کتاب سبز فیلمی ساخته شده توسط پیترفارلی یکی از شاخص‌ترین آثار به نمایش در آمده هالیوودی در سال ۲۰۱۸ و برنده اسکار بهترین فیلم در سال ۲۰۱۹، بهترین فیلم غیر اقتباسی (ارجینال) و همچنین اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد برای ماهر شالا علی شد. درونمایه گزنده و تأثیر گذار، روایت دلپذیر و روان و برنده شدن دو اسکار اصلی ۲۰۱۹ که نشان از درونمایه قدرتمند این اثر دارد، عاملی است که باعث می‌شود در نگاهی هرچند گذرا به این فیلم سینمایی وسوسه شویم. در این مقاله سعی می‌کنیم نگاهی کوتاه به زوایای مختلفی از این فیلم داشته باشیم.

 

برای بهترین بودن هیچ وقت دیر نیست

پیتر فارلی مصداق بارز جمله “برای شروع کردن هیچ وقت نیست” است. صراحتاً بگویم دست این کارگردان برای نمایش درآوردن اثر سینمایی وزین و قابل اعتنا خالی است. معروف‌ترین کارهای این کارگردان به همراه برادرش بابی فارلی احمق و احمق‌تر و من، خودم و آیرین، مری یه جوریه و دیگر آثار طنز تجاری و فاقد ارزش‌های سینمایی است. در این میان احمق و احمق‌تر با بازی جیم کری یکی از محبوب‌ترین کارها و مری یه جوریه با هنرنمایی کامرون دیاز و فروشی بالغ بر ۳۷۰ میلیون دلار از پرطرفدارترین اثار ساخته شده توسط این کارگردان است که تقریباً تمام آثار در آثار طنز و کمدی‌های رمانتیک خلاصه شده است. ولی هیچ وقت برای تاختن و ماندگار شدن دیر نیست. پیترفارلی این بار به تنهایی و بدون بابی دست به ریسک و جاه طلبی بزرگتری زد. با حفظ درونمایه طنز و وفادار بودن به سبک کلی کارگردانی پیترفارلی بدون اینکه کام بینندگان را با مواجه شدن با فیلم تلخ در باب نژاد پرستی و سیاه پوستان آمریکا تلخ کند به خوبی توانسته در این فیلم جدای از فراهم کردن فضایی دلپذیر و دلچسب برای مخاطب به اهداف خود دست پیدا کند. او برای این کار به خوبی توانسته است که مواد موجود را برای این کار گردهم آورد و زیر بنای این کار فیلمنامه‌ای دقیق و گیرا است که توسط برایان کورلی و پیترفارلی به رشته تحریر در آمده است.

 

فیلمنامه کتاب سبز ، درخشان و گیرا

فیلمنامه این اثر نقطه قوت اصلی و آهنربایی دقیق برای جذب و گردهم آیی عناصر روایی و نیل به هدف غایی فیلمنامه است. فارلی زیرکانه دست ساخت اثری جاده‌ای با محوریت دو شخصیت تونی والا لانگا و دان شرلی زده است. تونی والا لانگا (با بازی ویگو مورتنسن) پادوی باری است که وظیفه امنیت بار را بر عهده دارد. با توجه به تعطیلی ۶ هفته‌ای محل کار او نیاز دارد که تا تعطیلات کریسمس کاری موقت را انجام دهد. از این رو او راننده نوازنده حرفه‌ای پیانو با نام دان شرلی (با بازی ماهر شالا علی) که هنرمندی سیاهپوست است شده و در او را در سفری جاده‌ای و برگزاری تور در ایالات جنوبی امریکا که غالباً طبعی نژاد پرست و سنتی داشتند، همراه می‌کند. فارلی هنرمندانه ویژگی اساسی خوبی ربا این دو کاراکتر طراحی کرده و با چیدن عناصر داستان و منطق روایی بر این مبنا پیش رفتهتا بتواند اثری بی ادعا و البته آبرومند بسازد. اثری برخلاف غالب فیلم‌های هالیوودی که پر ادعا ولی در عمل فاقد تأثیر گذاری و ارزش هنری هستند. دراین فیلم تونی والالانگا شخصیتی جاهل مآب و لمپن دارد و در مقابل دان شرلی هنرمنید فرهیخته، منطم و دقیق و مبادی آداب است. تأثیر تدریجی این دو شخصیت که نماد انعطاف و دومی نماد ایده آل گرایی است بسیار ملموس و واقعی است. کتاب سبز به تدریج از فیلمی کاملاً مفرح به سمت فیلمی جدیدی و البته همچنان دلپذیر تغییر مسیر می‌دهد و این تغییر مسیر چنان با ظرافت و نکات جالب روایی است که بیننده این تفات را حس نمی‌کند و تنها در پایان فیلم کتاب سبز به خوبی با پیام عالی این فیلم رابطه برقرار می‌کند که: ” تو با خشونت نمی تونی بر چیزی غلبه کنی تونی. موقعی می تونی غلبه کنی کهشان و شخصیت خودتو حفظ کنی. برای تغیر رفتار مردم نبوغ کافی نیست. شجاعت لازمه:.

فیلمنامه فیلم کتاب سبز

ویگور مورتنسن  و بارقه همیشگی یک هنرمند خلاق

کتاب سبز از بازی ستودنی و فراموش نشدنی بازیگر و هنرمندی توانا به نام ویگو مورتنسن بهره گرفته است. ویگو مورتنسن از بی حاشیه و البته قدرتندترین بازیگران معاصر هالیوودی است. این هنرمند محجوب با بازی در فیلم‌هایی جاده، مثل سه گانه ارباب حلقه‌ها، سابقه خشونت، قول‌های شرقی و هچنین کاپیتان خارق العاده به شهرت و محبوبیت بالایی رسده است. مورتنسن برای دو فیلم قول‌های شرقی و البته کاپیتان خارق العاده نامزد دریافت جایزه اسکار شد و با توجه به بازی‌های گزیده و البته کم تعداد او سه نامزدی اسکار باعث شده او را بتوان هم ردیف بازیگران بسیار قدرتمندی نظیر دانیل دی لوییس قرار داد. مورتنسن چنان در قالب تونی والا لانگا فرو رفته که شکی در پذیرش این نقش و همذات پنداری توسط مخاطب باقی نمی‌ماند. برای این ایفای نقش اندگار شاید نامزدی جایزه اسکار ( سومین نامزدی) کمترین پاداشی است که می‌توان در نظر داشت. البته مورتنسن به خاطر بازی عالی در شاهکار جاده نیز می‌توانست نامزد و حتی برنده جایزه اسکار شود. مورتنسن از معدود بازیگران فوق العاده آگاه و عمیق است که حضور در هر اثری بر بار هنری آن اثر و هم افزایی بین عناصر سازنده می‌افزاید. در اثر سینمایی کتاب سبز هم او با تعامل سازنده‌ای که با بازیگر توانایی مثل ماهر شالا علی دارد، توانسته با ترکیب بازی خوبش با ماهر شالا علی کتاب سبز و مخاطب آن را از نظر بازی و اجراهای بی نقص سیراب کند. این فیلم ما را تشنه حضور دوباره ویگو مورتنسن بر پرده سینما می‌کند، تا کی او دوباره به سمتی نقشی ماندگار رفته و افسونی مسحور کننده را بر پرده سینماها روانه کند. باید صبور بود و دید.

ماهر شالا علی فول جدید دنیای بازیگری

یکی از درخشان‌ترین ویژگی‌های کتاب سبز بهره گیری از دو بازیگر قدرتمند یعنی ویگو مورتنسن و ماهر شالا علی است. ویگو مورتنسن از بازیگران گزیده کار و بسیار با استعداد هالیوودی است که بده بستان‌های او با ماهر شالا علی در این فیلم بسیار جذاب در آمده است. ماهر شالا علی اگرچه نسبت به ویگو مورتنسن سن و سابقه سینمایی کمتری دارد ولی از حیث استقبال منتقدین از بازی‌های او دست کمی از مورتنسن ندارد. اگر مورتنسن افتخار سه بار نامزدی اسکار را دارد ماهر شالا علی توانست دو بار، بار اول برای فیلم مهتاب و بار دوم برای نقش مکمل مرد در کتاب سبز برنده جایزه اسکار نقش مکمل مرد شود. ماهر شالا علی یکی از بازیگران محوری سریال به یاد ماندنی بازمانده‌ها بود و در ادامه توانست در سال ۲۰۱۶ با فیلم تیره و گزنده مهتاب برنده جایزه اسکار نقش مکمل مرد شود. ماهر شالا علی روندی معقول و با پیشرفت همیشگی را طی کرد چنانچه از بازماندگان و غارتگران به مهتاب و در نهایت کتاب سبز رسید. مورتنسن و ماهر شالا علی به خوبی توانسته‌اند در نقش خود جا افتاده و زوایای متعددی از این شخصیت‌ها را به بیننده ارائه دهند.

بده بستان‌های سینمایی این دو حداقل برای من یادآور رابرت دنیروآل پاچینو در شاهکار مخمصه مایکل مان است. در آن فیلم به خوبی دنیرو در نقش یک تبهکار و پاچینو در قامت پلیسی که در بدر در جستجوی او بود، درخشیدند. در این فیلم جاده‌ای نیز که طبیعتاً رکن اصلی روایت آن استحاله شخصیت‌های درگیر در آن (چه مثبت و چه منفی است) و با توجه به تقریباً خلوت بودن محیط فیلم و بازیگران اصلی، ماهر شالا علی و مورتنسن اهمیتی حیاتی دارند. ماهر شالا علی به خوبی در جلد یک دکترای موسیقی و پیانیست ماهر که به خوبی قطعات کلاسیک موسیقی ( مثل قطعات شوپن ) را ارائه می‌دهد و مورتنسن در قامت یک محافظ و مسئول روابط عمومی قلدر جا افتاده‌اند، چیزی در دنیای واقعی ۱۸۰ درجه با شخصیت خود مورتنسن در تضاد است و همین امر، میزان تسلط و زندگی کردن مورتنسن با این رل را نشان می‌دهد. در قالب بازیگر فیلم کتاب سبز ، مورتنسن واقعاً زبان بدن خیلی عالی و ماهر شالا علی، بیانی دلپذیر و کاملاً روان و متناسب با یک شخصیت فرهیخته و فرهنگی را به معرض نمایش می‌گذارد. نکته جالب اینکه در خیلی از فیلم‌های سینمایی غالباً تأثیر گذاری و استعاره یک طرفه و در یکی از ارکان اصلی رخ می‌دهد ولی کتاب سبز به خوب تعامل و تأثیر متقابل و مثبت این دو شخصیت بر روی یکدیگر را ورای جایگاه اجتماعی که دارند، نشان می‌دهد. دان شرلی به خوبی تقید کاری و اخلاقی یک هنرمند و تونی والا لانگا نیز نقش انعطاف و تصمیم گیری بر اساس شرایط محیط را به طرف مقابل می‌آموزد. نظیر این فیلم را قبلاً در میس سان شان کوچک و تأثیر عمومی جمعی که در یک سفر مجبور به تعامل و همراهی با یکدیگر بودند را به لطف فیلمنامه قدرتمند مایکل آرندت دیدیم.

 

المان‌های فنی کتاب سبز

کتاب سبز به عنوان یک فیلم جاده‌ای دارای دو شخصیت درخشان و صد البته بستری فراهم و اماده برای درخشش دو شخصیت اصلی است. طراحی صحنه و چهره پردازی این فیلم طبیعی و چشم نواز است. این امر وقتی با فیلمنامه‌ای قوی و بازی درخشان و صد البته تدوینی چابک و دلنواز همراه می‌شود، در عین بی ادعایی تصویری تأثیر گذار و ماندگار از فیلمی روشنگر در باب نژادپرستی و تضاد بین ابنا بشر به نمایش می‌گذارد. موسیقی ملایم و دلکش فیلم که کمک خوبی برای حاکم شدن جو تقریباً طنز فیلم است به خوبی در دوری از درافتادن فیلم در ورطه فیلم‌هایی در باب نژاد پرستی نظیر مالکوم ایکس و یا در هم شکستن (کراش) مؤثر است.

با اذعان به شاهکار بودن مالکوم ایکس و یا درهم شکستن ولی باید گفت که یکی از ارکان جذابیت یک فیلم ماندگار به روز و جدید بودن آن فیلم خواهد بود نکته‌ای که در کتاب سبز دارای آن است. کتاب سبز با هوشمندی از صرفاً تیره و تار و مبارزه منفی روی گردان شده و در غالبی طنز که رفته رفته به فضایی واقعی و جدی نزدیک می‌شود، مبارزه‌ای مثبت و فرهنگ سازی برای غلبه بر مشکلی دیرین و سخیف به نمایش می‌گذارد. راه حل دوری از نژادپرستی احیاناً در غلتیدن در نژاد پرستی از سوی دیگر نیست. این فیلم به نحو قابل قبولی به جای صرفاً نفی تاریکی سعی در روشن کردن چراغ و روشنی دارد امری که در هالیوود در غالب فیلم‌ها به فراموشی سپرده شده یعنی بی ادعا بودن، هدفمند بودن و در نهایت دوری از سطحی و شعاری بودن فیلم. کتاب سبز دقیقاً چیزی است که ادعا می‌کند و فیلمنامه و اجرای دقیق که به لطف کارگردانی قدرتمند پیترفارلی می‌رس شده در این امر بسیار تأثیر گذار است.

در مقابل شاهکار به یاد ماندنی و نفسگیر مالکوم ایکس که مبتنی بر شخصیت افسانه‌ای مالکوم ایکس است، کتاب سبز تقریباً یادآور شخصیت محبوب و دوست داشتنی دکتر مارتین لوتر کینگ و تأثیر مثبتی بود که بر انسانیت و مردمان ایالات متحده آمریکا گذاشت. هردو عالی هستند ولی هرکدام به اقتضای خود می‌تواند بر مخاطب خاص خود تأثیر گذار باشد.

کتاب سبز

 

سخن پایانی

کتاب سبز با بودجه اندک نهایتاً ۲۹ میلیون دلاری تاکنون با فروشی بالغ بر ۲۰۵ میلیون دلار روبرو شد. به جز استقبال خوب در گیشه این فیلم با استقبال زیادی منتقدین و درخشش در جشنواره‌های مختلف مواجه شد. گل سر سبد جوایزی که به این فیلم موفق تعلق گرفت، جایزه اسکار بهترین فیلم سال ۲۰۱۹، بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی و بهترین بازیگر مکمل مرد بود. سه جایزه اصلی که نشان از یکدست و روان بودن فیلم بود. این فیلم با ادامه فروش سینمایی خود می‌تواند نقشه راهی برای ساخت فیلم‌های مستقل و خوب باشد. شلاق نمونه دیگر از این فیلم‌های موزیکال بود که به خوبی از هر نظر خوش درخشید. به نظر می‌رسد هالیوود با وجود کارگردان‌های مستعد و خوبی که دارد اگر درگیر سطحی نگری و کلیشه‌ای بودن روند ساخت فیلم‌های استودیویی نشود بتواند چه در زمینه جلب گیشه و چه جذب منتقدین موفق باشد به شرطی این روند مستمر باشد.

کتاب سبز درسی است که می‌توان هر روز افراد ناامید از آینده، آن را مرور کنند. البته پیتر فارلی به عنوان کارگردان فیلم کتاب سبز  قبلا به همراه برادرش بابی فارلی در زمینه عرضه فیلم‌های طنز و سرگرم کننده تقریباً کارگردانی موفق بوده و ۲-۳ اثر او موفق چشمگیری را در گیشه ثبت کردند ولی او نشان داد که می‌توان در هر سنی و با هر شرایطی از امکانات موجود بهره گرفت و کاری آبرومند ارائه داد. کتاب سبز به خطر بی ادعا بودن شاید به مرزهای یک شاهکار سینمایی نزدیک نمی‌شود ولی از هر لحاظ و با احتساب هر پارامتر سینمایی فیلمی درخشان و قابل قبول و نقطه عطفی در کارنامه سینمایی پیتر فارلی به عنوان یک کارگردان و نویسنده فیلمنامه است.

این مقاله توسط امین ظهورتبار از گروه نویسندگان مجله قرمز  به رشته تحریر در آمده است.