داشتن احساسات متزلزلی مثل شبیه به حس بی لیاقتی و ناکارآمدی، از ویژگی‌های انسان است که گاهی دچار  این احساسها می‌شود. این حس بی لیاقتی، از نوعی عدم امنیت درونی ایجاد می‌شود. مهم نیست که شما از طریق گفتگوهای درونی با خودتان این حس را به خود منتقل می‌کنید یا شخص دیگری سعی در القای این حس دارد که شما یک آدم بی عرضه و  فرد بی لیاقتی هستید. اما در ادامه مقاله، با شش روش خواهید توانست این صدای مایوس کننده را از خود دور نمایید.

۱_ هر کسی مدل خودش است

گاهی شخصی برای دریافت تایید و یا به عبارتی دیگر برای تایید شدن از سوی دیگران، نیاز به این دارد که دیگران را زیر بگیرد. خودنمایی کردن از طریق موی دماغ شدن دیگران، یکی از این روشهاست.  بالا بردن خود از طریق دادن حس بی لیاقتی به دیگران، نوعی از خطاهای انسانی‌ست که بایستی مورد پذیرش شما قرار بگیرد. یعنی باید بپذیریم این یک خصیصه‌ی انسانی‌ست و برخی‌ها اینگونه‌اند. پس از پذیرش آن است که می‌توان به خوبی از ایجاد چنین حسی در خود، به سود خود استفاده کنیم. یعنی گاهی خوب است که به خود و توانایی‌هایمان شک کنیم این باعث می‌شود سعی کنیم تواناتر شویم.

البته همیشه داشتن تعادل در زندگی، به معنای سالم بودن شخصیت است. اگر بیش از حد خودشیفته شویم و یا اگر بیش از حد حس بی لیاقتی داشته باشیم، نشانگر مشکلات شخصیتی است که بایستی درمان شوند. اما آگاه بودن از هر مشکلی و پذیرش آن مشکل، در واقع به معنای سعی کردن برای رفع آن مشکل است.

۲_ بروز دادن بی لیاقتی با واژه‌ی هنوز نه

خانم دکتر Carol Dweck استاد دانشگاه استنفورد، طی تحقیقاتی که در مورد ذهن انسان به عمل آورده در یکی از جلسات تدتاک سخنرانی داشت. صبحتهای او در مورد دانش آموزانی بود که برای گذراندن یک واحد درسی خاص، مشکل دارند و مرتبا می‌گویند هنوز وقتش نشده، هنوز نه.  او متوجه شد علت اینکه این دانش آموزان مرتبا می‌گویند هنوز نه، برخاسته از یک ذهن قفل شده و ثابت مانده شده است. ذهنی که به طور ایستا و غیرقابل تغییر روی عدم توانایی‌ها متمرکز شده است. چنین ذهنیتی باور ندارد که قابلیتهای شما می‌توانند افزایش یابند. اما خبر خوب اینکه به محض تغییر این ذهنیت و باور داشتن اینکه شما می‌توانید با تمرکز، تلاش، استراتژی صحیح، پشتکار و انعطاف پذیری، هر مشکلی را حل کنید، به راحتی از دام” هنوز نه” رها می‌شوید و می‌توانید به موفقیت های چشمگیری برسید که گذاراندن واحد درسی در مدرسه یا دانشگاه نیز یکی از آنهاست.

۳_ گسترش دادن محدوده‌هایی که برای خود تعریف کرده‌اید

فرهنگ عمومی‌ در حال القای این باور به ماست که بی لیاقتی  یعنی عدم توانایی مالی، عدم شهرت، حرفه‌ای نبودن، نداشتن رابطه و یا خوب نبودن ظاهر فیزیکی. با چنینی القائاتی از سوی فرهنگ عمومی‌، ما مرتبا دچار حس بی لیاقتی شده و دچار ناامیدی می‌شویم که اگر مشهور نشویم یا ثروتمند نشویم یا مورد عشق ورزیدن قرار نگیریم یا جذابیت فیزیکی نداشته باشیم و غیره… چه می‌شود. اما چنین سبک زندگی که از سوی رسانه‌ها و یا شبکه‌های اجتماعی در حال گسترش است، بسیار سطحی و کم عمق است. یک زندگی خوب، برآمده از چیزهایی بیش از این چیزهای کم عمق است. یک‌رنگ بودن، صاف و صادق بودن، کنجکاو بودن، تشنه‌ی یادگیری چیزهای جدید بودن، انجام کارهایی که آنها را دوست دارید، ساختن ارتباطات عمیق و گرم با دوستان و افراد خانواده و سایر فاکتورهایی که هرگز در شبکه های اجتماعی گفته نمی‌شوند، اساس یک زندگی خوب است. بهتر  است زیاد به حرفهای تبلیغاتی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی توجه نکنید و اجازه ندهید آنها به شما بگویند چه چیزی شما را ارزشمند می‌ سازد، بلکه بهتر است ارزشمندی را از درون خودتان بدست آورید.

بی لیاقتی

۴_ مراقبت باشید احترام به خود را از دست ندهید

قرار نیست احترام به خود، از سوی دیگران در شما ایجاد شود چرا که اگر اینگونه باشد، چنین اعتماد به نفسی، بسیار شکننده خواهد بود و شما لازم است مرتبا طبق استانداردهای دیگران عمل کنید تا حس مقبولیت درونی به شما دست دهد و گرنه همواره احساس بی لیاقتی می‌کنید.

۵_ همیشه نیاز نیست بهترین باشید

اگر دائما در این فکر باشید که باید بهترین باشید، خودتان را تحت فشار زیادی قرار می‌دهید. نیاز نیست اینگونه فکر کنید که همیشه باید در همه چیز بهترین باشید. شما تلاشتان را انجام دهید اما بهترین نبودن یا نشدن، دلیل بر بی لیاقتی شما نیست. به جای اینکه برای دیگران و به چشم دیگران آدم خوبی باشید، سعی کنید در ابتدا خودتان باشید. دوستی با خود، اولین گام برای پس زدن حس بی لیاقتی ست.

۶_ به خاطر داشته باشید انسان کامل بودن، خسته کننده است

در مقابل افرادی که تظاهر به داشتن بهترین زندگی را دارند، اگر حس مقایسه در شما ایجاد شود، به راحتی دچار حس بی لیاقتی می‌شوید. هر چیزی در رشد کردن و تغییر شکل دادن است که از حالت خسته کننده بودن خارج می‌شود. تا حالا شده وارد لابی یک هتل مجلل شوید و پس از مدتی حس کسالت به شما دست دهد؟ آنقدر همه چیز مرتب و پرفکت است که احساس راحتی نمی‌کنید. اما به محضی که وارد اتاق خودتان شوید دلتان می‌خواهید آزاد و رها کفشهایتان را از پا در آورید روی تخت لم بدهید و احساس راحتی کنید. کامل بودن خسته کننده است.

اگر چیزی تمام و کمال باشد به این معناست که شبیه مرداب می‌شود و هیچ جایی برای رشد کردن و جاری بودن و طراوت داشتن برای خودش نمی‌گذارد.


ترجمه اختصاصی مجله قرمز از مقاله Ellen Hendriksen

منبع: quickanddirtytips