفاوت و چالش برانگیز به اسطوره آرتور شاه و حوادث حول محور او داشته است.
سفر عاملی در تغییر ماهیت و رفتار آدمی یا بهانه ای برای میل به تغییر؟
اکسل و بتائریس در قالب زوجی سالخورده مشغول فعالیت در جامعهای اشتراک گرایانه هستند، اجتماعی که صد البته شمعی را از آنها دریغ میکند. این سیه روزی بستری برای تغییر و نگاهی به گذشته و پیدا کردی برای آیندهای بهتر است. با مشکلی که در حافظه مردمان بریتون صورت گرفته کسی چیزی به یاد نمی آورد پس زوج کهنسال راهی سفری برای پیدا کردن پسر خود میشوند. در مسیر آنها وارد شهری میشوند، دزدیده شدن بچهای به نام ادوین و عزیمت شوالیهای به نام ویستان همراه با مردان دهکده و بازگرداندن او باعث گسترش و پیچش داستان میشود. پیرمرد و پیرزنی که تنها هدفشان رسیدن به پسر خود به عنوان تنها دلمشغولی و نور زندگیشان است با این شوالیه جوان و البته فرد نجات یافته شده توسط او یعنی ادوین هم مسیر میشوند. اکسل به نظر ویستان آشنا مینماید، مسیر آنها با چالشهای مختلفی روبرو است از جمله وجودی اژدهایی به نام گوریک، رودرویی با شوالیهای پیر به نام گاوین و رخ نمودن شخصیت واقعی ویستان شوالیه مرموز.
اولین نکته داستان بسط جالب داستان است یعنی اینکه ما انتظار داشته باشیم با شوالیههای جان و پیر روبرو باشیم که به طور کلیشهای به کمک زوج سالخورده برای رسیدن به پسرشان برسند. در صورتی ایشی گورو از سفر برای زمینهای برای تغییر و فرصتی برای بزرگ کردن قالب مختصر داستان که مبتنی بر کلیشههای دنیای فانتزی است، استفاده میکند. دنیای فانتزی اقعا از نظر استفاده از کلیشههای نخ نما شده و بارها مورد اسفاده قرار گرفته مثل مرلین، آرتورشاه، شوالیه میزگرد و… به تکراری ملال آور رسیده است. ایشی گورو به خوب ما درس دیدی متفاوت به قضایای کلیشهای میدهد. داستان سفر پیرمرد و پیرزن یعنی اکسل و بئاتریس با روایت خوب و دلپیر ایشی گورو و توصیف با حوصله او از شخصیتها که در تضاد با توصیفهای گاها جسته و گریخته و خلاصه ادبیات فانتزی است، اعث میشود داستان به سه خط روایی سفر زوج سالخورده، مأموریت شوالیه ویستان و نقش شخصیت مرموزی به نام سر گاوین ارتقا پیدا کند.
ایشی گورو به خوبی با خمیر مایهای به نام نزاع و پدر کشتگی تاریخ دو قوم بریتون و ساکسون و نقب زدن به نقش آرتور در شعله ور کردن و یا خاموش کردن آن، سه خط روایی و عنصر روایی را با هم پیوند میدهد. برخلاف کلیشههای رایج ما شاهد قهرمانان وارستهای که فقط برای احقاق حق شمشیر میکشند و طمعی به قدرت ندارند نیستیم. ما با آرتور شاهی روبرو هستیم که راه حل صلح بین بریتون ها و ساکسون ها را کشتار ساکسون ها و پیروزی نهایی بر آنها میداند. در ادامه او با شوالیه میزگرد و ترفند مرلین اژدهایی به نام گودریک را وارد خوابی زمستانی میکند، خوابی که تأثیر خونبار اژدها را خنثی و صرفاً باعث فرو ریختن گرد فراموشی بر مردمان برتیون و ساکسون میشود، گردی که خاطرات شاد و یا غمبار آنها را از ذهن هاشان میزداید و در نتیجه به خاطر فراموشی کینههای گذشته خود را فراموش میکنند، غافل از اینکه این مصلحت اندیشی تا ابد نمیتواند در پس ابر پنهانکاری مخفی باشد و روزی حقیقت هرچند تلخ رخ مینمایاند و تلخی گذشته را دوچندان کرده و باعث کینههایی جدید و بزرگتر مابین قوم ساکسون و بریتون میشود.
در این بازی آرتور شاه، سر گاوین و مرلین در طرف مصلحت اندیشی هستند و ویستان شوالیه کینه توزی که کینه دوران نوجوانی را به گشودن راز گوریک پیوند می زند در طرف دیگر هستند. تلخ اینکه چه مصلحت و چه حقیقت، سیاه و تباه کننده زندگی مردمان است. چارهای نیز جز اینکه برای گشایش فراموشی مردمان دل به کینههای گذشته داد. کینهای که پسر اشراف زاده بریتون ها که حال حاکم بریتون شده است و رفتار زشت او در برخورد با ویستان که مانند او ولی غیر اشراف زاده است آن را تبدیل به عاملی برای میل داستان به سمت فاجعه میکند. به قول حافظ شیرازی :
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
طراحی شخصیت خاکستری رمان غول مدفون یکی از برترین نکات مثبت آن است. شاید یکی از چالشهای ادبیات فانتزی در مواجهه با گونه ساینس فیکشن عدم انعطاف و بسط شخصیتها و انحصار آنها در چهارچوب سیاه و سپید بود. جرج مارتین با قدرت تمام توانست این کلیشه را بزداید و در اثر ستودنی خود نغمهای از آتش و یخ کلیشه انحصار در شخصیتهای سیاه و سپید را بشکند و بسیاری از شخصیتهای داستان خود را در حیطه خاکستری واری به مخاطب عرضه کند. غول مدفون تبلور این ایده در رمانهای فانتزی است، چه شخصیتهایی مثل اکسل، ویستان و یا سر گاوین جدای از طراحی درست کاراکتر دارای کارکرد درستی در روایت هستند چیزی که ما باز به ندرت در ادبیات فانتزی میبینیم و در اکثر مواقع در این داستانها شخصیتها رها شده و کمتر در خدمت روایت اصلی هستند و همین باعث اغتشاش در پیشبرد روایت میشود ولی ایشی گورو به خوبی نشان میدهد که به ابزار روایی مسلط و با پیچشهای به موقع قدرت لازم در هدایت و تأثیر گذاری داستان خود دارد. غول مدفون داستانی ساده و جادهای است که با عمق دادن مناسب ایشی گورو تبدیل به اثری تلخ و گزنده هم ردیف جاده کورمک مک کارتی میشود. در جاده داستان متمرکز بر پدر و پسری و مواجهه آنها با دنیای بی رحم بیرونی بود.
در غول مدفون اما داستان، داستان باورها، عقاید و تاثیری است که پایبندی و اصرار بر این عقاید در زندگی خواهد گذاشت. غول مدفون، کینهها و عقدههای دفن شده است که با زیرکی آرتور شاه و مرلین با نفس جادویی گوریک به فراموشی سپرده شده است ولی از میان رفتن گوریک باعث بیدار شدن این تمایلات منفی و باز گرداندن به گذشتهای است که از آن میترسیدیم.
غول مدفون به خوبی تعامل و فداکاری و کارکرد زندگی و انسان ساز آن را به مخاطب و خواننده مینمایاند و در مقابل بر اثر ویران کننده نفرت و کینه تاکید میکند. نفرت ویستان از لرد فرمانده که باعث میشود، سرنوشت اژدها محملی برای انتقام او باشد، انتقامی که زمینه بروز دوگانگی و کینه دیرین مابین ساکسون ها و بریتون ها میشود، کینهای که زمانی با کشتار آرتورشاه که سر گاوین و اکسل هم در آن دست داشتند، موقتاً در قالب صلحی دروغین و مبتنی بر نفس گوریک به فراموشی سپرده شد اما با از میان رفتن گوریک، مونولوگ های به یاد ماندنی سر گاوین در یادآوری آن زمان و ناراحتی اکسل از به یاد آوردن آن زمان و فاجعههایی که به اسم صلح آرتور شاه رخ داد، باعث میشود که غولی مدفون به عنوان اثری پیشرو، قدرتمند و به دور از کلیشههای رایج فانتزی بتازد و رقیبی نداشته باشد.
بازی با کلیشههایی مانند آرتور شاه، مرلین و یا گاوین و اضافه کردن جنگجوی بزرگ ناراضیای به نام اکسل که با فراموشی گذشته در قالب اکسل پیرمرد فرو رفته با تأمل ایشی گورو دارای اثری آرام ولی عمیق در مخاطب است. اثری که بر خلاف هیجانات پایدار آثار کودک و نوجوان پسند بسیار پایدار است. مواجه و ناسزاگویی اکسل به آرتور شاه، نجات دادن بئاتریس از باتلاقی که در آن گرفتار آمدهاند، رهسپاری قایق و بئاتریس توسط اکسل به سمت خشکی و اطلاع یافتن از مرگ فرزند و سربرآوردن حقیقت مرگ و تأثیر تلخ اما جاودانی که بر انسان میگذارد از نکات مثبت و فراموش نشدنی این کار هستند. توصیفات پیچیده و گیرایی کازوو ایشی گورو گاه از توصیفات عادی گامی فراتر رفته و به شعری زمزمه وار میماند شعری فراموش شده به مانند حماسه فراموش شده بیوولف، حماسه زیگفرید رویین تن و حلقه نیبلونگن، حماسه رستم و دیگر اساطیر. قهرمانانی که در جویی از فاجعهای زندگی خود را گذراندند و سرگذشت هر کدام از آنها نمادی از دنیای قدیم و رمز و رازی است که باعث ماندگاری و یا افول تمدنها میشود.
گاه انسانها در ساختن منشأ ترس و لولو بسیار موفق و شکوهمند عمل میکنند ولی فراموش میکنند لولو و دشمن اصلی انسان، خود انسان و زیاده طلبی او است. زیاده طلبی و انحصار طلبی که باعث کشمکش و تفرقه شده و مسیرهایی که میتواند در کنار هم منجر به هم افزایی شود را از هم جدا کرده و یا در مقابل یکدیگر قرار میدهد. عمر سیاره زمین نمایانگر این حقیقت است چنانچه یووال نوح هراری با شکلی عالی در کتاب انسان خردمند، کشمکش انسان نئاندرتال و هوموساپینس برای بقا را توصیف میکند. جالبتر اینکه کازوئو ایشی گورو متولد ژاپن و از سرزمینی است که فاجعههای هیروشیما و ناگازاکی را تجربه کرده است، فاجعهای که کم شباهت به اتفاقات گذشته غول مدفون نیست. اتفاقاتی که میتواند دوباره به صورت کینه سربرآورده و با دشمنی کام مردمان را تلخ کند در مقابل با سعه صدر و گذشت، میتوان گذشته را به خاک سپرد ، شروعی دوباره داشت و طرحی نو در افکند.
غول مدفون در ارائه این موضوع در قالبی فانتزی و افسانه وار به موفقیت کامل میرسد و نشان میدهد همچنان که در سینما هم اگر ایده فانتزی در قالبی دلپذیر و روان به مخاطب عرضه شود، میتواند بسیار موفق باشد در ادبیات نیز این کلیشه که فانتزی صرفاً منحصر به گروه سنی کودک و نوجوان است، قابل شکستن است. غول مدفون با قدرت روایی و اشارات گزندهای که به دنیای امروزه ما دارد هم در محتوا بسیار آموزنده مینماید و هم در قالب داستانی سرگرم کننده و صد البته تلخ. نوبل ادبیات جایزهای درخور برای ستایش از تلاش ستودنی کازوئو ایشی گورو در بسط دادن مرزهای ادبیات فانتزی است. ادبیاتی که بر پایههای انسانیت و عشق به هم نوع بنا شده و در بهترین حالت خود میتواند باعث نزدیکی انسانها به یکدیگر و داشتن پنداری نیکتر برای ساختن فردا و جامعهای بهتر شود.
این مقاله توسط امین ظهورتبار از گروه نویسندگان مجله قرمز به رشته تحریر در آمده است.