خشم یکی از صدهای حالتهای احساسی است که در  درون ذهن انسان تولید می‌شود و  خارج از ذهن انسان وجود فیزیکی ندارد. شبیه به این است که ما یک ورودی به ذهنمان می‌دهیم به نام فکر، و یک خروجی از ذهنمان دریافت می‌کنیم به نام احساس.  در مورد خشم نیز اینگونه است. مثل قوانین حسابداری است، دو دو تا چار تای خودش را دارد.

بنابراین کنترل خشم، دست خودتان است و نه هیچ شخص یا چیز دیگر. شما بعنوان فردی که مسئول ورودی و خروجی ذهنش است، بایستی راههای صحیح معامله با خشم را فرا بگیرید.

      – چگونه با احساس خشم خود برخورد مناسب داشته باشیم؟

ما می‌توانیم از  خشم خود مراقبت کنیم تا این حس، به نفع ما کار کند. این هنرِ تبدیل و بازیافت یک حس منفی به یک حس مثبت است.  خشم ، احساسی دلپذیر نیست، خشم شبیه به گِل و لای یک مرداب  است که اگر در آن قدم بگذاریم ما را می‌بلعد و در آن فرو می‎رویم.  اما در عین حال نیز باید به خاطر داشته باشیم که اگر مرداب نبود  هرگز گلهای لطیف  نیلوفر آبی نیز نبودند.  پس اگر دقت کنیم، مرداب می‌تواند مفید باشد.

خشم شما نیز می‌تواند برای شما مفید باشد اگر بدانید در هنگام مواجه شدن با آن باید چه برخوردی داشته باشید.  شاید یک روش قدیمی و عمومی این است که خشم خود را بروز دهید به طوریکه به کسی هم آسیب نرساند.  اما بهتر است اجازه ندهید که خشم  شما رها شود و به دنیای بیرون فرستاده شود . شما نباید خشمی که در درونتان تولید شده است  را به بیرون پرتاب کنید چون کمکی به شما نمی‌کند. اما اگر بتوانید خشم خود را در یک مسیر صحیح هدایت نمایید، آنگاه می‌توانید گلهای نیلوفر آبی خود را ببویید که سرشار از آرامش و احساس لذت است.

هنر تبدیل حس خشم به یک حس مثبت، یکی  از درسهای عمیق زندگی است. برای هنرمند شدن در این وادی،  و رسیدن به این مرحله، بایستی در ابتدا بتوانید به هر چیزی که باعث خشم شما می‌شود  به طور عمیق نگاه کنید نه به طور سطحی و کلیشه‌ای.

همانطور که قبلا گفتیم، خشم احساسی است که از درون ما می‌جوشد و بالا میآید نه از بیرون ما. باید بتوانیم به درک عمیقی از این احساس برسیم  و تا وقتیکه  هنوز معنای عشق واقعی  را درک نکرده باشیم نمیتوانیم به این درک عمیق برسیم‌.

 اگر بتوانیم به هر پدیده‌ای که در بیرون از وجود ما رخ می‌دهد  با نگرشی عمیق بنگریم و به طور عمیق صدای آن را بشنویم یعنی عشق در وجود ما جاری شده است و هنگامیکه عشق جاری باشد، خشم به طور خود به خود تبدیل می‌شود به حس دلسوزی و شفقت. یعنی تبدیل یک حس منفی به یک حس مثبت با استفاده از کاتالیزور عشق.

 

    چگونه احساس خشم را تبدیل کنیم به احساس دلسوزی؟

خشم

وقتی احساس خشم  به سراغ ما می‌آید نباید آن‌را بیرون بریزیم، بلکه بایستی آنرا کف دستمان بگیریم و به دقت و عمیق به آن نگاه کنیم تا بتوانیم آنرا بفهمیم. وقتی به طور عمیق آنرا فهمیدیم، این  خشم می‌تواند برای ما مفید واقع شود.

یک مثال می‌زنیم تا بهتر متوجه شوید. فرض کنید یکی از دوستانتان حرف ناشایستی به شما می‌زند و باعث ناراحتی شما می‌شود، سپس  شما به فکر فرو می‌روید که چرا او چنین حرفی را به شما زد  و  مراحله‌ی بعد از این افکار نیز احساس خشمی است که در شما ایجاد می‌شود. به همین سادگی دچار خشم می‌شوید و این یعنی به همین سادگی کنترل خود را به شخص دیگری داده‌اید. اگر  هنر معامله با  خشم را یاد نگرفته باشید شاید در آن لحظه از شدت عصبانیت حتی یک مشت محکم نیز به دهان دوستتان بکوبید تا او را سرجایش بنشانید و به اصطلاح ادبش کنید.   این واکنش بیرونی، حاصل خشمی است که در درون شما ایجاد شده است و البته باعث می‌ شود که آتش خشم، شعله ورتر گردد. اما میتوانید این آتش را تبدیل به گلستان نمایید. با تمرین زیاد، می‌توانید حس خشم خود را تبدیل کنید به احساس مهربانی و نوع دوستی.

روش کار این است که در ابتدا باید  به آرامی و با آگاهی عمیق نفس بکشید و سپس به آن شخص نگاه  به دقت کنید.  ببینید چه چیزی در او خواهید دید. وقتی آرام باشید و ذهنتان تحت کنترل شما باشد، آنچه که در یک فرد خشمگین و پرخاشگر میبینید چیزی نیست جز یک خشونت عمیق  در درون آن شخص. او خودش منبع خشم است و خشم شدید  او را به شدت مورد آزار قرار می‌دهد  و همین مسئله باعث غمگین بودن بیشتر و بیشتر او می‌گردد.

شک نداشته باشید که اگر او شخص شادی بود،  هرگز سخن ناشایستی به شما نمی‌گفت که ناراحتتان کند.  کاری که او انجام داده  ناشی از عذاب درونی یک شخص غمگین بوده.  شخصی که مدتهاست شادی را تجربه نکرده.

با یک نگاه عمیق به این پدیده متوجه خواهید شد هر فردی که باعث ناراحتی شما می‌ شود فقط  برای از بین بردن رنج خودشاست این کار را می‌کند و این یعنی چنین شخصی واقعا در رنج بزرگی به سر می‌برد. او  به شدت قابل دلسوزی و ترحم است.  او به اشتباه  فکر می‌کند با رنجش یک شخص دیگر می‌تواند از  شدت رنج خود بکاهد.  این تنها راه حلی است که به ذهنش می‌رسد چرا که دانش و هوشمندی کافی را ندارد.

شما اگر بتوانید این مسئله را به طور عمیق درک کنید وقتی به آن شخص نگاه می‌کنید متوجه می‌شوید فردی روبروی شما ایستاده که  از درون غمگین است و نمی‌داند از چه طریقی می‌تواند به شادی حقیقی برسد تا خشونتی که در درونش هست را از بین ببرد. و به همین دلیل است که هر کسی در اطرافش باشد را می‌رنجاند.

اما وقتی شما متوجه این واقعیت تلخ شوید دیگر نسبت به آن شخص خشمگین نخواهید بود، بلکه بر عکس  در دلتان به او خواهید گفت او یک فرد بیچاره و آسیب پذیر است. شما دیگر مایل نیستید با تنبیه کردنش  عذابش را بیشتر کنید بلکه به دنبال راهی هستید که از شدت عذاب او بکاهید.

در نتیجه به او می‌گویید دوست عزیز، من  رنجی را که در دلت هست می‌فهمم و تو را بابت آن سرزنش نمی‌کنم. به هیچ وجه از دستت خشمگین نیستم.  باوجودی اینکه حرف ناشایستی به من زده‌ای اما  من سعی میکنم تو را درک کنم و بفهمم.

آن شخص از اینکه چنین واکنشی از سوی شما دیده است متعجب می‌شود چون تا به حال بقیه به طرز دیگری با او برخورد میکردند،  یا به طور کلامی یا به طور فیزیکی به او واکنش نشان می‌داند.  اما شما به طریقه‌ای کاملا متفاوت به او پاسخ داده‌اید  پاسخی که از درک عمیق و عشق به انسانیت ناشی شده است.

پاسخ شما به جای اخم، لبخند است و به همین دلیل او متعجب خواهد شد و روزی از شما خواهید پرسید که چطور توانستی با وجود حرف بدی که به تو زدم با من برخورد متفاوتی داشته باشی؟  اینجاست که به او خواهید گفت همه‌ی ما می‌توانیم با درک عمیق پدیده‌ای به نام خشم ، آن را به نفع خودمان تغییر دهیم.


ترجمه اختصاصی مجله قرمز

منبع: amara