بلیدرانر ۲۰۴۹ دنبالهای براثر مشهور و محبوب بلید رانر و یکی از جدیدترین فیلمها در حوزه سینمای علمی- تخیلی ( ساینس فیکشن است). در سال ۱۹۸۲ ریدلی اسکات دست به ساخت بلید رانر زد که اقتباسی از اثر حائز اهمیت فیلیپ .ک .دیک در حوزه ادبیات علمی تخیلی (که زیرشاخهای از ادبیات گمانهزن است) به نام آیا آدممصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند؟ بود. در این داستان در زمین استفاده از آدممصنوعیها که شباهت زیادی به انسانها داشتند بسیار متداول بود. تفاوت آنها با انسانها تنها در عمر کوتاه (۴ سال) بود حوادث این داستان حول محور قتلهای یک گروه از این آدممصنوعیها و مأموری به نام دکارد است که به او مأموریت پیگرد این گروه داده میشود. اثر ریدلی اسکات اگرچه پرهزینه بود و در گیشه سینماها هم فروش چندانی نکرد، ولی کمکم نقد منتقدین و تماشاچیان بهعنوان یکی از بهترین آثار سینمای علمی – تخیلی و حتی یکی از بهترین آثار سینما در قرن بیستم لقب گرفت. بعد از سالها تصمیم بر این گرفته شد که دنبالهای برای این فیلم موفق ساخته شود. این بار ریدلی اسکات بهجای کارگردانی تنها به تهیهکنندگی اکتفا کرد. شاید تشابه ایده بلید رانر با پرومتئوس (و بیگانه: پیمان) جالب باشد. ردای کارگردانی البته به دنیس ویلنوو سپرده شد که کارگردانی قدرتمند و دارای فیلمهای خوبی مثل سیکاریو و صدالبته ورود بود که در سال ۲۰۱۶ یکی از ده فیلم برتر سال در مراسم اسکار شناخته شد. از قسمت اول هریسون فورد دوباره در قسمت دوم نیز به ایفای نقش پرداخت البته این بار نه در نقش اول. بودجه فیلم نیز بودجهای هنگفت بین ۱۵۰ -۱۸۰ میلیون دلار بود. باید دید که این فیلم به قدرت و ماندگاری قسمت اول خواهد بود؟ آیا علیرغم داشتن این بودجه هنگفت این دنباله بهمانند برادر بزرگتر بازهم در گیشه و ازنظر استقبال مخاطب شکست خواهد خورد؟ این در این مقاله به بررسی مفصل این موارد خواهیم پرداخت.
بلیدرانر ۲۰۴۹ و احیای درونمایههای اصلی
بلیدرانر ۲۰۴۹ با زمان طولانی ۱۶۳ دقیقهای رقیب و هماوردی خوب با برادر بزرگتر خوب بلید رانر یا همان تیغ ران ریدلی اسکات (۱۹۸۲) درزمینهٔ نگرش به مفاهیم و مسائل انسانی بهخصوص در حوزه آثار برگرفته از داستان پادآرمانشهری است، فیلمی که به بازتعریف دوباره یک ژانر حائز اهمیت سینمایی میپرداخت. بعد از ظهور جنگ ستارگان لوکاس، ریدلی اسکات دست به ساخت فیلمی نئونوآر و ماندگار زد که بعد از ۳۵ سال بلید رانر ۲۰۴۹ تلاشی برای احیای درونمایههای ارزشمند کار اسکات بود. از همین ابتدا زود است که بگوییم این دنباله قدرت و تأثیرگذاری بلید رانر را دارد یا نه ولی میتوانیم بگوییم که این کار دارای حسی نوستالژیک برای طرفداران این ایده است. برخلاف بسیاری از ره اندازی های مجدد یک ایده سینمایی و یا دنبالههای با تأخیر طولانی که فقط تمها و شخصیتهای اصلی موردعلاقه را مجدداً برای دادن حس آشنایی به بیننده گرد هم میآورند،، دنیس ویلنوو و گروه او به طرز قابلتوجهی جاهطلب هستند، با استفاده از موضوعات مطرحشده توسط “Blade Runner” بهجای اینکه فقط آن را تکرار کنند تصمیم به ادامه این ایده گرفتند. به همین ترتیب، آنها یکی از فیلمهای علمی تخیلی عمیق فلسفی و چالش برانگیزاندۀ را تهیهکردهاند که هیچوجه شمارا از صرفاً سرگرم نمیکند، زیرا ورای مارپیچی زرقوبرق دار بیننده روحی انسانی و مفاهیمی عمیق را در این کار میبیند.
نقاط قوت بلیدرانر ۲۰۴۹
اسرار، تمها و ارتباطاتی که فیلم آن را نشان میدهد، یکی از بزرگترین نقاط قوت این فیلم است،، هرچند من معتقد هستم که برخی از بهترین نوشتههایی در مورد این فیلم، زمانی نوشتهشدهاند که تمهای فیلم را میتوان موردبحث و کنکاش صریح قرار دادهاند.از لحظه ای که فیلم بلید رانر ۲۰۴۹ شروع به اکران کرد، مشخص شد که کارگردان “زندانیان” و “ورود” یک فیلم با زبان بصری مطمئن و قوی ساخته است. این فیلمی قابل تحسین زرق و برق دار است، از دسته کارهایی است که باید از آن ها قدردانی کرد. ویلنوو در به تصویر کشیدن جنبه های “آینده نگرانه” دیدگاه خود بزرگ و باشکوه هستند، بلکه آنها فیلم هایی را ساخته اند که تصورات برجسته آنها اغلب به طبیعت مربوط می شود. هنگامی که به این فیلم فکر می کنم، من فکر می کنم که شکستن امواج، باریدن برف و البته غرش باران، یک تصویر نمادین از اولین فیلم است که تقریبا در این فیلم پنهان شده است. همچنین کار ویلنوو در جنبه های بصری و گرفتن تصاویری که به طور ممتاز کار می کنند قابل توجه است مثل تضاد کوچک بودن شخصیت K در برابر مجسمه های غول پیکر در یک نقطه زمانی که او دچار در مورد جایگاهش در جهان شده و همچنین فیلم دارای چند داستانک است که کاملا با تارو پود فیلم گره خورده، در حالی که هرگز باعث از بین بردن زیبایی خالص فیلم نمی شود. این فیلمی یکی از فیلم های شگفت آور نه تنها در این سال، بلکه چندین سال گذشته نیز بوده است. من نمی توانم منتظر بمانم که دوباره آن را ببینم، فقط برای تماشای تصاویر آن بدون تلاش برای دنبال کردن طرح داستانی. جدای از این طراحی صدا بسیار قابل توجه است که باعث می شود این کار صرفا یک فیلم است که شما به طور انحصاری تماشا می کنید، باید باعث خواهد شد که شما آنرا تجربه کنید.
نگران نباشید، این فیلم صرفاً از جنبه بصری تماشایی و همچنین توخالی نیست. همان کاری که کارگردان با امی آدامز در “ورود” و بنیسیو دل تورو در “Sicario” انجام داد، وی همچنین بامهارت و کارایی خود، بهویژه در مورد رایان گاسلینگ نیز به اثبات میرساند که یکی از بهترین بازیهای دوران حرفهای او را به ثبت میرساند. گاسلینگ برای این قسمت کاملاً مناسب است زیرا همیشه ورای نمای بیرونی شخصیتش او در معرض آسیبپذیری قرار دارد و او به ترس و سردرگمی به نیروهای اجازه میدهد که K را احساسات عمیق را به وجود آورد. این فیلم یک کار خارقالعاده است و ویلنوو بازیهای خوبی از سیلویا هوکس و آنا د آرماس گرفته است. این فیلم برای من کمی بعد از ساعت اول شروع به جریان میافتد و کشدار به نظر میرسد و برخی از کاراکترها احساس میشود که صرفا بر اساس نیاز طرح داستانی ایفای نقش میکنند و بازی باورپذیری ندارند، اما این انتقادی است که میتواند در تماشای دوباره فیلم محو شود.
نتیجه گیری
این امر به طرز باورنکردنی بدیهی بود تا “Blade Runner” را بهطور مستقیم راهاندازی مجدد کند شود صرفاً داستان دکارد و راشل را از اولین فیلم ادامه دهد و یا حتی آن را بازسازی کند. بااینحال درحالیکه صدها نویسنده و فیلمساز از “Blade Runner” الهام گرفته بودند، اعتقاد بر این است که هیچکدام از آنها نمیتوانستند باعث گسترش این میراث بهطور کامل بهمانند ویلنوو و بلیدرانر ۲۰۴۹ شوند. او بههیچوجه به دنبال صرفا بهبود یا جایگزینی فیلم نخست نیست. اکنون فیلمها همگی با یکدیگر همکاری میکنند و بهجای تقلید، همافزایی میکنند. آنها سؤالات بیانتها را مطرح میکنند و مانند همه فیلمهای بزرگ بهجای پاسخ دادن به سؤالات شما میخواهند، به بینندگان اجازه میدهند بحث و گفتگو کنند و نه صرفاً دریافتکنندههای منفعل و بیتفکر و صرفاً به دنبال سرگرمی باشند. به این معنا، بلیدرانر ۲۰۴۹ به یکی از سؤالات خود در مورد آنچه به معنای انسان بودن است پاسخ میدهد و اینکه چقدر لازم است که هنر را که بهوضوح برای درک روح طراحیشده است، حیاتی بدانیم.
همچنین بلیدرانر ۲۰۴۹ دارای موسیقی جذاب و شنیدنی است که با اکشن رو روایت روان فیلم همراه شده و باعث خلق ریتمی کوبنده و درگیر کننده و البته مرموز میشود، موسیقیای که گر چه ممکن است در سطح شاهکار خلقشده توسط ونجلیس در بلید رانر نباشد ولی بدون شک یکی از برترین کارها درزمینهٔ موسیقی متن فیلم در سال ۲۰۱۷ است و در کنار کارگردانی، جلوههای ویژه، طراحی صحنه صداگذاری میتواند از شانسهای مسلم کسب اسکار بهترین موسیقی فیلم در اسکار ۲۰۱۸ باشد. باید دید بلید رانر ۲۰۴۹ که مانند برادر بزرگتر ازنظر ساختار فیلمی قدرتمند و البته در گیشه سینماها ضعیف (فروش این فیلم در سراسر جهان تنها رقم ۲۵۵ میلیون دلار بود که در مقایسه با بودجه هنگفت ۱۵۰-۱۸۰ میلیون دلاری فیلم ناچیز است) بود، میتواند در مراسم اسکار شگفتیساز شده و آبرفته را به جوی بازگرداند یا نه. امسال و بعد از افتضاحی که در مورد هاروی واینستین و متعاقب آن کوین اسپیسی پدید آمد شانس ریدلی اسکات برای کسب اسکار با فیلم همه پولهای جهان که اسپیسی را بهعنوان بازیگر نقش اول داشت کاسته شد. باید دید که آیا اسکات میتواند با بلیدرانر ۲۰۴۹ بهعنوان تهیهکننده به موفقیت برسد یا نه؟ باید منتظر ماند و دید.
منبع مقاله : rogerebert.com
این مقاله بهطور اختصاصی توسط مجله قرمز ترجمه و تالیف شده است.