در نودمین مراسم اسکار که هفته گذشته برگزار شد فیلم رشته خیال Phantom Thread موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین طراحی لباس شد. فیلم رشته خیال یک فیلم درام- تاریخی به کارگردانی پل توماس اندرسون است که کریسمس گذشته اکران شد و نامزد شش جایزه اسکار دیگر از جمله بهترین فیلم هم بود. این فیلم با نقش آفرینی دنیل دی لوییس به زندگی وسواسی یک طراح لباس (ریموند وودکاک) می‌پردازد که به زنی (آلما) دل می‌بندد که دقیقا نقطه مقابل اوست. در این مقاله تخصصی از مجله قرمز، مصاحبه‌ای از مجله The Verge با مارک بریجز طراح لباس برنده اسکار این فیلم ترجمه شده است که در ادامه می‌خوانید.

داستان سرایی و شخصیت پردازی با طراحی لباس در فیلم رشته خیال

اگر نگاهی به لیست نامزدهای بهترین طراحی لباس در نودمین مراسم اسکار بیندازید خواهید دید که خبری از فیلم‌های ابرقهرمانی و دنیاهای غیرمعومل نیست. در عوض فیلم‌هایی مثل دیو و دلبر، تاریک‌ترین ساعت، و شکل آب روی برهه‌های تاریخی خاص تمرکز داشته‌اند و از هنر طراحی لباس نه برای تقلید بلکه برای ساخت دنیاهای خاص خود از دیدگاه شخصیت‌های فیلم پرداخته‌اند اما در مورد فیلم رشته خیال شرایط حتی از این هم خاص‌تر است. جدا از این که فیلم رشته خیال درباره یک طراح لباس است، طراحی لباس آن نیز خاص و استثنایی است. داستان فیلم در دهه ۱۹۵۰ میلادی و در شهر لندن می‌گذرد که یکی از مراکز مهم طراحی لباس در آن دوران بوده است.

در طول فیلم پارچه‌ها برش می‌خورند، دوخته می‌شوند و لباس‌هایی زیبا برای دنیای خیالی فیلم آفریده می‌شوند، لباس‌هایی که متاثر از سبک آن دوران هستند اما نمایشگر ویژگی‌ها و خلاقیت‌های نقش اصلی داستان هم هستند. چنین فیلمنامه‌ای فرصتی طلایی در اختیار مارک بریجز طراح لباس فیلم قرار داد تا نه تنها لباس‌هایی زیبا بیافریند بلکه شخصیت  ریموند وودکاک را نیز از طریق همین لباس‌ها شکل دهد. او با کنار گذاشتن طراحی مدرن خود را به جای شخصیت اصلی گذاشته و با تکنیک‌هایی که وودکاک برای ساخت لباس‌هایش به کار برده به طراحی و دوخت لباس پرداخته است، چنین تلاشی بدون تردید شایسته جایزه اسکار است. مصاحبه‌ای که در ادامه می‌خوانید توسط مجله The Verge با مارک بریجز صورت گرفته است.

فیلم رشته خیال

شما در چندین فیلم با پل توماس اندرسون همکاری داشته‌اید که هریک از این فیلم‌ها در زمان‌ها و مکان‌های متفاوتی رخ می‌دهند اما رشته خیال درباره خود طراحی لباس است. چطور اولین جرقه و ایده برای این کار به ذهنتان رسید؟

این که فیلم درباره طراحی لباس در دهه ۱۹۵۰ بود من را هیجان زده نکرد چون در هر صورت کار کردن با پل برای من هیجان انگیز است و فرقی نمی‌کند موضوع فیلم چه باشد. پل آن روز سراغ من آمد و گفت: می‌دانی چارلز جیمز کیست؟ کریستوبال بالنسیگا چطور؟ کریستین دیور یا ژاک فت؟ از این سوالات می‌شد دریافت که او قصد دارد ریموند وودکاک را بر اساس این شخصیت‌های واقعی شکل دهد.

لباس‌هایی که شما برای فیلم ساختید در واقع ساخته دست ریموند وودکاک هستند و نشان دهنده شخصیت او هستند. برای رسیدن به این حالت از چه روشی استفاده کردید؟

این که کاری را از دیدگاه کاراکتر انجام دهم همان چیزی است که همیشه در طراحی لباس به دنبال آن بوده‌ام مثلا وقتی می‌خواهم برای یک شخصیت لباس انتخاب کنم به جای او تصمیم می‌گیرم و فکر می‌کنم که اگر او بود چطور لباسی می‌پوشید؟ این لباس چطور می‌تواند انعکاس درون او باشد و داستان او را تعریف کند؟ به طور مثال در همین فیلم شخصیت آلما در ابتدا یک دختر ساده روستایی است اما بعدها به دختر تبدیل می‌شود که سعی می‌کند لباس‌های سطح بالا در حد خانه مد وودکاک بپوشد. اما در مورد مجموعه‌هایی که وودکاک طراحی می‌کند شرایط متفاوت است، برای این کار شما باید به درون ذهن او بروید و از طرف او تصمیم بگیرید، این کار روال معمول طراحی لباس است اما خلق کردن به جای یک فرد دیگر در زمان و مکانی دیگر فرآیند متفاوتی می‌طلبد.

به طور مثال پل در مجموعه بهاری که وودکاک معرفی می‌کرد به دنبال نوعی نمایش اشرافی گری، وقار و اشارات تاریخی بود که جز ویژگی‌های برند وودکاک به شمار می‌رفت. بنابراین من نباید از رنگ‌های پاستل یا پارچه شیفون با سبک فرانسوی استفاده می‌کردم و به جای آن از سبک انگلیسی کمک گرفتم که پشم و پارچه‌های سنگین را حتی برای بهار هم مجاز می‌داند. سپس کمی سبک شخصی به این مجموعه اضافه کردم مثلا لباسی که آلما در این نمایش پوشیده یادآور چیزی است که در ابتدای داستا به تن داشت تا نشان دهد چطور حضور آلما کار و زندگی ریموند را تحت تاثیر قرار داده است.

فیلم رشته خیال

جدا از بحث طراحی، در طول فیلم فرآیند طراحی و ساخت لباس‌های سطح بالا به نمایش درمی‌آید. وودکاک گروه خیاطان ماهر خود را دارد که از تکنیک‌های ان زمان برای کار استفاده می‌کنند. چطور این فرآیند را تغییر دادید و با زمان و مکان فیلم هماهنگ کردید؟

ما شانس این را داشتیم که مشاهدات و تحقیقاتی را روی لباس‌های  واقعی در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن انجام دهیم و روش و مواد ساخت آن‌ها را پیدا کنیم و در این مورد همه تلاشمان را انجام دادیم تا پروژه به بهترین شکل انجام شود. خوشبختانه برشکارهایی که برای این فیلم استخدام شدند بسیار ماهر و در بخش اوته کوتور باتجربه بودند و در موازات کار فیلمبرداری این فرآیندها را نیز انجام دادیم.

دنیل دی لوییس بازیگر نقش وودکاک هم قرار بود در فیلم رشته خیال چند صحنه کار طراحی را روی مانکن انجام دهد. چطور او را برای این بخش از کار آماده کردید؟

او از ابتدای کار با یک طراح در نیویورک کار می‌کرد و فرآیندهای طراحی لباس را فرامی‌گرفت. او تا جایی پیش رفت که توانست یک لباس برای همسرش بدوزد و این لباس آنقدر خوب و کامل بود که همسرش اکنون آن را می‌پوشد! البته پدر دنیل هم در کار دوخت لباس بوده است و او با این صنعت غریبه نیست.

فیلم رشته خیال

چه چیزی باعث می‌شود یک لباس خاص شایسته استفاده در فیلم باشد؟

چیزهایی که در عکس‌ها خوب دیده می‌شوند گزینه‌های مناسبی برای استفاده در فیلم‌ها هستند. طرح‌ها و رنگ‌های خاصی که خوانایی خوبی دارند انتخاب مناسبی نیستند مثلا ما در این فیلم سعی کردیم تا حد ممکن از مشکی استفاده نکنیم چون در عکس‌ها جلوه خوبی ندارد، البته کت و شلوار همیشه استثنا است. همیشه لباسی که انتخاب می‌شود باید با شخصیتی که آن را می‌پوشد همخوانی داشته باشد و به صحنه‌ای که در آن استفاده می‌شود مرتبط باشد، از نظر ظاهری زیبا باشد و در تصاویر جلوه خوبی داشته باشد.

فیلم رشته خیال

اگر این مقاله مورد توجه شما قرار گرفت می‌توانید مقالات مشابه را در بخش دنیای مد در مجله قرمز شاخه مقالات تخصصی مطالعه کنید. انتقادات و پیشنهادات خود را نیز در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

منبع: The Verge (ترجمه‌ و تألیف اختصاصی توسط مجله قرمز)