برقراری ارتباط درونی با خودمان پایه و اساس برقراری ارتباط صحیح و موثر با دیگران است. همانطور که قبلا گفتیم، تغذیه کردن و شفا دادن یک رابطه، باعث پابرجایی آن رابطه میگردد.
اگر تا کنون دو بخش اول و دوم این مقاله را مطالعه ننمودهاید میتوانید از طریق دو لینک ارائه شده، ابتدا آنها را مطالعه نمایید.
برخی اوقات است که برخی سخنان بیرحمانه، باعث میشوند که افراد برای سالهای متمادی احساس رنجش و آزار داشته باشند و البته این احساس دو طرفه است یعنی هم فردی که سخن ناشایستی را زده و هم فردی که آنرا شنیده، هر دو حس رنجش دارند.
قانونی ست که میگوید تا خودت نرنجی نمیتوانی دیگری را برنجانی. انسانها در حالت خشم و یا ترس، ممکن است کلماتی بر زبان آورند که پر از سم باشد و اگر ما این سم را قورت بدهیم ممکن است تا مدتهای مدیدی در درون ما وجود داشته باشد و به این ترتیب آرام آرام منجر به قتل یک رابطه میشود. ما نه تنها باید از آنچه میگویم و آنچه انجام میدهیم که منجر به مسوم شدن یک رابطه میشود آگاه باشیم، بلکه باید پادزهر آنرا را داشته باشیم. پادزهر آن چیزی نیست جز آگاهی کامل و گفتمان مهرورزی که این دو را بایستی همیشه به همراه خود داشته باشیم.
مهرورزی، احترام، رفاقت و اعتماد، غذاهایی هستند که هر رابطهای به آنها نیاز دارد. این مواد مغذی، برقراری ارتباط درونی با خودمان نیز، مورد نیاز است.
برقراری ارتباط درونی با خودمان
احساس تنهایی حسی آزار دهنده است. حتی اگر در میان یک جمع باشیم نیز ممکن است حس تنهایی در ما غالب باشد. ما با هم هستیم اما تنها هستیم. گویی یک خلاء بزرگ در درون ما وجود دارد که به ما حس ناخوشایندی میدهد. برای همین است که سعی میکنیم این حفرهی تنهایی را با برقراری ارتباط با سایرین پر نماییم، چراکه فکر میکنیم اگر با دیگران در ارتباط باشیم حس تنهاییمان از بین خواهد رفت.
امروزه به مدد تکنولوژی به گونهای راحتتر میتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم و به عبارتی دیگر، تکنولوژی عرضهای شده برای این تقاضا. اما جالب است که حتی با وجودی که با بسیارانی در ارتباط هستیم بازهم احساس تنهایی دست از سرمان برنمیدارد. دائما ایمیلهایمان را چک میکنیم، پیامهای متنی میفرستیم و یا چندین بار در روز در شبکههای اجتماعی پستهای مختلف را به اشتراک میگذاریم، شاید اگر بهتر نگاه کنیم ممکن است تمام روزمان را با همین کارها سپری کنیم اما درخت تنهایی کماکان در درون ما ریشهای عمیق دوانده که با این کارها خشک نمیشود.
همهی ما تشنهی عشق هستیم. البیته تشنهی عشقی هستیم که به ما داده شود نه اینکه به دیگران بدهیم و ایراد کار نیز همینجاست. ما نمیدانیم که چطور خودمان میتوانیم این عشق را تولید کنیم به گونهای که در وهلهی اول نیاز خودمان به این غذا برطرف گردد.
وقتی احساس تنهایی میکنیم از تکنولوژی استفاده میکنیم اما بیهوده است. ما از ابزارهایی بر پایهی اینترنت از جمله ایمیل، ویدئو کنفرانسها، اپلیکیشنهای مختلف، پیامرسانهای متعدد، موبایل و غیره و غیره برخورداریم اما همچنان به طور قطع نتوانستهایم ارتباطات خودمان را با دیگران بهبود بخشیم. فکر میکنید چرا؟
به این دلیل که ما فقط گیرندهگان خوبی هستیم اما فرستادگان خوبی نیستیم. با کمی ارزیابی، متوجه میشوید که اکثر مردم حاضر نیستند ذرهای مهر و ایمان را در پیامهای خودشان بگنجانند.
خیلیها تلفن همراه هوشمند ندارند اما هرگز هم احساس تنهایی نمیکنند بلکه برعکس، زمان بیشتری برای برقراری ارتباط درونی عمیق با خودشان و با جهان پیرامونشان در دست دارند.
شاید باور شما این باشد که داشتن موبایل هوشمند به شما کمک میکند که ارتباطات بیشتری داشته باشید، اما اگر گفتگوها یا پیامهای شما معتبر و مورد اعتماد نباشد، این ارتباط دارای گفتمان مهرورزی نیست و نمیتواند به شما در برقراری ارتباط با دیگران کمک چندانی بکند.
ما بیش از حد به تکنولوژی به عنوان ابزار برقراری ارتباط، باور کردهایم اما به خودمان باور نداریم که در پس همهی این ابزارها، یک ذهن نفهته است. بله ذهن ما ، پایه و اساس یک رابطه است. اگر ما دارای ذهنی مسموم باشیم، اگر ما دارای ذهنی بسته شده با انواع تفکرات ناصحیح و قضاوتهای بیجا باشیم، هیچ وسیلهی هوشمندی نمیتواند این قدرت را به ما بدهد که بتوانیم با دیگران ارتباطی موثر و عمیقی برقرار کنیم. چه در حیطهی ارتباطات جمعی و تجاری و چه در حیطهی ارتباط دوستانه یا عاشقانه.
خیلی از ما به جای اینکه از پایه، کاری را انجام دهیم، از حواشی آن شروع میکنیم. برای همین به نتیجه نمیرسیم. به جای اینکه زمان زیادی را برای برقراری ارتباط درونی با خودمان بگذرانیم، شروع میکنیم به برقراری ارتباط با دیگران. کلی زمان میگذاریم که یک نفر را ملاقات کنیم، اما هیچ وقت هیچ زمانی را صرف نمیکنیم که خودِ واقعیمان را ملاقات کنیم. غافل از اینکه آنچه باعث برقراری یک ارتباط موثر بیرونی میگردد، برقراری ارتباط درونی موثر با خودمان است.
نتیجه این میشود که هیچگاه نمیدانیم در درون خودمان چه خبر است. شاید یک آشفتگی بزرگ در درون ما هست که باعث ایجاد آشفتگی در رابطه با دیگران میشود. در چنین حالتی چطور میتوان انتظار داشت که با افراد دیگر ارتباطی آرام داشته باشیم؟
این اشتباه است که خودمان را ابزارهایی بی روح و بی انرژی بپنداریم که فقط با جملات سطحی میتوان با دیگران ارتباط برقرار کرد. این یک توهم است. ما در زندگی روزانه ، با خودمان قطع رابطه کردهایم و این یعنی با تمام جهان این رابطه قطع رابطه شده است.
مثل این است که قدم بزنیم اما ندانیم کجا میخواهیم برویم. مثل این است که چشمانمان بسته باشد و به آینه نگاه کنیم. هیچ چیز نمیبینیم. ما زندهایم اما نمیدانیم که زنده هستیم. و همینگونه میشود که در طول روز، خودمان را یکجایی گم کردهایم. اما کجا؟ در درون خودمان.
اینجاست که برقراری ارتباط درونی با خودمان، از اهمیت بینهایت زیادی برخوردار است. توقف کردن و برقراری ارتباط درونی با خود، یک عمل بزرگ و اساسی و دگرگون کننده است . پایه و ریشهی همهی ارتباطات است.
برقراری ارتباط درونی چگونه و از کجا آغاز میشود؟
اینکه خودمان باشیم وخودمان را دوست داشته باشیم، اولین قدم برای برقراری ارتباط درونی با خودمان است.
چطور میتوانید با کسی که دوستش ندارید ارتباط برقرار نمایید؟ اول باید و باید خودتان را دوست داشته باشید تا بتوانید با خودتان ارتباطی عمیق و پایدار برقرار نمایید. تا بعد بتوانید با دیگران ارتباط داشته باشید.
یک جایی بنشینید و در سکوت و آرامش، به خودتان فکر کنید. به اینکه دارید چه کار میکنید. از اینکه خودتان را مورد شماتت قرار دهید و احساس گم شدگی بکنید دست بردارید.
با آگاهی کامل و ذهنیتی صحیح، با خودتان ارتباط برقرار نمایید. برقراری ارتباط درونی با آگاهی کامل، نیازمند حضور در زمان حال است. یعنی رهایی از گذشته و آینده.
برای برقراری ارتباط درونی ، به هیچ وسیلهای از جمله موبایل یا کامپیوتر نیاز ندارید. فقط کافیست بنشینید و شروع به دم و بازدم نمایید. نفسهای عمیق در دم و بازدم های عمیق و آگاهی یافتن از خودتان، تنها چیزیست که به آن برای برقراری ارتباط درونی نیاز دارید و سپس متوجه خواهید شد که در عرض مدت بسیار کوتاهی، میتوانید به آسانی با درون خودتان ارتباط برقرار نمایید.
هنر برقراری ارتباط درونی با خودمان بزرگترین هنر برقررای ارتباط است. به آنچه در بدنتان در حال رخ دادن است آگاه شوید. به احساساتی که دارید چه خوب چه بد آگاه شوید. به عواطفی که دارید آگاه شوید. و سپس با آگاهی کامل، تصمیم بگیرید که چشم انداز زندگی شما چیست.
ترجمه اختصاصی مجله قرمز از بخشی از کتاب The Art of Communicating
نویسنده: Thich Nhat Hanh