خواندن کتاب یعنی هضم آن و درک مطالب آن نه حفظ کردن آن بدون درک و هضم . برای انجام کارهای بزرگ باید در آن زمینه مطالعه کنید تا کتابها شما را راهنمایی کنند.
چگونه کتابهایی که بالاتر از سطح فهم ما هست را مطالعه و هضم کنیم و میزان هوش خود را بالاتر ببریم؟ بهترین توصیهای که تا به حال شنیدهام از یکی از تهیه کنندگان فیلم بود کسی که توانست با فروش ۱۰ ملیارد دلاری و حضور فیلمش در بخش در پرفروش ترینها، و نیز تهیهی آلبوم موسیقی با فروش ۱۰۰ میلیون نسخه از آن، به موفقیتهای بزرگی نائل آید. او به من گفت :
“رایان! هر چقدر که هم زیاد کتاب بخوانی بازهم کم است. اگر میخواهی کارهای بزرگی انجام دهی باید مطالعه کنی تا کتابها تو را راهنمایی کنند”.
آنچه او میخواست بگوید این بود که ما الان در زمانی زندگی میکنیم که افراد کمتری اهل مطالعهاند، شما میتوانید فقط با یک عمل کوچک یعنی انتخاب کتابها و خواندن آنها، دارای موهبت فراوانی شده و جهانتان را متحول نمایید.
مطالعه به منظور ایجاد تحول در زندگیتان، به این معنی ست که خودتان را مجبور کنید کتابهایی بخوانید که فراتر از سطح آگاهی فعلی شما هستند. به این صورت آگاهی شما به یک سطح بالاتر صعود میکند.
به بیانی دیگر، حتما کتابهای خیلی سختی دیدهاید یا میشناسید که وقتی به جملاتش نگاه میکنید گویی به یک چیز نامفهوم و مات خیره شدهاید و هرچه میخوانید نمیفهمید قضیه از چه قرار است. اینها همان کتابهایی ست که نیاز دارید بخوانید و آنها را هضم کنید.
برای تبدیل شدن به یک مدیر و یا یک رهبر در هر ردهی کاری که هستید، نیازمندید که از این نوع کتابها در موضوع کاری خودتان بخوانید چرا که نیاز دارید سطح دانش و آگاهی شما بایستی بالاتر از حدی که الان هست، برود.
هضم کتاب
برای هضم مطالب کتابهای سخت ، باید با مغزتان مانند ماهیچههای بدنتان رفتار کنید تا ورز یابد تا ورزش کند و قویتر شود و بتواند موضوعهای سنگین را بفهمد و هضم کند. مغزتان بایستی بتواند با موضوعهایی که با آن آشنا نیست سروکله بزند و آنقدر دست و پنجه نرم کند تا بالاخره به فهم آنها نائل آید و سپس، خواندن کتابهایی در آن سطح برایش آسان شود.
خواندن کتابهای کلاسیک بیشتر به جای کتابهای معاصر، خواندن کتابهای بیوگرافی بیشتر به جای کتابهای بیزنسی و هر آنچه که کمتر خواندهاید و برایتان دشوار مینماید باعث بالا رفتن قدرت هضم و فهم مطالب در مغز شما میشود.
بهترین معلمان شما در جهان، کتابهای خیلی سخت هستند
خانه یا اتاق شما بایستی پر از کتابهایی که باشد که برخی صفحاتش را تا مدتها باز گذاشتهاید چرا که نمیتوانید مطالب آنرا هضم کنید. نمیتوان کتاب را گول زد و به صفحهی بعدی رفت در حالیکه هنوز صفحهی قبلی را هضم نکردهاید. راز پرورش ماهیچههای مغز ، دقیقا همین است.
فرآیند پرورش عضلههای مغز، از زمانی آغاز میشود که کتاب جدید سختی را در دست گرفتهاید و در حال موشکافی بین ستونهای نوشتهها هستید تا از آنها سر در آورید. در ابتدا خیلی سخت به نظر میرسد اما با تمرین و ممارست فراوان و روزانه، به ناگاه میرسید به لحظهی ” آها! “
قوانین جدید برای هضم کتابهای جدید
قبل از شروع اولین صحفه از کتابی که در دست دارید، تمام طرز تفکرهای عقبمانده را که در طول زمان از طریق مدرسه و جامعه به شما تحمیل شده دور بریزید. آنچه که در مدارس به شما آموخته شده است عملا منسوخ است چرا که آنها دانش شما را از طریق تست گرفتن ارزیابی میکنند و این ارزیابی صحیحی برای سنجش آگاهی نیست. تستها حجم بسیار کوچکی از دانش را میتوانند دربر بگیرند. کاری که تستها انجام میدهند این است که به شما یاد بدهند نام فلان شخصیت در بخش چهارم فلان کتاب چه بوده! آیا این چیز مهمی ست که شما را به خواندن آن کتاب واداشته یا اینکه واقعا میخواستهاید از آن شخصیت، درسهایی بگیرید و آگاهی خود را بالاتر ببرید؟
پس کلن این روش کتاب خوانی به منظور تست زدن را فراموش کنید و یادتان باشد که شما الان دارید برای خودتان کتاب میخوانید نه برای تست زدن و آنچه مهم است فقط درک عمیق و هضم مطالب کتاب است نه به یادآوری طوطیوار آنها.
از هر کتابی، آنچه را که میتوانید برای زندگی شخصی خودتان استفاده نمایید را یاد بگیرید. نیازی به حفظ کردن تاریخها و نامها نیست.
ابتدا انتهای کتاب را بخوانید
میتوانید ابتدا آخر کتاب را بخوانید. میتوانید به یادداشتهایی که در مورد آن کتاب نوشته شده سر بزنید یا از دوستان خود که قبلا کتاب را مطالعه کردهاند بپرسید و بفهمید که آخر آن کتاب چه میشود. هیچ اشکالی ندارد شما آخر داستان را بدانید آنچه مهم است این است که بدانید چرا و به چه صورت این اتفاقات رخ دادهاند.
دو چیز در طول خواندن کتاب مهم است که روی آن تمرکز کنید:
- – این کتاب چه معنایی دارد؟
- – آیا شما با این کتاب موافقید؟
هضم یک کتاب، به معنای موافق بودن تمام و کمال با آن کتاب نیست. بلکه به معنای درک آن است حتی اگر مخالف آن باشید. ممکن است حتی ۵۰ صفحه از کتابی را هم خوانده باشید اما هنوز متوجه نشده باشید حرف حساب نویسنده چیست. شما نیازی ندارید که زمانتان برای این مسئله هدر دهید، کاری که باید انجام دهید این است که ببینید آیا نویسنده درست میگوید؟ و شما چطور میتوانید از آنچه دارید میخوانید در زندگی شخصی خودتان بهره ببرید.
به علاوه اینکه اگر شما انتهای کتاب را بدانید، حالا بهتر میتوانید در طول زمان خواندن، سرنخ ها و جزییات مطلب را با همان بار اول مطالعه، بیرون بکشید و این کار به درک بهتر مطالبی که میخوانید کمک مینماید.
ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله Ryan Holiday
منبع: Meduim