برج تاریک یکی از تازه‌ترین محصولات سینمایی است که از اثری از استیفن کینگ به عنوان منبع اقتباس بهره می‌برد. استیفن کینگ یکی از قدرتمندترین نویسندگان زنده در عرضه ادبیات وحشت و از نام‌آوران ادبیات فانتزی است. نمود بارز این قضیه درخشش فیلم‌های اقتباس‌شده از این نویسنده در سال ۲۰۱۷ است. it یکی از این آثار بود که علی‌رغم بودجه اندک یکی از هراسناک‌ترین فیلم‌های سال و ازجمله موفق‌ترین فیلم‌ها چه در گیشه و چه در نزد مخاطبین بود. این امر سبب شده که عطش زیادی برای استفاده از آثار این نویسنده شهیر در دستور کار قرار گیرد. در این مقاله سعی خواهیم کرد که نگاهی کوتاه به این اقتباس استیفن کینگ داشته باشیم.

 

برج تاریک ورطه‌ای از اقلیم بی‌پایان استیفن کینگ

آسمان ادبیات وحشت و متعاقب آن آثار سینمایی اقتباس‌شده از آن از زمان ادگار آلن پو دارای ستارگان فراوانی بوده، ولی یکی از درخشان‌ترین این ستارگان و از سلاطین ادبیات وحشت، کسی جز نویسنده‌ای به نام استیفن کینگ نیست. این نویسنده از هنرمندانی است که بر ادبیات و سینمای وحشت تأثیرات فراوانی داشته است و آثار او الهام‌بخش خلق کارهای فراوانی بوده‌اند. نوع نگاه استیفن کینگ باعث شده که علاوه بر عنصر سرگرمی آثار این نویسنده دارای فضای عجیب و جذابی باشد.
تکیه خوب بر عنصر وحشت و هراس افکنی، استفاده از عناصر رؤیا و کابوس و دقت در روابط گل‌ها نوجوانانه شخصیت‌های داستان باعث شده که داستان‌های او جذاب، تأثیر گذارباشد و اکثراً در قالب خشک و کلیشه‌ای اسیر نشود. کارگردان‌های بزرگ زیادی دست به اقتباس از کارهای او زده‌اند. شاید مهم‌ترین این کارگردان استاد بی‌بدیل سینما استنلی کوبریک باشد که با ساخت شاهکار درخشش بر اساس داستان درخشان کینگ نام او را در ادبیات و سینما جاودانه ساخت. کارگردان‌های دیگری مثل راب راینر (میزری)، فرانک دارابونت (مسیر سبز، رستگاری از شاوشنگ، مه)، برایان دی پالما (کری) به شهرت و کامیابی هرچه بیشتر استیفن کینگ کمک کردند. در سالهای اخیر اقتباس‌های شکل گرفته از کینگ از نظر کمیت رو به افزایش هرچه بیشتر داشته است، چنانچه داستانی های کمتر کار شده او نیز در دستورکار قرار گرفته است.
برج تاریک نام یکی از پرطرفدارترین مجموعه‌های داستانی این نویسنده است که در سرزمین به نام میدورلد و حول‌وحوش کشمکش جادوگران و افرادی به نام هفت‌تیرکش می‌گذرد. در کنار برج تاریک کینگ، رمانی پرطرفدار به نام ابلیس /ایستادگی (THE STAND) داشت. داستان ابلیس حول محور جامعه‌ای پساآخرالزمانی بود که در اثر ویروسی اکثر افراد فوت‌شده‌اند و باقیمانده افراد ناچار بین انتخاب مسیر خیر یا شر هستند. برج تاریک را می‌توان دنباله‌ای غیرمستقیم، کامل و مفصل از این ایده دانست که در آن کینگ جنبه‌های فانتزی و قوت کار را پررنگ‌تر کرده و نتیجه این شده که استقبال زیادی از این مجموعه داستان شده است. یکی از اقتباس‌های البته می‌توان گفت آزادی که از کتاب ابلیس شد سریال پیاده‌روی مردگان (واکینگ دد) بود که فرانک دارابونت یکی از تهیه‌کنندگان فصل اول این سریال بود. حال نوبت به اقتباسی مستقیم‌تر از دنیای پر هول و هراس و اسرارآمیز کینگ رسیده است.
یکی از دلایل این مورد شباهتی است که مابین مجموعه داستان مجموعه داستان برج تاریک و داستان فانتزی پرطرفدار ارباب حلقه‌ها وجود دارد. این شباهت به‌جز ساختار در متن نیز نمودی واضح دارد تا جایی که عنوان میدلند از میدل ارث (سرزمین میانی) و برج تاریک نیز اشاره‌ای مستقیم به برج سائورون در ارباب حلقه‌ها است. ایده درخشان ارباب حلقه‌ها در دستان کارگردانی عاشق و سخت‌کوش به نام پیتر جکسون قرار گرفت و نتیجه کار سه‌گانه‌ای بود که از ساختار سینمایی شاهکاری بی‌نظیر در سینمای فانتزی و در نزد تماشاگران و منتقدین دارای محبوبیت زیادی شد. حال بعد از سال‌ها و رویکرد کلیشه‌ای هالیوود در غور در هر ایده‌ی موفق، نوبت به مجموعه داستان برج تاریک رسیده تا تبدیل به معدن طلا برای کمپانی سونی شود.

برج تاریک

ایده خوب، در دستان کارگردان ضعیف یعنی فاجعه

با این تفاسیر کمپانی سونی نیکولای آرسل را که فیلم موفق یک رابطه سلطنتی با بازی مدس میکلسن را در کارنامه داشت را به خدمت گرفت تا اقتباسی قدرتمند را خلق کند. شاید اولین اشتباه کمپانی سونی ورای بودجه کم این فیلم، انتخاب کارگردانی بود که قاب او چندان به این کار نمی‌خورد. مشابه این اشتباه را قبلاً در ساخت اقتباسی از دنیای سرزمین اشباح (حماسه دارن شان) به نام سیرک اشباح شاهد بودیم. فیلمی که اگرچه بازیگران خوب و قدرتمند داشت ولی به خاطر کارگردانی که تناسبی با ایده نداشت به قهقرا رفته  و باعث شد شانس برگردانی  اقتباسی دیگر از دارن شان بر پرده سینماها بسیار اندک شود.

متأسفانه آرسل هم عاری از این ویژگی نبود. برج تاریکی دارای تیمی حرفه‌ای بازیگران بود. متیو مک کوناهی که فیلم درخور ستایش مثل بین ستاره‌ای را در کارنامه داشت و یا ادریس البا که یک دوجین از فیلم‌های قدرتمند را  با بازی‌اش روانه سینما کرده بود ولی در عمل متأسفانه شاهد فیلمی نیستیم که بتوان بر آن عنوان اقتباسی درخشان از دنیای استیفن کینگ را اطلاق کرد. شاهد برای مقایسه بهتر باشد این فیلم را با فیلم آن مقایسه کنیم.

آن دارای فیلم‌نامه‌ای دقیق بود، فیلم‌نامه که شخصیت‌ها به‌درستی در آن پرداخته‌شده بودند، به‌جز این آن کارگردانی ، اجرا و تدوین قوی داشت که باعث می‌شد این فیلم در اوج تأثیرگذاری بر مخاطب باشد چنانچه به تعبیری پرفروش‌ترین فیلم ترسناک تاریخ سینما و از محبوب‌ترین فیلم‌های سال ۲۰۱۷ شد ولی در برج تاریک علی‌رغم بالاتر بودن پتانسیل و کشش داستانی دقیقاً عکس این روند را شاهد هستیم.

عدم شناخت درست کارگردان از دنیا و داستان برج تاریک، بی‌رنگ و بی‌بو بودن و کلیشه‌ای بودن روایت از ضعف‌های عمده این کار هستند که عمدتاً مربوط به کارگردان این فیلم هست چه تمام عوامل باید هماهنگ با کارگردانی باشد ولی ما در عمل فاقد بازی‌های قدرتمند، تدوین خوب، طراحی اکشن مناسب و… هستیم. میتو مک کوناهی و ادریس البا که از ستارگان پرفروغ حال حاضر هالیوود بوده، در این فیلم مستأصل و خنثی هستند. والتر پدیک و رولند دو تن از درخشان‌ترین شخصیت‌های مجموعه رمان برج تاریک هستند ولی والتر داستان کجا و والتر فیلم کجا. برای یک فانتزی که رنگی از وحشت را در خود دارد، ضعیف بودن شخصیت منفی فیلم می‌تواند مرگبار باشد. تقریباً فیلمی را به خاطر ندارم که فاقد شخصیت منفی درخشانی باشد و درنهایت به‌صورت کاری ماندگار ارائه ‌شده باشد به‌خصوص این امر در سینمای فانتزی و وحشت که روند حرکتی داستان وابستگی زیادی به شخصیت منفی محوری دارد بیشتر نمود پیدا می‌کند.

برج تاریک

جدای از این داستان‌های کینگ در دقت در جزئیات به‌خصوص توصیف قالب زندگی شخصیت‌های داستان موفق است، در برج تاریک نیکولای آرسل هم علی‌رغم کلیشه‌ای بودن ولی محیط زندگی شخصیت اصلی که فردی نوجوان و گرفتار کابوس و خواب‌های ترسناک و تأثیر آن کابوس‌ها بر زندگی اوست، می‌توانست موتور حرکتی داستان باشد که با پرداخت نه‌چندان خوب و عدم هیجان و تدوینی خوب این مورد نیز در عمل الکن و بدون تأثیر باقی‌مانده است.

به جز این موارد نبود بازیگران مکمل قدرتمند باعث شده که سیکل معیوب این فیلم کامل شود. حتی جکی ارلی هالی که در فیلم نگهبانان در قالب شخصیت رورشاخ حضوری به‌یادماندنی و درخشان داشت در اینجا فاقد انرژی و شور و تأثیر مثبت بر روند داستانی است.

درنهایت باید به عدم صحنه‌های پرهیجان و اکشن موفق در فیلم اشاره کرد. در مقام مقایسه آن با هزینه‌ای بسیار کمتر به خاطر شناخت دقیق کارگردان از عوامل مؤثر در روند حرکتی فیلم، چه در پرداخت اکشن و چه اجرا بسیار پرهیجان در آمده است ولی در مقابل برج تاریک فاقد اکشنی سرگرم‌کننده، هیجان زیاد برای نگه‌داشتن مخاطب برای پیگیری روند فیلم و افت شدید در قالب فیلمی کلیشه‌ای جاده هستیم که بارها و بارها تکرار شده و گویی با تمایلی که هالیوود به ساختن فیلم‌های فانتزی ولو با هر کیفیت دارد، این روند ناموفق متأسفانه ادامه خواهد داشت.

 

برج تاریک و افت روزافزون سینمای فانتزی؟

بعد از ارائه ارباب حلقه‌ها و مجموعه فیلم‌های هری پاتر در کنار این سه‌گانه درخشان، شاهد تمرکز زیادی سرمایه و انرژی در غالب فانتزی و پرداخت داستان‌هایی از نویسندگان مختلف بر پرده سینما بودیم. شاید از زمان تأکید بر نقش جلوه‌های ویژه در ۲۰۰۱- اودیسه فضایی کوبریک، سال‌به‌سال نقش این عامل در فیلم‌های سینمایی بیشتر شد. در سینمای فانتزی زرق‌وبرق و وجه سرگرم‌کنندگی به‌خصوص نیاز به این عامل مؤثر داشت. با نقشه راهی که پیتر جکسون در قالب سه‌گانه ارباب حلقه‌ها ارائه داد، هدف غائی یک فانتزی شناخته شد. امثال دل تورو و به‌خصوص هایائو میازاکی در پرداخت و ارائه کاری درخور در سینمای فانتزی موفق بودند ولی در کنار آن متأسفانه شاهد سیل فیلم‌های بی‌کیفیت، تکراری و فاقد پتانسیل در ایجاد موج در مخاطب بوده‌ایم.

در خیلی از اوقات عدم وجود کارگردان مناسب و آشنا به قالب فانتزی، افراط در جلوه‌های ویژه، تأکید بر استفاده از بودجه زیاد و صرفاً نشانه رفتن گیشه و وجه سرگرم‌کنندگی از عواملی که باعث شده روزبه‌روز سینمای فانتزی روندی روبه‌زوال را در پیش گیرد. روندی که به نظرم با توجه به زمینه طراحی و انتظار مخاطب حداقل در مورد سینمای علمی تخیلی مصداق ندارد و اگر سینمای فانتزی و وحشت رو دو بال اقتباس‌شده از ادبیات گمانه‌زن بدانیم، سینمای علمی تخیلی از نیمه دوم قرن بیستم توانسته خود را به‌عنوان قطب مهم درزمینهٔ استفاده از تخیل در روند داستانی فیلم‌های سینمایی به مخاطب تحمیل کند. ولی در سینمای فانتزی با موج فیلم‌هایی مواجه شدیم که حتی در زمان اکران هم نگاهی را به خود جلب نمی‌کنند و در بلندمدت نیز جز نامی از کار و موفقیت یا شکست در گیشه از آن‌ها به یادگار نمی‌ماند.

ایده‌هایی مثل برج تاریک، داستان‌های سرزمین اشباح (حماسه دارن شان)، اراگون و حتی اگر نخواهیم محدود به غالب هالیوود شویم، مجموعه دریای زمین اورسولا لو گویین از نظر برگردان سینمایی با بدشانسی و شکست مواجه شدند. امیدوارم با افزایش علاقه و پشتکار برای خلق اثری ماندگار و نه صرفاً تجاری شاهد آثاری درخور و جریان ساز در سینمای فانتزی و متعاقباً حرکت به سمت به جریان درآوردن ایده‌های ناب و خیال‌انگیز بر پرده‌ی نقره‌ای سینما باشیم.

این مقاله توسط امین ظهورتبار از گروه نویسندگان مجله قرمز به رشته تحریر در آمده است.