سوال این است: چه چیزی باعث تغییر ذهنیت افراد می‌شود و نظر آنها را عوض می‌کند؟

پاسخ کوتاه این است:  تقریبا هیچ چیز.

مطالعات نشان می‌دهد که برای بسیاری از مردم، واقعیت‌ها مهم نیستند، بلکه تعصبات و عادات آنهاست که اکثرا پیروز میدان است چرا که تجدید نظر کردن بر روی عقاید و عادات قبلی،  باعث ایجاد احساس گناه در افراد می‌شود و حتی پافشاری‌های شما نه تنها باعث پذیرش از طرف دیگران نمی‌شود، بلکه نتیجه‌ی معکوس دارد و مردم را سمج‌تر می‌کند که روی نظرات قبلی‌شان بمانند.

به منظور ایجاد یک ذهنیت جدید،  لازم است که بتوان در دیدگاه افراد، تغییر جهت ایجاد کرد تا تغییر ذهنیت ایجاد شود. اما چطور می‌توان با ذهنیت افرادی که می‌گویند من همینم که هستم، کنار آمد و باعث تغییر ذهنیت در آنها شد؟

در ادامه‌ی مقاله،  ۵ روش برای تشویق افراد به تغییر ذهنیت ذکر شده است که البته می‌توانید از همین ۵ روش برای تغییر ذهنیت خودتان نیز استفاده نمایید.

تغییر ذهنیت

۱- تشویق کردن دیگران از طریق اعتبار بخشی به اشتباهاتشان

اولین قدم برای تغییر ذهنیت افراد یا خودتان، این است که قبول کنید دارید اشتباه می‌کنید و به اشتباه خود اعتبار بدهید. قبول کنید انسانی که اشتباه می‌کند اعتبار بیشتری دارد تا کسی که هیچ کاری نمیکند و خب اشتباهی هم نمی‌کند. تا وقتی چنین پذیرشی در شما یا افراد نباشد، امکان تغییر ذهنیت چه در خودتان یا در دیگران وجود ندارد.  این اولین پیچ این جاده است. پیچی است که بسیاری از افراد از آن عبور نمی‌کنند و اندر خم همان یک کوچه باقی می‌مانند.  مردم به این دلیل در نقطه‌ی اشتباه خودشان می‌‌ایستند که از اعتراف به اشتباه، احساس شرمندگی می‌کنند. این احساس را از دوران کودکی و از آموزشی که به آنها داده شده، دارند.  کافی‌ست به گذشته‌ی خودتان رجوع کنید و آنچه در مدرسه برایتان رخ داده را مرور کنید.  آیا در مدرسه برای پاسخ‌های اشتباهی که می‌دادید، به شما احساس شرمندگی تلقین نمی‌شد؟

همین مسئله هنوز هم باقی‌ست. هر مبحثی، به خصوص اگر در جاهای عمومی‌ مثل کافی شاپ یا فیسبوک مطرح شود، این حس را در فرد ایجاد می‌کند که گویی همه‌ی چشمها بر روی اوست و نباید خطا کند.  در این شرایط شخص احساس می‌کند که پذیرش شکست و یا پذیرش اشتباه، برایش گران تمام می‌شود، در نتیجه حاضر به پذیرش اشتباه خود نیست و برای همین هرگز امکان تغییر ذهنیت در او وجود ندارد.

اما اگر در افراد، این حس ایجاد شود که پذیرش اشتباه،  باعث بالا رفتن اعتبار و جایگاه اجتماعی آنها می‌شود،  قضیه فرق خواهد کرد و می‌توان این مشکل را خنثی نمود.  یعنی به افراد گفته شود که اگر اشتباه خودشان را بپذیرند به معنای این نیست که احمق هستند و دانایی و شخصیت آنها زیرسوال می‌رود.

برای ایجاد تغییر ذهنیت در افراد، کاری که می‌توان کرد این است که افراد را متمایل کرد تا دانش و ذهنیت جدیدی را که تا اکنون حاضر به پذیرش آن نبوده‌اند،  با دانش و ذهنیت قبلی خود ادغام کنند و سطح دانش و ذهنیت خود را بالا ببرند. کافی‌سا که آنها متوجه شوند قرار نیست دانش یا ذهنیت قبلی آنها زیر سوال برود، بلکه قرار است دانش و ذهنیت آنها در جهت تکامل یافتن، حرکت کند.

۲- ابتدا هدف را مشخص کنید سپس برای رسیدن به آن پل بسازید

اعتقادات مرسوم و همه‌پذیر شده در جامعه، باعث عدم گشایش ذهنی افرادی می‌شود که دارای آن اعتقادات هستند. محققان براین باورند این مسئله به خصوص برای ایده‌های جدیدی که جامعه هنوز آمادگی پذیرش آن را ندارند، صادق است.

آقای Kevien Dutton   استاد دانشگاه کمبریج عقیده دارد یکی از عناصر کلیدی برای پذیرفته شدن هر چیزی توسط مخاطبین، متقاعد ساختن مخاطبین است.  او همچنین عقیده دارد عنصر کلیدی دیگری نیز وجود دارد به نام همدل بودن با مخاطب.

خودتان را به جای مخاطب بگذارید و از دریچه‌ی نگاه او به خودتان نگاه کنید تا بتوانید زمینه‌های مشترک بین خودتان و او را پیدا کنید. به عبارتی دیگر، تمرکز بر روی ارزش‌های مشترک بین دو نفر،  باعث می‌شود ذهنیت آن دو نفر برای پذیرش افکار یکدیگر آماده شود. در این صورت است که تغییر ذهنیت اتفاق می‌ افتد.

مثلا اگر مشتری‌های شرکتی که در آن کار می‌کنید به شما بگویند روند حرکت این شرکت نیاز به تغییر اساسی دارد اما رئیس شما حاضر به تغییر ذهنیت قبلی خودش نباشد و بر روی همان روش قدیمی‌ پافشاری کند، چه کار باید کرد؟  در اینجاست که شما باید یک نقطه‌ی مشترک با رئیس خود پیدا کنید. نقطه‌ی مشترک بین شما و ریستان این است که هر دوی شما خواهان آن‌چیزی هستید که برای شرکت مفید است. در نتیجه بر اساس این نقطه مشترک، می‌توانید راهکارهایی برای گزینش روش مناسب پیدا کنید.

تغییر ذهنیت

۳- تاثیرگذاری و تغییر ذهنیت بر پایه مثال‌های عینی

محققان از طریق یک پایگاه آنلاین که نامش هست “نظرم را تغییر بده ” Change My View ، متوجه نکته جالبی شدند. در این پایگاه آنلاین(وب‌سیات)  افراد می‌توانند از دیگران تقاضا کنند که باعث تغییر ذهنیت در آنها شوند و نظرشان را راجع به چیزی عوض کنند. محققان متوجه شدند که اگر افراد با مدارک و مثال‌های عینی،  با مخاطبین خود حرف بزنند، بهتر می‌توانند نظر مخاطبین را عوض کنند. در واقع صحبت کردن خالی،  شبیه به هدر دادن مکالمه است.  مردم وقتی نظرات شما را باور می‌کنند که مطمئن شوند این نظرات، همگانی است و برای همه کاربردی است نه اینکه که فقط نظر شخصی شما باشد.

در نتیجه به نظر می‌رسد برای ایجاد تغییر ذهنیت در افراد ، عاملی به نام مدرک و مثال عینی،  دست‌کم گرفته شده است. واقعیت این است که مثال زدن، باعث عینیت بخشیدن به حرفهای شما می‌شود و همین عینیت باعث می‌شود افراد  آن‌را باور کنند و بپذیرند. وقتی شما با مثال های واقعی با مردم صحبت کنید، دیگر برای آنها سخت می‌شود که حرفهای شما را به حساب نظر شخصی شما بگذارند، بلکه روی حرفهای شما حساب می‌کنند.

نیاز به گفتن نیست که علم آمار علم ثابتی نیست و متعیر است و شاید همین متغیر بودن،  باعث فریفتن افراد شود. اما بسیاری از مردم نمی‌دانند که همین علم آمار که برگرفته از ریاضیات است، می‌تواند به جای خودش به اندازه کافی صحت و قطعیت داشته باشد. به بیانی دیگر اگر چه علم آمار متغیر است، اما داده‌های این علم می‌تواند به خوبی نشان‌ دهنده  واقعیتی باشد که مخاطبین شما اصلا به آن باور ندارند.

پس به همین راحتی، با در نظر گرفتن علم آمار و آوردن مثال‌های آماری، می‌توانید دیگران را متقاعد سازید آنچه گفته شده صحت دارد و صرفا نظر شخصی شما نیست و قصد تحمیل چیزی را به کسی ندارید.

۴-  شنونده فعال باشید

محققان متوجه شدند که در پایگاه آنلاین “نظرم را عوض کن”، بسیاری از افرادی که خواهان این بودند نظرشان عوض شود، توسط کسانی نظرشان عوض شد که کمی‌ تا اندکی با آنها هم نظر و هم راستا بودند.

یعنی توسط افرادی که شنونده‌ی فعال بوده‌اند.  

پذیرش حرفهای یک شنوده‌ی فعال، در کنار سه روش بالا، نشان دهنده این است که مردم دوست دارند شنیده شوند. بعنوان مثال، فلان شخص به حرف آقا یا خانمی‌ گوش می‌دهد که آن آقا یا خانم نیز به حرف فلان شخص گوش بدهند و  هنگام گوش دادن، به طرزی مودبانه و متواضعانه با او برخورد کنند. یعنی یک شنونده‌ی فعال باشند.

اما مراقب باشید که این مسئله،  باعث نشود شما وارد یک گفتگوی خنثی و بی‌ثمر شوید.  چرا که محققان دریافته‌اند که بعد از حدود ۵ بار دیالوگ بین افراد، اگر مخاطب آنها هنوز تغییر ذهنیت نداده،  احتمال نزدیک به صفر وجود دارد که ادامه‌ی این گفتگو، مثمر ثمر باشد.

در اکثر گفتگوهای سنجیده ومفید و موثر، اصولا کوتاه و مختصر بر روی یک مبحثی صحبت می‌شود و تمام می‌شود. اما در عوض بحث‌های طولانی مدت، نشان دهنده‌ی تمایل شما یا طرف مقابل و یا هر دو است که می‌خواهند یک بحث واپس‌گرایانه داشته باشند و یکدیگر را تکذیب کنند و هدفشان رسیدن به توافق و نقطه‌ی مشترک نیست. به عبارتی دیگر، در بحث‌هایی که خیلی طولانی مدت می‌شوند یا بیشتر از ۵ بار انجام می‌شوند،  نشانه‌ای از رسیدن به توافق دیده نمی‌شود.

۵- با دوستان برنده وارد گفتگوهای برنده شوید

وقتی من کودک بودم،  مادرم به من و برادرم در مورد انجام ندادن یک کار اشتباه می‌گفت: ” اگر کسی رفت توی چاه تو هم باید بروی؟” منظور مادرم این بود که اگر هر کسی هر کار اشتباهی را انجام داد تو هم باید انجام دهی؟ برادرم در پاسخ می‌گفت: “خب من اول علت اینکه چرا او به چاه رفته را جویا می‌شوم و بعدا خودم تصمیم می‌گیرم.” برادرم ترجیح می‌داد هر کاری را دانسته انجام دهد. این افراد برنده هستند.  در واقع هیچ‌کسی دوست ندارد شبیه گوسفند باشد و فقط دنبال روی گله باشد،  اما از طرفی هم نمی‌توان منکر این شد وقتی اکثریت افراد یک کاری را کردند ما هم همان کار را انجام خواهیم داد چرا که اگر شبیه به دیگران رفتار یا فکر نکنی،  در نظر آنها فردی عجیب و غریب به نظر می‌رسیم و همین مسئله باعث می‌شود تغییر ذهنیت دادن در مورد چیزی برایمان سخت باشد. اگر در مقیاس بزرگ به این مورد نگاه کنیم، این مسئله یک زنجیره بزرگ انسانی را تشکیل می‌دهد و به همین دلیل است که مثلا نتایج اولیه‌ی یک نظر سنجی،  بر روی نتایج نهایی آن نظر سنجی تاثیر می‌گذارند،  یا بازارهای بورس و سهام به صورت حبابی تحت تاثیر قرار می‌گیرند.  اگر در مقیاس کوچک به آن نگاه کنید می‌توانید از این مسئله استفاده مفیدی بکنید و روی مشتری‌ها یا مخاطبانتان اثرگذار باشید.  اینکار آسان تر از ارائه دادن شواهد و مثال‌های عینی است. چرا که هر چند به لحاظ نظری، ما انسانها،  موجودات منطقی و عاقلی هستیم، اما محققان بارها و بارها تحقیق کرده و متوجه شده‌اند افرادی که دارای ذهنیت متوسط هستند،  ذهنیتشان توسط دیگران می‌تواند تحت تاثیر قرار بگیرد و بالا پایین برود.

اما با این وجود بازهم  ارائه دادن شواهد و مثال‌های عینی و واقعی از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که وقتی مخاطبین شما به هر دلیلی مایل می‌شوند که به نظرات شما گوش دهند، ارائه دادن مدرک باعث می‌شود بیشتر به حرف شما توجه کنند.


ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله Antonio Centeno

منبع: realmenrealstyle