زودرنج و دل نازک بودن در شخصیت شما آیا در حدی است که فکر میکنید همهی دنیا دست به دست هم دادهاند تا شما را درب و داغان کنند؟ آیا تا این حد است که اغلب اوقات فکر میکنید که تمام آدمهای روی کره زمین، با شما بد هستند یا بدخواه شما هستند؟ آیا تا این مقدار زودرنج و دل نازک هستید که تصور میکنید هیچ کسی نمیخواهد شما به موفقیت برسید؟ آیا بر این باورید که همه چشم دوختهاند تا شما شکست بخورید و بعد هم بنشینند و زمین خوردن شما را تماشا کنند؟ آیا بیشتر لحظات این تصور را دارید که وقتی در حال تلاش برای رسیدن به موفقیت هستید، دیگران هم در حال تلاش هستند تا نگذارند شما به موفقیت برسید و تمام تلاششان را دارند انجام میدهند تا شما شکست بخورید؟ آیا همیشه تصور میکنید درست هنگامیکه یک قدم رو به جلو برداشتهاید، دیگران سعی میکنند شما را هزار قدم به عقب ببرند؟
اگر در اغلب موارد، و در اکثر روزهای سال چنین تصوراتی را دارید و به آنها مطمئن هستید، بهتر است این را قبول کنید که شما یک فرد بسیار حساس، بسیار زودرنج و دل نازک هستید. البته شاید هم خودتان اینطور نباشید اما یکی از دوستان یا شخصی در اطرافتان هست که چنین خصوصیاتی را دارا میباشد. پس بهتر از کمی در حق او لطف کنید و این مقاله را برایش بفرستید.
آثاری که یک فرد زودرنج در زندگیاش میبینید
اولین ضرر زودرنج و دل نازک بودن این است که چنین شخاصی هرگز دست به انجام هیچ کاری نمیزنند. هیچ وقت هیچ تلاش جدی، در زندگیشان نمیکنند. آنها قبل از اینکه دست به انجام هر کاری بزنند عقب نشینی میکنند چون از خودشان میپرسند چه فایدهای دارد که وقتی همهی دنیا در مقابل من ایستاده، من تلاش کنم؟
این افراد به جای اینکه در مقابل ناکامیها و مشکلات بایستند و با سختیهایی که پیش رویشان سبز میشود، مبارزه کنند، فقط زودرنج و دل نازک هستند و برای همین هم فقط و فقط گله و شکایت میکنند. تمام کارشان میشود غر زدن. آنها از زمین و زمان ایراد می انداختن تقصیرات به گردن دیگران هستند. به همه چیز گیر میدهد و وقتی که خسته شدند، بدون اینکه به عواقب چنین رفتارشان فکر کنند، سراغ دیدن شبکه های تلویزیونی میروند و خوشان را سرگرم میکنند. و البته وقتی استراحت کردند و خستگیشان در رفت، دوباره به غر زدنشان ادامه میدهند. این چرخهی باطل در زندگیشان به طور دائم ادامه دارد.
وقت آن است از این دور باطل خارج شوید
یک انسان زودرنج و دل نازک بایستی بداند با غر زدن هیچ وقت هیچ کاری در زندگی انجام نمیشود. او باید این را بفهمد که زود رنج بودن و گیر دادن به همه چیز حتی با، سرزنش کردن خودش، فقط در حال اتلاف وقت است و بس.
چه فایدهای دارد اگر یک انسان به جای اینکه از دل مشکلات و بدشانسی هایش، فرصت های مناسب را بیرون بکشد، مرتبا در حال بررسی جزییات بدشانسیهایش برای غرزدن باشد؟
با این رفتار چه چیزی نصیبش میشود؟ آیا به هدفش میرسد؟ اگر فرد زود رنج و دل نازک تصور میکند تمام شانسهای دنیا در حال جنگ با او هستندآیا تلاشی برای پیدا کردن یک شانس دوباره انجام میدهد؟
دومین ضرر زودرنج بودن این است که تمام شانسهایی که به سراغ چنین فردی میآید، از بین میروند. تمام ضرر زودرنج بودن، فقط به خود شخص برمیگردد. چرا باید یک فرد دشمن خودش باشد؟
چگونه میتوان زودرنج و دل نازک نبود؟
اگر کمی تصور کنید، کسانی که بیشترین مبارزه را برای بدست آوردن آنچه میخواهند کردهاند، و کسانیکه هرگز تسلیم نشدهاند و لحظهای هم زمین ننشستند، نزد ما بسیار ارزشمند هستند و از احترام بالایی برخوردار هستند در مقایسه با کسانی که با اولین شکستها، زانوی غم بغل گرفته و چون برچسب زود رنج و دل نازک به خودشان زدهاند، حاضر نشدهاند دوباره تلاش کنند.
اولین و آخرین گامی که یک فرد زودرنج برای رهایی از چنین خصیصهی اخلاقی باید بردارد این است که برچسب زودرنج و دل نازک بودن را از روی پیشانی خودش پاک کند و به طور عمیق این باور را به خودش بخوراند که او یک آدم زودرنج نیست.
هیچیک از افرادی که با شجاعت به جنگ مشکلات رفتهاند، این باور را نداشتهاند که آدمهایی زودرنج و دل نازکی هستند. قطعا اگر چنین باوری نسبت به خودشان میداشتند، هرگز حتی یک گام مثبت هم نمیتوانستند به جلو بردارند. افراد موفق، اعتقاد دارند که قوی هستند. در خودشان این نیاز را نمیبینند که مرتبا مورد حمایت دیگران قرار بگیرند. آنها فقط میجنگند تا به موفقیت هدف مورد نظرشان برسند. این درسی است که افراد زود رنج میتوانند از افرادی که سرسخت هستند بگیرند.
اگر شما یا شخصی که این مقاله را برایش فرستادهاید، تا حالا زودرنج بوده، بهتر است از همین حالا دست از زودرنج و دل نازک بودن بردارد و مرتبا از همه چیز ناراحت نشود و شروع کند به مبارزه برای بدست آوردن آنچه که مد نظر دارد.
زودرنجی را کنار بگذارید، بلند شده ودست به کار شوید. فقط همین.
ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله ChrisMarchie
منبع: fityourself