نگرانی به طور مستقیم از افکار ما سرچشمه می‌گیرد.  تصوراتِ وهم‌آلودی  که از ذهن ما خارج می‌شوند می‌توانند تبدیل به ایجاد احساس نگرانی شوند. عملکرد مغز ما اینگونه است که ابتدا چیزی را در ذهن تصور می‌کند و سپس نسبت به آن یک احساس پیدا می‌کند و یکی از این احساسات می‌تواند احساس نگرانی باشد.

مغز یکی از اعضای خارق‌العاده  بدن است.  مغز حیلی راحت ما را گول می‌زند.  می‌تواند کاری  کند که ما چیزهایی را تصور کنیم که وجود خارجی ندارند و فقط زاییده‌ی تخیل ما هستند. مغز می‌تواند کاری کند خودمان دروغ خودمان را باور کنیم و به چیزهای خیالی ذهنمان اجازه دهیم که  جان بگیرند و واقعی به نظر برسند. در واقع ما باوجودیکه می‌دانیم  چیزی حقیقی نیست اما اگر زیاد به تصور کردن آن بپردازیم پس از مدتی احساس نگرانی  یا ترس یا خوشحالی و یا هر حس دیگری در ما ایجاد می‌شود. این یکی از حقه‌های مغزی است. در واقع یکی از کارکردهای مغز است که اگر با آن آشنا شویم می‌توانیم  در جهت مثبت از آن استفاده کنیم.

دلیل علمی اینکه چرا  ما افکار خیالی خود را واقعی می‌‌پنداریم این است که با زیاد فکر کردن به آنها و باور کردن آنها،  آن افکار از بخش خودآگاه مغز به سمت بخش ناخودآگاه مغز می‌روند و جا خوش می‌کنند.  وقتی افکار ما به ضمیر ناخودآگاه  منتقل شوند در واقع  به عمیق‌ترین مکان شخصیت ما رخنه کرده‌اند  و جزئی از عادتهای  رفتاری و شخصیتی ما شده‌اند و به عبارتی دیگر  جزئی از ما شده‌اند.   اگر این عادات فکری ، غلط باشند و باعث ایجاد احساسات منفی در شخص شوند،  پس از مدتی به جسم منتقل شده و  تبدیل می‌شوند به بیماریهای روان-تنی.  یعنی بیماری‌هایی که دلیل روانی دارند اما در جسم ما خودشان را نشان می‌دهند.

اینجاست که  ما با  دانستن این حقیقت، می‌توانیم نسبت به افکار خود کنترل بیشتری به خرج دهیم و به صورت هدفمند فکر کنیم. چه در مورد افکاری که  مربوط به گذشته هستند و چه افکاری که مربوط به آینده هستند هدفمند فکر کنیم. یاد بگیریم  که ما در هیچکدام از زمانهای گذشته و آینده نمی‌توانیم زندگی کنیم و تنها زمانی که در دسترس ما است، زمان حال است. البته این مسئله که انسان قادر است افکار خودش را به آینده یا گذشته ببرد،  یکی از ویژگیهای منحصر به فرد اوست و  به خودی به خود چیز بدی نیست و چه بسا می‌تواند کارایی‌های مثبتی هم داشته باشد که دارد.

سفرهای ذهنی  به زمان گذشته و آینده کاری است که  اندیشمندان و مخترعان همیشه انجام می‌دهند و به بشریت خدمت می‌کنند.  آنها  برای حل یک مشکل که در گذشته و حال وجود دارد، بارها و بارها به آن مشکل فکر می‌کنند و  به زمان گذشته و آینده  می‌روند تا بتوانند آن مشکل را از زوایای مختلفی بررسی کنند و بالاخره  راه حلی برایش پیدا کنند. این نوع فکر کردن به گذشته و آینده،  هدفمند و سازنده است نه مخرب.  این اندیشمندان می‌دانند که می‌خواهند به یک راه حل برسند. هدفی در پس این فکر کردن‌های  بیش از حد آنها وجود دارد. این نوع فکر کردن منجر به افسوس خوردن و ایجاد احساس نگرانی یا سایر احساسات منفی نمی‌شود.

ذهن شما نیز می‌تواند یاد بگیرد که چطور از افکارتان نسبت به گذشته و آینده در راههای بهتر استفاده کند تا مانع ایجاد حس نگرانی شود.

  • حقه‌های مغزی که منجر به ا حساس نگرانی می‌شوند

نگرانی

ثابت شده که اغلبِ اتفاقاتی که در موردش نگرانی دارید هرگز اتفاق نمی‌‌افتند. برای اینکه این مسئله به خود شما نیز ثابت شود بهتر است تمام چیزهایی که نسبت به آنها احساس نگرانی دارید را بنویسید و پس از چند هفته یا چند ماه یا حتی یک سال، آنها را مجددا مرور کنید و ببینید آیا آنها اتفاق افتاده‌اند یا نه.

اولین حقه‌ی مغزی :  یکی از عملکردهای جالب توجه و تقریبا جاودیی مغز  این است که مغز ما در سطح  ناخودآگاهش سعی می‌کند نسبت به آنچه  که خودش می‌داند اصلا رخ نمی‌دهد نگرانی داشته باشد و وقتی آن اتفاق رخ نداد،  خودش به خودش جایزه بدهد.  در واقع مغز به طور جالب توجهی خودش را سرگرم ِ نگرانی در مورد چیزهایی می‌کند که  احتمال رخ دادنش خیلی کم است و بعد هم که آن اتفاقات رخ نداد، مغز خودش به خودش جایزه می‌دهد.  ترفند جالبی است.

دومین حقه‌ی مغزی :  مورد دیگری که تحقیق شده  و دیده شده این است که در بعضی مواقع، نگرانی های ما  باعث حواس پرتی ما در مورد چیزی می‌شود که واقعا ما را ناراحت کرده است.  یعنی به اصطلاح مغز  خودش را سرگرم یکسری چیزهای کوچک و بی‌اهمیت می‌کند و شما  را نگران آنها می‌کند  تا خودش را از یک چیز بسیار عمیق‌تر دور کند.

البته هنوز دلیل علمی‌ این عملکردها در  مغز مشخص نشده اما ثابت شده است که مغز دارای چنین ویژگی عجیبی است.  به همین دلیل است که می‌گوییم  در اغلب  مواقع، چیزهایی که نگرانش هستید اصلا اتفاق نخواهند افتاد  بلکه این نگرانی‌ها ترفند مغز است که سعی می‌کند خودش را سرگرم نگه دارد.

شاید یکی از دلایلی که گفته می‌شود پشت هر شادی یک غم است، یا بعد از هر خنده یک گریه است  به دلیل همین عملکرد عجیب مغز است.  وقتی شروع می‌کنیم به فکر کردن ، اتفاقی که می‌افتد این است که احساسات مربوط به آن فکر در ما ایجاد می‌شوند و از آنجایی که هر فکری با خودش یک فکر دیگر می‌‌آورد، مغز نیز  مرتبا از فکری به فکر دیگری جهش می‌کند، در نتیجه طبیعی است بعد از چند فکر خوشحال کننده،  برسیم به یک فکر ناراحت کننده.  برای همین در بین عموم به غلط شایع است که  بعد از هر خنده یک گریه است. در صورتیکه این عملکرد مغز است که مرتبا از فکری به فکر دیگر  جهش  دارد.

بهترین  راه حل برای جهش‌های فکری ناخودآگاه،  این است که ما  سعی کنیم نسبت به  افکارمان آگاهی کامل داشته باشیم . خود-آگاهی یکی از راه‌حل‌های موثر در رفع احساس نگرانی است. این مسئله در مقاله قبل به طور مفصل‌تری شرح داده شده است.


ترجمه اختصاصی مجله قرمز از سخنان  دکتر Martin Rossman

منبع : UCTV – بخش دوم