عدم اطمینان خاطر در مورد هر چیزی، یکی از بزرگترین چالش‌هایی ست که وقت آن رسیده با آن دست و پنجه نرم کنید و بر آن غلبه نمایید. اگر به دقت نگاه کنید در خیلی از موارد عدم اطمینان خاطر را می‌توان در لابلای صحبتهای دیگران شنید. مثلا وقتی می‌گویند تمایلی به انجام کاری ندارند یا اینکه می‌گویند فلانی آن شخصی نیست که دارد وانمود می‌کند،.در واقع یک لایه ای از عدم اطمینان خاطر در چنین لایه‌های زیرین صحبتهای آنها وجود دارد که مانع می‌شود دست به کاری بزنند چون هنوز در مورد آن مطمئن نیستند. بشر اصولا افکار و آنچه ذهن دارد را به طرق مختلف یا با سخنان متفاوتی بیان می‌کند.

خیلی وقتها به خاطر همین عدم اطمی‌نان است که افراد خودشان را عقب می‌کشند و مثلا می‌گویند من نمی‌خواهم وارد این ماجرا ششوم، حتی اگر از ته قلب تمایل داشته باشد، بازهم خودش را عقب می‌زند.  اما نداشتن اطمینان خاطر در مورد چیزی، دلیل محکمی برای انجام ندادن آن کار نیست.

اگر واقعا قصد دارید دست به انجام کاری بزنید یا فکر می‌کنید که باید فلان کار را انجام دهید اما هنوز از بابت آن مطمئن نیستید، وقت آن رسیده است که به طور عمیق‌تری به حس عدم اطمینان خاطر خود نگاه کنید. وقت آن رسیده به طور ریشه‌ای با خودتان روبرو شوید و به افکارتان نگاه کنید  تا متوجه شوید که ریشه‌ی این عدم اطمینان چیست.  اینکه زمانی را روی بررسی این موضوع و پرسش از خودتان بگذارید، ارزشش را دارد.

  • اغلب موارد عدم اطمینان خاطر ریشه در عدم امنیت خاطر دارد

 عدم امنیت خاطر، یک واژه‌ی گمراه کننده است که به نوع نامناسبی تعبیر شده است، به طوریکه در واقعیت به این معناست که در حالت معلق به سر می‌برید چون بین زمین و هوا مانده‌اید.  این حس معلق بودن حسی است که به شما اینطور القا میکند که هنوز مطمئن نیستید باید چه کار کنید. این حس در مواقعی که سعی در انجام کار جدیدی دارید یا سعی دارید قدمی‌ در مسیری ناشناخته بردارید، بیشتر در انسان فعال می‌شود.  برای برطرف شدن این احساس، به زمان نیاز دارید تا جای پای محکمی‌ برای خود بدست آورید و یا به اصطلاح جای خودتان را پیدا کنید و از حالت معلق بودن خارج شوید.

  • انواع ناامنی

حس نداشتن امنیت،  یک حس درونی است.  این حس ممکن است در هر سنی برای فرد ایجاد شود. برخی کودکان احساس ناامنی را از سنین کم درک کرده‌اند. برخی در زمان نوجوانی و بلوغ. مثلا نوجوان پسری که صدای دو رگه‌اش هنوز ظاهر نشده احساس ناامنی دارد.

ممکن است حس ناامنی به دلیل این باشد که شخص برای خودش ارزشی قائل نیست و این مسئله باعث عدم اطمینان خاطر وی می‌شود چون چیزی در خودش پیدا نمی‌‌کند که به آن ببالد،  مثلا یک نویسنده،  ممکن است تا قبل از اینکه تقدیرنامه‌هایش را جمع نکند، به خودش مطمئن نباشد.

اینکه حس ناامنی از نوعی باشد، مهم نیست. هر چه که باشد باید شروع به دیدن عمیق آن نمود. در طی این نگاه عمیق،  شخص می‌تواند به طور بهتری نسبت به خودش آگاهی پیدا کند و این یکی از مزایای نگرش عمیق در مورد ناامنی است.  مزیتی که در نهایت باعث غلبه‌ی شخص بر حس ناامنی و عدم اطمینان خاطر می‌شود.

  • روند شناخت خود از طریق احساس عدم امنیت

قدم گذاشتن به خارج منقطه‌ی امن زندگی، به سرزمینی که در آن احساس بیگانه بودن و عدم امنیت دارید یا جایی که حس عدم اطمینان به خود دارید و فکر می‌کنید به قدر کافی خوب نیستید، شروعی است برای شناخت خود.  چرا که بسیاری از چیزهایی که در مورد آنها احساس عدم اطمینان می‌کنید ریشه در درون خود شما دارد و  با شناخت آنها خودتان را خواهید شناخت. از آن خواهید آموخت. با کسب آگاهی نسبت به خودتان می‌توانید خودتان را تقویت نمایید و پس از این شناخت، دیگر هرگز آن آدم قبلی نخواهید بود.

  • از شناختن چیزهای جدید نترسید

اطمینان خاطر

بشر همیشه  از ناشناخته‌ها ترس داشته است. ذات او به گونه‌ایست که اگر چیزی را نفهمد،  نسبت به آن دچار ترس و وحشت می‌شود، او  از آنچه که نمی‌شناسند هراسان  است و این باعث ایجاد حس عدم امنیت خاطر در او می‌شود. در واقع معنای دوم عدم امنیت، به معنای عدم شناخت است.

عدم شناخت یک چیز، مانع از ایجاد اطمینان خاطر نسبت به آن مقوله می‌شود. پس راه حل این است که شروع به شناخت نماییم.  با شروع  کردن به شناخت یک پدیده، یا خودمان بعنوان یک پدیده‌ی مستقل، می‌توان بر عدم اطمینان خاطر غلبه کرد. چون وقتی آن پدیده را شناختید، دیگر از آن هراس ندارید و این عدم هراس، باعث ایجاد امنیت و اطمینان در شما می‌شود.

بهتر است به جای ترس و استرس در مورد یک ناشناخته،  به جستجو و فهم آن بروید. بهتر است به دنبال آنچه از بابت آن نگران هستید بروید و شروع به شناختش نمایید.  در طی این مسیر، اگر قدرت پذیرش را در خودتان تقویت نمایید،  درسهای جدید بسیار زیادی خواهید آموخت. فقط کافی‌ست مثل یک دانش آموز مبتدی، به خودتان اجازه دهید که چیزهای جدیدی را  یاد بگیرید.

پس از شناخت و یادگیری یک ناشناخته است که هرگز احساس تهدید از سوی آن ناشناخته را نخواهید داشت چون دیگر آن‌را شناخته‌اید.


ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله  Nicolas Cole

منبع: Medium