در تاریخ ۳۰ مرداد امسال (مصادف با بیست و یکم ماه اوت) شاهد وقوع پدیده خورشید گرفتگی خواهیم بود. پدیده‌ای که برای برخی از مردم جهان نظیر ساکنان امریکا به شکل خورشید گرفتگی کامل و برای دیگران نیز به شکل کسوف جزئی قابل رویت خواهد بود. بر این اساس بد نیست نگاهی تاریخی به پدیده‌ خورشید گرفتگی داشته باشیم و نمونه‌هایی از واکنش‌ مردمان روزگار قدیم نسبت به این پدیده را از نظر بگذرانیم. در صورت تمایل می‌توانید در ادامه‌ی این مطلب با مجله قرمز همراه باشید.

هرچند که فرآیند تکمیل پدیده خورشید گرفتگی (به خصوص نوع کامل آن) از آغاز تا پایان چندان به درازا نمی‌انجامد، اما در طول تاریخ همواره در خلال همان مدت زمان کوتاهی که خورشید رخ در نقاب تاریکی می‌کشید، رخدادهای عجیب و غریب فراوانی به وقوع می‌پیوست. رخدادهایی که اغلب آن‌ها ریشه در باورهای خرافی مردم گوشه و کنار جهان نسبت به پدیده خورشید گرفتگی داشت و معمولا واکنش‌های عجیب و غیرعادی آن‌ها نسبت به این پدیده را سبب‌ساز می‌شد. واکنش‌هایی که اغلب با ترس و تشویش همراه بودند.

واکنش‌های عجیب و غریب مردم جهان نسبت به پدیده خورشید گرفتگی

وایکینگ‌های شمال اروپا در قالب باورهای خود، که ریشه در اساطیر منطقه‌ی اسکاندیناوی داشت، به پدیده خورشید گرفتگی می‌نگریستند. بر اساس باورهای آن‌ها دو سگ افسانه‌ای به نام‌های اسکال و هتی همواره به دنبال خورشید و ماه می‌دویدند و گه‌گاه موفق به اسیر کردن این دو جسم آسمانی می‌شدند. به همین دلیل  هنگام وقوع پدیده‌هایی نظیر خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی وایکینگ‌ها با صدای بلند شروع به سر و صدا می‌کردند تا بلکه بتوانند با ترساندن این دو سگ چموش، ماه و خورشید را از چنگ آن‌ها نجات دهند.

خورشید گرفتگی

بنابر نظر یکی از تاریخ‌دانان علم ستاره‌شناسی یعنی استیو راسکین، اسکال و هتی تنها حیواناتی به شمار نمی‌روند که در طول قرن‌های گذشته مسئولیت خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی روی دوششان سنگینی می‌کرد. بلکه این وظیفه در میان سایر اقوام جهان بر عهده‌ی حیوانات دیگری قرار داشت. به عنوان مثال مردمان قوم مایا بر این اعتقاد بودند که هنگام وقوع پدیده‌ی کسوف، خورشید توسط یک مار غول‌پیکر بلعیده می‌شود. این در حالی است که آن‌ها حتی از توانایی پیش‌بینی پدیده‌هایی نظیر خورشید گرفتگی یا ماه گرفتگی هم برخوردار بودند. در این میان قوم اینکا نیز (که در بسیاری از ویژگی‌های خود با مایاها مشترک بودند) نظری مشابه در رابطه با پدیده‌ی ماه گرفتگی داشتند. با این تفاوت که در باورهای آن‌ها یک پلنگ خالدار مسئولیت بلعیدن ماه را بر عهده داشت.

اما بومیان استرالیا، که نسبت به اقوام یاد شده در دوره‌ی معاصرتری می‌زیستند، نظر جالب‌تری نسبت به پدیده‌ی ماه گرفتگی داشتند. بنابر ادعای استیو راسکین، در هنگام وقوع ماه گرفتگی سال ۱۸۸۶ میلادی، بومیان استرالیایی مدعی آن بودند که این پدیده توسط اقوام ساکن در ماه به وقوع پیوسته است. مردمان عصبانی، بیمار و بدخواهی که تنها برای اذیت کردن بومیان ساکن استرالیا اقدام به خاموش کردن ماه نموده‌اند.

بابلیان باستان نیز به موجب آشنایی با علم ریاضیات از توان پیش‌بینی پدیده خورشید گرفتگی برخوردار بودند. با این حال نگاه آن‌ها به این پدیده نه در قالب رخدادی علمی که به عنوان یک اتفاق متافیزیکی بدشگون و نامیمون بود. اتفاقی که، بنابر اعتقاد آن‌ها، به طور خاص بزرگان و اشرافیان بابل را نشانه رفته بود و تهدیدی برای کسانی محسوب می‌شد که در رگ‌هایشان خون اشرافی جریان داشت. این اعتقاد بابلیان باستان موجب می‌شد که اشراف‌زادگان پیش از وقوع پدیده خورشید گرفتگی یک فرد ساده و غیر اشرافی را بر تخت پادشاهی بنشانند تا تمام آثار شوم و  منفی ناشی از این رویداد متافیزیکی متوجه او گردد. اما بخش تراژیک قضیه درست پس از پایان خورشید گرفتگی اتفاق می‌افتاد. زمانی که پادشاه قلابی به دست همان کسانی که او را بر تخت نشانده بودند اعدام می‌شد تا تمام آثار منحوس و بدشگون پدیده خورشید گرفتگی را با خود به گور ببرد.

البته این سرنوشت تلخ طومار ستاره‌شناسان سلطنتی بدشانس چین باستان را نیز در هم می‌پیچید. در آن زمان ستاره شناسانی که در بارگاه حاکمان چین حاضر بودند، وظیفه داشتند زمان وقوع خورشید گرفتگی را پیش‌بینی کنند و در صورتی که از انجام درست این کار باز می‌ماندند، سرنوشتی جز مرگ در انتظارشان نبود.

گرفتگی خورشید

البته گاه پدیده خورشید گرفتگی به جای ستاندن جان انسان‌ها، آن‌ها را از مرگ حتمی نجات می‌داد. به عنوان مثال می‌توان به خورشید گرفتگی مشهوری که در سال ۵۸۵ قبل از میلاد به وقوع پیوست اشاره کرد. در آن زمان مردمان سرزمینی که امروز با نام ترکیه‌ شناخته می‌شود، درگیر جنگی بزرگ و طولانی بودند. با این حال طرفین درگیر در نبرد مذکور، پدیده خورشید گرفتگی را به عنوان نشانه‌ای از سوی خدایان برای پایان دادن به جنگی که درگیر آن بودند تلقی کردند و آن نبرد خونین پس از پانزده سال به پایان رسید.

با این حال پدیده خورشید گرفتگی همیشه صلح را با خود به ارمغان نمی‌آورد و گاه در روندی معکوس با وقوع جنگ‌های خونین همراه و هم‌زمان بود. به عنوان مثال در سال ۱۱۳۳ میلادی وقوع خورشید گرفتگی با مرگ شاه هنری اول (پادشاه انگلستان) هم‌زمان گردید و به علت رویدادهای ناخوشایند پس از آن نظیر هرج و مرج و جنگ داخلی، به عنوان پدیده‌ای شوم و بدشگون شناخته شد.

در این میان بد نیست به سواستفاده از پدیده خورشید گرفتگی برای پیش بردن امیال و اهداف شخصی نیز اشاره کنیم. کریستوفر کلمبوس، که بیشتر با نام کریستف کلمب شناخته می‌شود، از جمله مشهورترین افرادی به شمار می‌رود که اقدام به انجام چنین کاری کرده است. این فرد حیله‌گر که در طول دوران حیات، نامش همواره با ‌شانس بالا و بخت خوب پیوند خورده بود، هنگام حضور در قاره‌ی امریکا با پدیده خورشید گرفتگی مواجه شد. او که به شکل کاملا اتفاقی و بدون قصد و برنامه‌ی قبلی موفق به کشف قاره امریکا شد و نام خود را با خوش‌شانسی هرچه تمام‌تر در تاریخ جاودانه ساخت، هنگام حضور در کشور جاماییکا از پدیده خورشید گرفتگی به نفع خود بهره جست و توسط آن مردم بومی آن منطقه را قانع ساخت که شکم افرادش را به طور کاملا رایگان سیر کرده و ساز و برگ سفر دریایی آن‌ها را بدون هیچ چشم‌داشتی تامین کنند.

با این بهانه که در صورت عدم انجام این کار، خشم خدا، که پدیده خورشید گرفتگی نخستین نشانه از آن است، شامل حال آن‌ها خواهد شد. از کریستف کلمب در حالی به عنوان یک قهرمان تاریخی یاد می‌شود که فعالیت‌های او در قاره‌ی امریکا سبب‌ساز کشتار گسترده‌ی بومیان آن سرزمین به دست سفیدپوستان دگم اروپایی (به خصوص اسپانیایی‌های تحت خدمت کلیسا) شد و خون‌ریزی‌ها و غارتگری‌های فراوانی را به همراه آورد.

البته واکنش مردمان قدیم به پدیده خورشید گرفتگی همیشه واکنش‌های عجیب و غیر قابل باوری نبوده و گاه به شکل کاملا عادی ختم به خیر شده است. به عنوان مثال (بر طبق برخی اسناد تاریخی موجود) هنگامی که در سال ۱۲۳۰ میلادی پدیده خورشید گرفتگی تنها مدت کوتاهی پس از طلوع خورشید، در قاره اروپا، به وقوع پیوست، بسیاری از کارگران محلی که برای انجام کار روزانه از خواب بیدار شده بودند، با مشاهده‌ی تاریک شدن یک‌باره‌ی هوا دوباره به بستر باز گشتند. با این حال پایان یافتن پدیده خورشید گرفتگی در کمتر از یک ساعت بعد و روشن شدن دوباره‌ی هوا، حسابی آن‌ها را شگفت‌زده کرد.

پدیده کسوف

واکنش‌ به پدیده خورشید گرفتگی در دوران مدرن

در مجموع تا پیش از فرارسیدن دوران موسوم به انقلاب علمی (در قرن شانزده و هفده میلادی) واکنش‌ اکثر مردم جهان نسبت به پدیده خورشید گرفتگی، واکنش‌هایی آمیخته به ترس و تشویش بود. اما با کشفیات تازه‌ای که در طول دوران انقلاب علمی در علومی نظیر ستاره شناسی، فیزیک و سایر رشته‌های علمی صورت گرفت، دیدگاه مردم نسبت به رخدادهایی نظیر خورشید گرفتگی اندک اندک تغییر یافت و واکنش‌های آنان نسبت به این پدیده‌ها نیز رنگ و بوی علمی به خود گرفت. به عبارت بهتر طی چهار پنج قرن اخیر مردم رفته رفته دریافتند که پدیده‌هایی نظیر خورشید گرفتگی از توجیه علمی برخوردارند و نباید به آن‌ها همچون رخدادهای متافیزیکی نگریست.

به این ترتیب واکنش‌های منفعلانه و غیر علمی مردم جای خود را به واکنش‌های کنجکاوانه و علمی داد و بسیاری از ساکنان کره زمین (به خصوص دانشمندان) سعی در یافتن دلایل عقلانی برای وقوع چنین پدیده‌هایی نمودند. به عنوان مثال در سال ۱۸۸۷ میلادی شیمی‌دان سرشناس روس و پایه‌گذار جدول تناوبی عناصر یعنی دیمیتری ایوانویچ مندلیف، سوار بر یک بالن چیزی نزدیک به ۳.۲ کیلومتر از سطح زمین فاصله گرفت تا بتواند دید بهتری نسبت به پدیده خورشید گرفتگی داشته باشد.

با این حال شاید هنوز هم عده‌ای از مردم باشند که پدیده خورشید گرفتگی و موارد مشابه با آن را در حکم رویدادهای ترسناک ماورالطبیعه بنگرند و برای وجود آن‌ها دلایل غیر عقلانی و خرافی بتراشند.

برای آگاهی از دلیل اصلی سریع‌تر بودن جانوران میانه اندام نسبت به موجودات کوچک جثه یا بزرگ هیکل می‌توانید به این مطلب مراجعه کنید. همچنین برای اطلاع از این موضوع که عادات غذایی سگ‌ها و گربه‌های خانگی چه تاثیرات مهمی بر تغییرات اقلیمی دارد، می‌توانید این مطلب را از نظر بگذرانید.

 منبع: سی نت (همراه با ترجمه، تالیف و ویرایش اختصاصی نویسندگان و مترجمان مجله قرمز)

در صورت تمایل می‌توانید با نظرات خود در بخش کامنت، ما را در بهبود کیفیت مطالب بخش علمی مجله قرمز یاری کنید.